شنبه , ۱ دی ۱۴۰۳

بانوی انتقام ( Lady Vengeance ) – پارک چان-ووک

بانوی انتقام

در سال 2005 ، آقای پارک چان-ووک فیلم بانوی انتقام را می‌سازد . فیلمی که یک الگوی موفق به نام Kill Bill دارد . بیل را بکش تارانتینو سال 2003 طلوع معصومیت و گناه در بستر خشم و انتقامِ کاراکتر یک درس برای همه ی کسانی ست که حتی از آن فیلمی خوبی مثل بانوی انتقام را می‌سازند .

ملاقات با بانوی انتقام

باید با دست و دلبازی و شهامتی کم‌پیدا اعلام کرد میزانِ خشونت و پتانسیلِ ( انتقام ) در رگِ کاراکترِ بانوی انتقام ( گیوم جا) در فیلم‌نامه یا داستانِ فیلم بی رمق است . قیاسِ این انتقام ، این نیت که در عنوان فیلم آشکار است با آثارِ خونینی چون نیش ، اولدبوی (Oldboy) ، بانو ایو (The Lady Eve) و . . . در ضعفی آشکارا عریان است .

داستان فیلم :

زن جوانی به‌نام گیوم جا پس از 13 سال از زندان آزاد میشود .جرم گیوم جا دزدین و کشتن یک پسر بچه ی شش ساله است . گیوم جا مرتکب این جرایم نشده است ! او تصمیم می گیرد با استفاده از افرادی که در مدت‌زمان حبس با آنها آشنا شده، قاتل اصلی این پسر را پیدا کند و از او انتقام بگیرد . . .

بانوی انتقام مانند کیل بیل برای معرفی افراد و داستانِ گذشته‌شان از فلش بک – فلش فوروارد استفاده می کند ، با همان نماهای زووم این و ترکینگ‌های تارانتینویی ، کات های بی مورد و اینسرت‌های ماندگار. گویی کارگردان کارکشته دارد به تارانتینو ادای دین می کند یا به عمد دارد یک نسخه ی کره ای از کیل‌بیل را ارائه می دهد !

موسیقی هر دو فیلم نقش بی اندازه مهم و موثر در پیشبرد اثر را دارد ، موسیقی یک شخصیت مهم و نامرئی ، یک بازوی کمکی برای اتمسفر فیلم است ، شخصیت تراز اول ژانر های انتقامی موسیقی ست !

ملاقات با بانوی انتقام

گیوم جا ، زنی جذاب است ، با معیارهای زیبایی زنانه در کره . در همان زمانی که در زندان است مردی عاشق او میشود .مرد هنگام آزادی گیوم جا با پنیر توفو که رسمی ست برای آزاد شده از بند ، همراهِ بابانوِیل های سنج به دست رو به روی زندان منتظر اوست تا زن پنیر را بخورد و تطهیر شود و دیگر گناه نکند . زن در قابی ونسان ونگوگی سینی پنیر را پس می زند و به مرد می گوید گم شو دنبال زندگی ات . این مرد در انتهای داستان بخاطر خدشه دار شدن احساساتِ دیوانه وارش دست به خرابکاری و انتقام میزند . گیوم جا همراه دوستانش مردی که در رشته قتل های زنجیره ای بچه ها را میدزدیده ، شکنجه می کرده و از آنها فیلم میگرفته را پیدا می کند . حالا سئوال این جاست که دختر کیوم جا در سکانسی از فیلم در بغل همین مردِ بچه کش است و بنا می شود کیوم جا که از داستانِ این قتل ها آگاه بوده با برعهده گرفتن گناه بچه کشی ، نوزادش را به یک دیوانه ی بچه کش بسپرد و قتل ها را به گردن گرفته برود زندان ! آیا با عقل جور درمیاید ؟ نه نگوییم که فیلم نامه ی کیل بیل ضعیف است ، فیلم نامه ی بانوی انتقام نه شبیه اساطیر ترسناک و خونین کره ای ست و نه از اساس گره ی داستانش باور پذیر ، با این حال کیوم جا با کفش های پاشنه بلند قرمزش در حالی که از روی برف های فصل سرد زمستان می گذرد خونش در جوش و خروش است . او مثل بئاتریس کیدو در کیل بیل دنبال پرورش شخصیت و قوی شدن نیست . او بی هیچ پرداختی از بانوی انتقام بودن یک راست دنیال اسلحه می رود ! در حالی که در کیل بیل ما با یک شخصیت پویا و داینامیک رو به رو هستیم که نزد استاد کاراته می رود و پوست می اندازد . اما تورمن با چهره ای معصوم و نه زیبا و سکسی ، دختری قوی و سرشار از خشم است که بخاطر دخترش می خواهد کیل را بکشد و گی.م جا هم دنبال دخترش می گردد و میخواهد قاتل زنجیره ای را بکشد . اما در فیلم شخصیتِ مادر هویدا نیست . پارک چان ووک بیشتر روی جذابیت او تاکید می کند ! اما دلیلش کاملا بی معنی است . رابطه ها و انگیزه ها در بانوی انتقام شکل نمیگیرد .

بانوی انتقام

در یک چهارم نهایی فیلم چند سکانس درخشان رخ می نماید . ساختمانی متروکه و تمام پدرمادرهایی که روزگاری فرزندشان کشته شد رو به روی تلویزیون نشسته اند . گیوم جا فیلمِ شکنجه و گریه ی بچه ها را برایشان می گذارد . واکنش خانواده ها ، فاصله ی دوربین با کاراکترها ، عدم صدا گذاری در برخی سکانس ها ، اسلوموشن ها و زاویه ی دوربین ، طراحی صحنه همه و همه ما را با نوعی مواجهه با اتمام رو به رو می کند . مثل فضای منجمد چرنوبیل . گیوم جا ، قاتل را کت بسته در اتاقی به صندلی بسته است . او به خانواده ها ی قربانیان پیشنهاد می کند هر کس یک چاقو به قاتل فرزندش بزند . زیرا او لایق یک گلوله و مرگ سریع نیست .

کشاکش این تصمیم در بین پدر مادر ها چالشی جذاب است . اینکه آن ها میتوانند قتل انجام دهند یا نه ؟

سرانجام همه تصمیم می گیرند که مرد را با ضربات چاقو و به نوبت بکشند . قاتل سلاخی می شود . فیلم با بارش برف و خوردن پنیر توفو توسط گیوم جا یعنی رسیدن به نوعی رستگاری از منظر خودش تمام می شود .

بانوی انتقام

ساناز سیداصفهانی

بانوی انتقام

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .

همچنین بررسی کنید

شوپن، میل به عاشقی

آیا اقتباسِ سینمایی از زندگی هنرمندان امری ممکن و کارآمد است ؟