به مناسبت سی و دومین جشنواره ی فیلم فجر
یه زمانی ، یه روزهایی ، بچه که بودیم جوون های فامیل و هنر دوست ها ، از نصف شب کوله بارشون رو میبستن و میرفتن توی صف ِ جشنواره ی فیلم و توی صف میخوابیدن تا بلیط بخرن ، بنده های خدا ، یه زمانی برای دیدن ِ فیلم ها ، توی سرمایی که به سرمای زمستون ِ امسال ِ ما میگفت ( زکی ! ) ، جشنواره برای خودش صاحب ِ شخصیت بود ، از این منظر که ، فیلم ها و به تناسب ِ اون ، عکس ِ فیلم ها ، پوستر فیلم ها ، موسیقی فیلم ها ، همه ی حواشی فیلم ها چند دست آب شسته تر از فیلم های امروز بود . شاید چون آلودگی هوا کمتر بود و مردم هنوز سرشون داغ بود و نمیدونستن که دارن به قول حمید هامون که گفت :” ( هوش ش ش ، کجا داری میری ؟! ) ” نمیدونستن که دور از جون دارن کجا میرن . همین جوری به قول مهدکودکی ها ی خودمون ” خوشحال و شاد و خندانیم قدر دنیا رو میدانیم ، دست بزنیم و پا بکوبیم بکوبیم “بکوبیم کنان ، رفتند تا رسیدند به امروز ، یعنی از دهه ی فیلم های پیش از انقلاب فاصله گرفتند ، همون فیلم های آشغال که فیلمنامه های آشغالش و موسیقی فیلم های آشغال ترش ، خروجی هایی مثل پرویز فنی زاده و رگبار و بی تا و قیصر و گوزن ها و بن بست و اسفندیار منفرد زاده و مرتضی حنانه و جمشید لایق و نمیدونم ملکوت و ….گفتم ملکوت ! نمیدونم چطور توی این همه تکنولوژی و پیشرفت روز افزون هنوز کسی نتونسته ملکوت رو دوباره واسازی یا دوباره سازی کنه ؟ خیلیه اون وقتا چه داستان هایی داشتیم ، داستان هایی مثل ملکوت که از روش فیلم میساختن . بگذریم ،داشتم خروجی رو میگفتم ، مثلا مزخرفاتی مثل طوقی و بازیگرهای شلی مثه بهروز وثوقی و فرزانه تائیدی و آدم های کپی برداری مثه واروژان و علی حاتمی و خلاصه شهرقصه ای بود قبل از انقلاب برای خودش که به لطف خداوند آفرین از این همه کثافت و بی هنری به هنری رسیدیم که جناب آقای شبکه ی چهار امشب در آرتیستیک ترین شیوه ی برخورد و لحن و بیان دو ساعت ِ تمام ( در مدیوم تلویزیون ) در مورد ارضای جنسی و نبود ِ این صحنه و بد بودن و یا خوب بودنش سخنانی میگفت شنیدنی و خنده دار و البته مرعوب کننده و والا ما نشسته بودیم و خجالت میکشیدیم که چطور این بابا در پخش زنده دغدغه ی خاطرش با آن دمپایی سیاه و جوراب سفید این است که بیاید و مسائل و تماس های فیزیکی را اییییییییییین همه بششششکافد ! و افسوس بخورد . به جایی رسیدیم که مثلا امشب در باز شدن ِ در سینما بعد از اتمام ِ فیلم آقای جیرانی ماه ِ تابان بگوییم :” خدا رو شکر ! ” ، واقعا فریدون با این ( خواب زده ) ات به کجا میروی شتابان . . . آقا شما رو به خدا خیلی دوست میداشتیم . رسما بعد از سال 1381 خیلی از خودتان و فضای نویی که داشتید به سینما می آوردید دور شدید و حیف ! البته که بنده در سواد و حافظه ی بی نظیرتان در حفظ کردن تاریخ مقاله ها و مجله فیلم ها شک ندارم . . . .اما آقا شما هم راه ِ مسعود خان کیمیایی را پیش گرفته د ِ بروووو … کجا ؟
