شنبه , ۳ آذر ۱۴۰۳

اس.ام.اس

من دوست داشتم توی دوره ی چاپار و تلگراف و صندوق پستی زندگی میکردم تا دوره ی تلفکس و ای میل و اس.ام. اس .هر چی راه های ارتباطی بین آدم ها آسون تر میشه . . . به همون اندازه . . . شایدم از اون اندازه بیشتر… فاصله ی آدمها از هم دور تر میشه . وقتی این طور در دسترسی، دیگه نیازی نیست منتظر بمونی. برای همین فلسفه ها به هم میریزه . تو به جای اینکه ماه ها در انتظار یه جواب نامه باشی ، توی  دو سوت میری کارت تلفن میخری و بعدش خیلی راحت زنگ میزنی صدای طرف رو میشنوی ، یا براش ای میل میفرستی ، یا باهاش چت میکنی ، با علامت دلقک ها ی خندان و گریان ابراز احساسات میکنی . . .لبخندتعجبگریهماچهوراخجالت همه چیز خیلی راحت شده . برای همین طول انتظار کشیدن خیلی کم شده . تو کمتر منتظر میمونی . کمتر دلواپس میشی . انتظار خودش یکی از پایه های اصلی (تمنا و نیاز) آدمیزاده . . .اصلا به عقیده ی من بنیاد بشر بر پایه ی انتظاره …این روزها  تو خیلی راحت در دسترس همه قرار میگیری . میای یه خط ایران سل یا اعتباری هم میگیری و شخصیتت رو از وسط دو تا یا سه تا میکنی و میتونی بستگی به مناسبت های مختلف از عدد هایی که بهش میگن (شماره ی خط) استفاده کنی و دیگه خیالت راحته .

