کاش میشد از نور ، سرعت نابش را به عاریت گرفت و از سر این جاده ، بی هیچ کوله باری ، رهسپار آسمانی میشد که دست هیچ دیو زمنی به آن نرسد . کاش میشد مثل بعضی خواب ها یکسره رفت به انتهای عمقی که از آن هیچ نمیدانی ، نه مثل امروز که هر روزش رج نمیخورد ، روزمرگی پلیدی که زمان را هوشمندانه از وجودت میدزدد و پوزخند میزند به مات ماندنت در بازی شطرنج زندگی ، در این بازی که همه ی اسب ها و فیل ها تیر خورده اند و تو در سیاه و سفید زمینش تک و تنها مانده ای . . . این روزها (امید ) تنها چیزی است که میشود در این جهان به آن تکیه داد . آه ای کاش آن هم نبود . . . که باورم به هیچ امیدی نیست ، کاش پاندورا ی کنجکاو هیچ گاه در آن صندوقچه را نمیگشود . . . تا لابه لای مصیبت های زندگی ، امید تنها بهانه ی ادامه دادن به این زندگی کذایی باشد . . . جایی که دیگر فرصتی برای فانتزی و شادی نمانده ، یک میانبر در جزیره میزنم به دیگر سو ، هر کس که خواست برود آن بالا ، ابرها را بگیرد درآغوشش،فکر هم نکند توهم زده . . . هر ابر را به همان شکلی ببیند که میخواهد . دیگر این ابرها که سایه انداخته اند روی زمین، بارانی ندارند ، بارشی شورانگیز ، نه ندارند . دوست دارم بروم یک غاری ، که در آنجا هیچ کس از صدای راه رفتنم نرنجد ! . . . یک روز همه میمیریم و رد پای ماست که به جا میماند ، رد پای بعضی کند و درخشان مثل حلزون ، رد بعضی عمیق در سنگی، مثل فسیل ، انگار که جایش در موزه باشد ، سایه هایی که در ورق خاطراتم مانده اند مثل مه میمانند انگار که هیچ گاه متعلق به هیچ آدمی نبوده اند . آدم هایی که به جای قلب در قفسه ی سینه ، حلبی دارند و به جای وجدان ، دلمشغولی سرگرم شدن خودشان . سرگرمی به لحظاتی که نه ماندگارند و نه جاویدان . انگار دیگر هیچ قطعه ی موسیقیی جاودانه نخواهد ماند . فرصت همه چیز تمام شده . . . گاهی زیر جزیره را خرچنگ هایی از خیالم چسبیده اند و بی اینکه بفهمی همچون موریانه میخورندش ، میجوندش و این جویدن ها صدایشان از هر رعدی رعب انگیز تر است .
برچسبجزیره در کهکشان جزیره درکهکشان ساناز سید اصفهانی ساناز سیدا اصفهانی ساناز سیداصفهانی ساناز سیداصفهانی میس شانزه لیزه سانازسیداصفهانی میس شانزالیزه میس شانزه لیزه نقد نقد آثار ادبی نقد اثار هنری نقد و نظر وبلاگ ساناز سید اصفهانی پاندورا
همچنین بررسی کنید
Ateşi Titrek Bir Aşk – تحلیل داستان نامه به مارچلو
Ateşi Titrek Bir Aşk Mektubun baş faili Marcello, aşk düellosunda bir fallik obje, bir kırbaç …
منظورتونفهميدم ميسي عزيز؟
گاهي اوقات همين اميد بدترين بيماريها روشفاداده
علم ثابت كرده اعتمادبنفس معجزه ميكنه….
همين
پس اميدبه خداچي ميشه؟