فیلم هایی که جدیدا با اسم های کش رفته از اسم های فیلم های تاریخ سینما به بازار ریخته میشوند واقعا به درد نمیخورند . از آنجا که این اسم ها ما را ناخودآگاه با برتولوچی و آل پاچینو و هالیوودی ها و وسترنی های امرییکایی کثیف آشنا میکند و نوستالژی ما را قلقک میدهد توقعمان به همان اندازه بالا میرود . در مورد فیلم آقای جیرانی که امشب دیدم سخنی ننوشتم و کلمه را خرج نمیکنم ! به عکس بالا نگاه کنید . . . فرش ِ قرمز . . . این تقلید از خارجی ها که گناه است و همه کارهایشان فاسد است چه ربطی به ما دارد ؟ این تالار وحدت بیچاره که روزگاری سالن اپرا بود و سنگ های بنایش این نبود چه ربطی به این پارچه های سفره ای سفید مثل پل صراط دارد . . .دکور توی تالار وحدت هم طبق معمول سنتی و تذهیب و سفره خانه ای و . . . نه اینکه بد باشد . هر چیز و هر فضا یک ساز میزند . . . جدای از همه ی این ها ، رفتار ملت هنرور و هنرپرور و هنرمند ماست ( البته جسارت نشه من خیلی از این بندگان خدا رو دوست میدارم و واقعا آرتیست هیتند و به پای این های دیگه دارند در این جا میسوزند ) ولی دست بوسی و جلو روی همه نمایش دادن و خاک پا بودن و بعدش یک کار دیگر کردن از رفتارهای یک آرتیست نیست که تکرارش موجبات خوردن رانیتیدین میشود .
یا مثلا
یا این مثلا
بعد شنیدن ِ حرف های درِ گوشی و ناسزا ها به هم و پچپچه هایی که مدام باعث ِ به قول خودمون زیر آب زنی میشود . . . خب ما همچین مردمانی هستیم که خیلی همدیگه رو نوازش میکنیم . اصلا خیلی همدیگه رو دوس داریم . اگر خانمی موفق بشه میگیم برای اتفاق پشت صحنه ش بود و اگر آقایی میگیم برای فلان ماجرا بود . . . خیلی کم پیش میاد که از دست ِ داوران عزیز چیزی در بره که حق ِ این ناحقی در جشنواره های جایزه پخش کنی ادبیات که خیلی بیشتر می افته . خانم ها و آقایونی که عضو کانون ادبیات میشن و خب به سبب بودن مدااااام در محافل ادبی و دیده شدن کارشون دیده میشه نه به سبب خوب بودن ِ کارشون . . . حاشیه های پر رنگ . من از آدم هایی که حاشیه ی اون ها اون قدر بزرگ میشه که تبدیل به متن میشه بدم میاد . راستش سینمای ما همیشه ناحق و بی انصاف بوده . چند سالی به سبب لطف آقایان بالاسر . . . ممیزی های شدید . . . ممنوع التصویر شدن ها . . . فیلم های زیادی که مجوز اکران نگرفتند ساق پای سینما ناخودآگاه بریده شد . . . همین مردم ِ امیدوار که به جنگ رفتند و خوشحالن و جشن میگیرند از همین سیستم مدام گلایه دارند . این سیستم ، در واقع سیستمی هست که تصفیه باید بشه . . . سیستمی که توش پول ِ کلان دست ِ آدم دزده و با اون هم دله دزداش حاشیه میگیرن و اصلا هنر توش گم میشه . سر بچرخونیم به سالهایی که گذشت ، ببینیم چند تا فیلم شبیه و با پتانسیل (نرگس رخشان بنی اعتماد ) داریم یا هامون و پری یا مثلا کیمیا ، یا بوی پیراهن یوسف ، یا خانه ای روی آب . . . فیلم های بعدی همه ی این فیلمسازان بد از بدتر شده . . . یا در موسیقی . . . جز تکرار خود صدای دیگه ای به گوش میرسه ؟ یا در بازی ! قضاوت با خود مردمه اما وقتی نقشی نوشته نمیشه در این جا باد گفت کدوم فیلمنامه نویس ؟ کدوم فیلمنامه نویس متفکر و عمیق ! کو ؟ فیلمی که سالها تو رو توی میزانس بی نظیرش در خاطره نگه داشته مثل مثلا . . . . مسافران ِ استاد بیضایی . . . مثل حضور جمیله شیخی نازنین . . . مثل ِ . .. .پرده ی آخر واروژ کریم مسیحی . . . یا مثلا بایسیکل ران ، اون رو هم فاکتور بگیریم بگیم مثلا ناصرالدین شاه آکتور سینما . . . اونم نه مثلا آدم برفی ، یا نه شاید وقتی دیگر . . . اصولا به زور سینما رو نگه داشتند . . . دلیلش از آلودگی هواست یا گرانی یا سرگردانی من نمیدونم به خدا اما خسته ی این مراسم جایزه پخش کنی و داوری و . . . حاشیه و . . . میدویم توی سینما و هر بار ناراحت و سرخورده بیرون میایم خب معلومه با این اوصاف و روندی که مثلا فریدون داره پیش میره ترجیح میدم بزنم کانال ریور و کوزی گونی نگاه کنم چرا که نه ؟ سریالی محکم و استخون دار با فیلمبرداریی که سر سریال که نه سر سینمایی های ما هم انجام نمیشه و موسیقی هر کاراکتری برای خودش جدا و خب قصه قشنگ چرا برم خواب زده ها رو ببینم یا مثلا برم کار استاد ارجمند کیمیایی رو ببینم البته که باید هی دید و توی سر خورد و پشت دست داغ کرد تا فهمید وقتی عرضه نداریم به بسته شدن سینماها اعتراض نکنیم باید هم فیلم هامون همین باشه چون ما چنین مردمی هستیم . ضمن اینکه جز برخی ، پوشش لباس بازیگران، میزان بوتاکس و آرایش اون ها حاکی از بدسلیقگی در شناخت و زیبایی بد جوری توی ذوق میزنه . . . میزان قلمبگی لب های خانم ها فراهانی و ساره بیات در فیلم جیرانی با اون همه آرایش و نه گریم واقعا موجبات شاخ در آوردن من رو فراهم کرد و باید کلاه سرم میذاشتم و از این کلوزآپ ها سر به بیابون میذاشتم تا کسی نبینه شاخ بنده چه اندازه طویل شده ! . . . در این جا واقعا هالیوود با قاعده ی مسلمونی پیش میره و همون که هستند روی فرش قرمز هستند . . . ما نسخه ی شماره دوییم . ما مریل استریپ نداریم اما گلاب آدینه رو تا مریل استریپ و هما روستا رو تا سوفیا لورن بالا میبریم و همه ی کلهم سینما وتئاتر رو مدیونشونیم ازیرا که کسی رو نداریم . خانم علو کجا بودند ؟ زمانی که خانم شیخی بودند چی . . .زمانی که خانم فهمیه ی راستکار بودند چی این ادا ها نبود . . . .کسی سراغ نصرت کریمی رو نمیگیره . . همه میگن رضا کیانیان بزرگ همون رابرت دونیروست . . . نمیدونم چرا بازیگرهای خارجی نمیگن مثلا این هم لیلاحاتمی ماست . . . فلانی هم کلاری ماست . . . فلانی . . . همیشه نسخه ی دومی هستیم . . . مثلا ایشون ویرجینیا وولف ایران هستند . . .ایشون هم اوریا فالاچی و اون هم که گاندی ماست و ایشون هم شکسپیر ایران هست و . . . انگار ما هیچ چیز اصلی نداریم . . . وقتی در بین این همه نخود لوبیا و اتفاق های هش ال هفت چهار تا آدم حسابی با کار درست و درمون میبینی هول میکنی . . . حالا مواظب باشیم توی دیگ نیفتیم . اسم هم نمیاریم که ریا نشه .