 من جز و اون دسته از آدمها یی هستم که خیلی با( نوشته) حال میکنم ، کلا  اس ام اس ها رو نوازش میکنم و فکر میکنم این یه نوشته ای است با آب مرکب و روی ورق کاهی نوشته شده و توی بطری سبزی برای من فرستاده شده . اس.ام.اس ها رو بو میکنم ، گاهی گاز میگیرم . . . گاهی پاک میکنم و اس ام اس هایی که دوستشون دارم رو توی یه فولدر نگه میدارم . دوست دارم . مثل صندوقی که میای نامه ها و چیزهای ارزشمندی رو که دوست داری توش میذاری تا از بلایای روزگاردر امان بمونه و حفظ بشه از جویدن موریانه . طرز تلقی من از پدیده ی اس.ام.اس اینه که باید باهاش با احترام برخورد کرد . خیلی ها این روزها حتی به اس. ام. اس های دوست هاشون جواب هم نمیدن . یا یک باشه یا یک نع نمیگن . نمیدونم شاید به نظر من این بی ادبی باشه و برای خیلی ها مسخره و بچگانه بیاد . اما من فکر میکنم خودم وقتی دارم برای شخصی اس.ام.اس میفرستم،دارم با اون طرف یا چاق سلامتی میکنم ، یا نوازشش میکنم ، یا یه خبر بهش میدم ، یا دارم برای اون جک میفرستم … پس یعنی توی اون لحظه ی به خصوص من دارم به یک آدم فکر میکنم و احساسم رو با یک پیامک ویییژ براش میفرستم . همیشه انتظار دارم برای اس ام اس هام جواب بگیرم . وقتی جواب نمیگیرم فکر میکنم طرف با من پدر کشتگی داشته و کلا من رو به معامله ش هم حساب نکرده و از روم مثل بلدزر رد شده . حالا شاید طرف بدبخت اصلا براش (جواب) دادن اون قدر مهم نباشه ولی من دلگیر میشم . مثل این میمونه که توی یه پارکی یکی ، یه دوست ، یه همکلاسی ، یه معلم ، یه آشنا بیاد از کنارت رد شه و تو رو بشناسه و یه لبخند بزنه و بی هیچ سلام و علیکی رد شه بره . یعنی حتی دهنش رو برای ابراز سلام باز نکنه ! جالبه ژان میشل ریب در یکی از نمایشنامه های تئاتر بی حیوانش  این کار رو خیلی قشنگ  نوشته . چقدر دلم میخواست آخر زمستون بود و دوباره اجرای اون کار رو میدیدم . اصولا چون خودم آدمی هستم که اگر یه آشنا توی پارکی – خیابونی جایی ببینم از سر و کولش بالا میرم و( از کارچه خبر؟ ) حرف میزنم دوست ندارم با خودمم این طور برخورد شه . خیلی از اطرافیان من آدم های عامی هستند که فقط به دلیل خوردن لیبل و برچسب هنری خودشون رو (خاص و منحصر به فرد )میدونن و وقتی هم دارن سیگار میکشن گرفتارن . حالا تو بیا صد بار پیغام بده که آقای فلانی لطفا در اسرع وقت  با من تماس بگیرید کار دارم .متشکرم . مثل اینکه اصولا ادب زیاد کار ساز نیست و چون من اساسا آدم رک و گاهی بی پرده ای هستم صاف میام حرفم رو میزنم که مثلا شما دوست داری آدم آویزون فیها خالدونت بشه بیای جواب بدی؟ نمیخوای سریع من رو بفرست توی لیست سیاه موبایلت تا وقتی کاری دارم اصلا نه بتونم زنگ بفرستم نه پیامک ! حالا شاید با تو تماس گرفته بشه . میس کال میبینی . اصلا فکر میکنی ممکنه اون آدم توی ماشین کناری با تو بای بای میکنه و دست تکون میده و خواسته بوده تو توی اون لحظه ی منحصر به فرد ببینیش ؟! بعد که حرف میشه میگه آرررره توی جلسه بودم . . . خیلی خنده داره . پشت ترافیک و جلسه . اصولا خیلی از دوستان من اهل جواب دادن نیستند . اهل جواب گرفتن هستند . بیشتر دوست دارند از آدم بگیرند . کتاب بگیرند . فیلم بگیرند . احساس بگیرند . آغوش بگیرند . امنیت بگیرند . فسق و فجور بگیرند . وقت بگیرند . لباس امانتی بگیرند . اس.ام.اس جوک بگیرند . خبر بگیرند . پول بگیرند . دی وی دی بگیرند . نت بگیرند . اموزش بگیرند . ایده ازت بگیرند . ایده ازت بدزدند . اما این ها چی به من میدهند . جفنگ! تعداد آدم هایی که باهاشان ارتباط دارم زیاد است اما تعداد انسان هایی که باهاشان در تماسم کم …(اس.ام.اس)ت نیومد ! …میس کالت رو ندیدم … دروغگوگرفتارم …جشنواره ی فیلمه …داشتم عکاسی میکردم … داشتم رانندگی میکردم … داشتم مامانم رو میبردم پیش دکتر …توی اتوبوس بودم سر و صدا بود . ای داد بی داد ….یا مثلا عده ای تو را تنها به خاطر منافع خودشون دوست دارند . بذار برامون یه مصاحبه در بیاره ….بذار یه تبلیغی بشه . خیلی خره . بذار صبرکنه جز بزنه . بذار …خیلی ساده است . آخی .راس میگن . دلم میسوزه . گاهی وقتی جزیره در کهکشان رو ورق میزنم میبینم چقدر گول خوردم . اما اشتباه نکن فکر نمیکنم اشتباه کردم چون من آدم اشتباهاتم . همین اشتباه ها به من باید یاد بده که فرق (دوست داشتن ) یک استاد یا یک دوست یا همکار رو با (ارتباط کاری) داشتن بدونم . قبل تر ها خیلی انتلکتوال بودم و فکر میکردم با هر کس در دوستی باز کنم و دو تا کار مشترک دوست شدیم  حق داریم به هم ((تسلیت)) بگیم . . . یا ((تبریک و تهنیت )) اما الان نع . میبینم مردم بیشتر کنجکاوند و دو دوزه باز . به محض اینکه کشف بشی . دیده بشی . موبایلت توی دسترس باشه . سر قرار زود برسی . گوشی رو زود برداری . ای میل رو زود جواب بدی گه زدی . رسما تعطیلی . باید همیشه مردم رو کاشت تا تونست به اهداف بالا رسید واصولا باید (( دوست داشتن )) رو له کرد و شاشید توش . چون به درد نمیخوره . چون برات تره خورد نمیکنن. تب کنی دستت رو نمیگیرن . نگاه میکنم به فیلم های کیمیایی . به خ
ودش و دار و دسته اش ….رفیق بازی رو دوست دارم ….از طرفی ای دل غافل …چطور حسین پناهی توی اون تنهایی مرد …یا صادق هدایت بدبخت … این اخلاق ایرانی ما چقدر به آدم های حساس ضربه زده . خوب یادم هست یک بار که سیم کارت موبایلم را باید از چی چی آی به ام سی آی تبدیل میکردند و سیم را ازم گرفتند . روش چسب زدند و توی پرونده گذاشتند یک آه کشیدم . فکر کردم همه ی نامه های اس ام اس ی را که توی صندوقچه نگه داشته بودم دستی دستی دادم به یارو اون هم برد چسب زد و هر چی خواستم که یه کپی ازش داشته باشم بهم نداد که نداد . وقتی این خاطره رو برای – هیچ کس – تعریف کردم ، با ناراحتی گفتم اه همه ی اس ام اس ها تو که نگه داشته بودم دو دستی تقدیم مخابرات کردم و او یک چک جانانه به صورت من زد . یه سیلی حسابی . طوری که برای اولین بار توی زندگی بی اینکه پرولوگ بغض و نگاه بیایم عین 5 ساله ها بی معطلی زدم زیر گریه . به لحاظ روان شناختی خیلی وقت بود کتک نخورده بودم و خوب نقطه ضعف های طرف مقابلم را میشناختم برای همین شاید این حرف را زدم تا او من را بزند تا بعد مجبور شود معذرت بخواهد و من خوشحال شوم . من حاضرم کتک بخورم تا تو معذرت بخوای . گاهی مردهای عجیبی تو رو به جنونی میکشونند که دوستش داری . . . من از اون دسته ام . . . من وقتی کسی نیست تا برام دلسوزی کنه خودم خودم رو میزنم . با تیغ یا ناخن گیر . بعد مثل سیلویا پلات  توی آینه به خودم نگاه میکنم (کتاب حباب شیشه ). گریه م بند میاد و راحت میشم . اکثر اوقات محبت هایی که به زعم خودم از خودم استخراج کرده م بی جواب مونده . نمیدونم چرا . دوست ندارم خودم رو لوس کنم اما دوست دارم لوسم کنند . این اشکالی داره ؟ من از بچگی برای جلب محبت مشق های بغل دستی م رو مینوشتم تا دوستم داشته باشه . از اول احمق بودم و تا حالا هم بزرگ نشدم . داستان میس شانزه لیزه قرار بود توی بدجایی بگذره که به 1001 دلیل نمینویسمش .   

 

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .

همچنین بررسی کنید

Beş soruda “Gandi Sokağı”nda Bir Gezinti

[ پرسه در خیابانن گاندی ، گفتگو با سانازسیداصفهانی گفتگو با سانازسیداصفهانی – مجله ادبی …

۲۰ نظرات

  1. من هر چند وقت یه بار به بلاگت سر میزنم و تمام پست هایی رو که به نظرم جذاب بیان رو می خونم! به این خاطر من یکم از جمع عقبم!! و حرفایی که مربوط به هر پست هست رو روی همون پست می ذارم!

  2. نمیدونم من رو یادت هست یا نه! تو کامنت های پستی که راجع به "نوشتن در تاریکی" یعقوبی نوشته بودی چند کامنتی با هم بحث کردیم! و در آخر صحبتمون به خیر و خوشی تموم شد ولی من هم چنان سر عوام و خواص خوندن مردم با تو مشکل دارم و تو این پست هم باز دیدم که از کلمه ی عامی ("عوام") استفاده کردی! البته بحثم الان این نیست.
    خواستم بگم بلاگت از این نظر برام جالبه که هیچ کامنتی رو بی جواب نمی ذاری.(حداقل یه گل واسه طرفت می فرستی) در کل جذابیت بلاگت بیشتر از متنش برای من حاشیه اشه!(منظورم کامنت ها دوستان و جوابای تو اٍ)
    اضافه کنم که خودت ویزا دادی که بیام اینجا. منم این قسمتش رو انتخاب کردم! لبخند

  3. اولش آروم بودی
    وسطش اوج گرفتی و عصبانی شدی.
    دوباره با دخترانگیه میسیت تمومش کردی!
    یعنی آخر ِلحظه ای تو !

    نفهمیدم آخر به این نتیجه رسیدی که اس ام اس ها تو جدی بگیری یا نه! در این عصر ِ توقع!
    جواب ِ چند تا از کامنتهای من رو که ندادی!
    ها…! ها ..! چی داری بگی! خصوصی هم  بودن.
    گل

  4. ها ها…میس عزیزم من یه سمیرا یی هستم که همیشه میام به جزیره ات…ولی فکر نکنم اونی باشم که دنبالشی آخه ما فقط اینجا همو میشناسیم ولی اگه تو بخواه من همون بشم براتماچ

  5. میس ِ عزیز ِ من…
    چه قد مشموشی عزیزکم؟
    کامنتتون عینهو خودم که تند تند میگم و …فدامشم من…
    من…دیوانه ام…
    دوستون دارم….
    دیوونه هارا که درک میک هوم؟سوال

    فوتو باشی….!!!انش در سعی اولم یک چیزی بشم…اگر نشم هم مهم نیست…
    من عادت کردم به نشدن…!
    ناراحت
    .
    .
    .
    میس ِ عزیزم…
    جیغ بزن…
    پیشنهاد ِ خوبی نیست؟
    چیع بزن…یک جا برو و جیغ بزن…
    من وقتی تنهام جیغ میزنم…!
    هومممم
    دوستون دارم…!

  6. اینو خوب اومدی..همه شو خوب اومدی یعنی …من هم حسابی حرصم در میاد..مثل اینکه به یکی سلام بدی و بعد….مخصوصا وقتی کلمه براش می فرستی میس کال باز راه داره..قبول دارم..اما اون یکی دیگه رو که خیلی خوب اومدی تیاتر بی حیوانه عاشق همه ی متنهاش هستم ..خوش به حالت که اجرایی ازشون دیدی ..من که فقط می خونم و تخیل می کنم تو این شهر کوچیک.

  7. کلا اس ام اس برای من معنای خاصی نداره جز مشغله فکری و اعصاب خوردی و هزارتا کوفت دیگه,یه دورانی هم بود که توی اینباکس بودم که خوابم میبرد اما هر دوره ای تموم میشه.

    ^^اصولا باید (( دوست داشتن )) رو له کرد و شاشید توش^^الحق که گل گفتی.

    یادم باشه این دفعه دلم برا خودم تنگ شد خودمو بزنم تا بفهمم چقدر گلم و چقدر از خودم دور افتادم.

  8. سلام میس. خوبی؟ من با موضوع اس ام است موافقم. نه همش رو. بعضی جاهاش زیاد زود و تند نتیجه گرفتی. از اونجاییکه بچه به مادر خوندش میره منم خودم این انتظار رو دارم که طرف جواب اس ام اس رو بده چه آره چه نه. اما بعضی ها انگار جعبه سیاهند و چیزی ازشون بیرون نمیاد !! حیفه گاهی اوقات صادقانه ترین احساست رو برای کسی مینویسی اما اون بدون جواب میذارتت و این سکوت تو رو دیونه تر میکنه و اس ام اس بعدی و بعدی و بعدی ! کاش همون دیدار رودر رو دوباره باب میشد و آدم ها انقدر جرات داشتند که هم احساسشون و هم جوابشون رو رو در رو بدند. (نمی خوام ازتون بابت  اس ام اس ندادن گله کنم. قبلا هم گفتم محبت زورکی نمیشه بوی}ه اگه یک طرفش یک میدی باشه!) بزرگترین مشکل ما اینه که حتی حاضریم بابت جواب ندادن دیگران اونها رو محاکمه و ایضا اجرای حکم کنیم که فلان فلان شده اصلا جواب نداد. انگار این وسط نقش مخابرات که اس ام اس رو تحویل نمیده و از اینا فراموش میشه ! کاش همه میتونستند توی جزیره احساسشون رو راحت بگند. ترس از گفتن ها آدم رو به یک دیوار متحرک تبدیل میکنه که فقط بدرد نقاشی کشیدن رو میخوره و بس ! شاید اشتباه میکنیم که از چند کلمه ساده انتظار

  9. آی آی نگو منم به اس ام اسم جواب ندن انگار بدترین توهین دنیا بهم شده…ولی بالا برن پایین بیان من میگم یک کلمه جواب نوشتن هیچ وقتی نمیبره. بقیه اش بهانه ست که ندیدم و دستم بند بود و…


  10. توصیف میس در ذهن ِ من…
    میس شانزه لیزه با تمام ابهتش…با تمام محکم بودنش…
    با تمام قدرتی که شاید تو چهرش نشون میده و نمیذاره هر ابلهی دهنش باز کنه حرف بزنه…
    اما یک معصومیته وحشتناک داره…
    این پست از اونا بود که این معصومیت را تو دستام دیدمش.اونقدر که در این مواقع دوست دارم بلیط بگیرم برم پیش این آدمی که اینقدر معصومِ…
    خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
    شاید یک خصوصیت که همیشه من را پای آدمهاا نگه داشته تو دوستی معصومیت بوده…به خصوص که درونش زیاد باشه و فقط گاهی…
    میس ِ عزیزم…
    میفههم چی میگید…

    خیلی..خط های آخر را خوب در ک کردم…

    میسکم…
    راستی جالب بود…
    تو یک مسابقه ی عکاسی شرکت کردم داورش رضا مووسوی …
    خیلی باحال بود با خودم گفتم بیا یک جا شرکت میکنیم از دنیای مجازی اند…
    یاد ِ شما افتادم…و تندی اومدم سراغ میس ِ عزیز ِ معصومم.
    دوستون دارم…!

  11. گلراستی این عادت تو که به کامنت ها جواب میده خیلی خوبه………

  12. سلام میس جان…..راستشو بخوای من از اون دسته از آدما هستم که اهل جواب دادن به اس ام اس و تلفنو اینا نیستم اما از دیگران هم چیزی نمی گیرم و توقع ندارم که بهم زنگ بزنن یا اس ام اس یا چیز دیگه ای یعنی در کل نه گیرنده هستم نه فرستنده ..شاید از لحاظ روانشناسی مشکل داشته باشم چون آدم خنثی هستم ولی خودم فکر می کنم که از بس که از آدم های اطرافم رو دست خوردم و بی مهری دیدم اینطوری شدم،آدم های اطراف من چه دور چه نزدیک قلب منو خاکستری کردند که امروز به جایی رسیدم که نه از کسی خبر می گیرم و نه دوست دارم کسی ازم خبر داشته باشه……..

  13. میس جانا سلام… دله ما برای شما تنگ… میس باهات موافقم خیلی زیاد… یه دوست که خارجه بود کلی ای-میل و فیس بوک و چت و کوفت و زهرمار که دلم برات تنگ شده, که برگردم بیام کلی برنامه میذاریم, حالا یه هفته ست اومده. هر بار بهش زنگ زدم میگه حالا ایشالا یه برنامه میزاریم همو میبینیم… معنی کلمه دوستی کلا برام رفته زیر سوال اینروزا… تو خودت خوبی؟

  14. نه، کنایه چرا؟!
    از اخلاقیات خودم گفتم….

  15. نوشته های اولت با این آخری ها یه کمی تفاوت داره نمی دونم شاید تو هم مثل من …یه چیزی یه جای زندگیتو تکون داده شاید

  16. همش سوء استفاده… سوء استفاده…
    تقابلم خوب چیزیه،
    من به تقابل خیلی اعتقاد دارم…
    تقابلو خیلی دوست دارم…

  17. آخ آخ میس. چه پستی نوشتی. همچین تو گلوم گیرکرده بود این حرفا. انگار من بودم که داشتم اینا رو با بغض میگفتم. از احساساتم نسبت به مکتوبی جات و غیره … انقدر این احساساتی که ازش گفتی تو من غلیظه که من تو دوران ایمیل و تلفن به دوستام نامه مینویسم. یعنی این کار رو بین دوستام باب کردم. واقعا کاری لذت بخش تراز گرفتن یا نوشتن یه نامه ی کاغذی هست ؟ یا حتی این مسیج ها. معتقدم اگر فونت همین اس ام اس ها فارسی خالص باشه ، تاثیر عاطفیش یه چیز دیگست. اصلا همین خطور نرم وآشنای فارسی بهم انرژی میده. از اینکه من هم موجود مکتوبی هستم لذت میبرم.
    پستت خیلی حرف داشت. یعنی حرف نداشت …
    چاکرتم بدجور.

  18. نه والا.چه شوخی!!هیچ کدوم نیومد؟!خوب حتما نیومده !پیشاپیش از جشنواره امسال چیزی نمی نویسی؟!

  19. حال جالبی داری این روزا…
    بعضی وقتا یا خیلی وقتا هست که حال هیچ کسُ به جز خودت و چند نفر دیگه رو نداری… خیلی اوقات هست که نباید در دسترس باشی.

  20. خوبه…باز هم که مثل توام!!! از دوستی ها تا اس ام اس و جواب ندادنشون و جلب محبت و همه و همه…
    اما نمی تونم کسی رو که کشف کردم کنار بذارم. تازه بیشتر باهاش درگیر میشم.
    راستی مدتهاست فونتم فارسیه و خیلی از دوستام تذکر دادن که "خزه" !!!