یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳

آینه های رو به رو + پیرمردی با بالهای بزرگ

آینه های رو به رو 

شنیدم که در قحطی فیلم و خشکسالی اکران ، فیلمی با نام آینه های رو به رو شده است اکران . پس کلاه بر سر نهاده ، مانند ِ همه ی اوقات ، مو افشان کرده و با چند تن از یاران ِ جزیره ای به سینما سپیده رفتم . قیمت بلیط 2000 تومان بودو این اتفاق حیرت آفرین ما را خوشحال کرد . دیدن ِ چهره ی گلنار ِ دوره ی طفولیت برایم وسوسه انگیر بود . روزی او سوپراستار نسل من در سینما و در فیلم گلنار بود . فیلم های دیگری که کم هستند در کارنامه ی او را ندیده بودم اما حتی اگر نمیشناختمش باز هم بازی به شدت عالی او ، که از بازیگران ِ نام آشنای روی فرش قرمز قدم زن ِ ما کم که نداشت هیچ ، بس خیره کننده بود و شایسته ایرانی که با ریسک ِ بازی در این فیلم ، به گمانم،  خودش را در حد ِهیلاری سوانک ( در فیلم پسرها گریه نمیکنند ساخته ی کیمبرلی پیرس ) به اوج رساند . . . نگار آذربایجانی کیست ؟ بازیگر فیلم نسل سوخته و نویسنده ی این فیلمنامه به همراه فرشته طائر پور با اولین فیلم بلندش به من نشان داد که با بچه کارگردان های فیلم اولی مقهور و مجبور ِ فیلم ِ اول به نیاز ِ در کردن ِ نام به قیمت ِ هیچ نباید گشتن همی تا که رسوایی پیدا شود و پدیدار شود همه ی زیرآب زنی ها و خنجر هایی از پشت بر تن ِ  دوستان و باز هم همه چیز برای هیچ . . . گرچه فیلم اولی ها این روزها مثل کتاب اولی ها و مثل همه ی هنرمندان گر در امان و امنیت به سر میبردندی سر دوستان به سلامت کلاه نمیگذاشتند تا که بعد ها روی دایره بریزد دروغهاشان و لاف هایی که میزدند از برای دوستی . بگذریم از دیدن یک فیلم به شدت خوب ، به شدت حال میس شانزه لیزه خوب شد . مثل کار های خوب دیگر . فیلم جسارت ِ بیان و روایت ِ موضوعی را داشت که ذکر و خیرش در داستان موجبات ِ خط قرمز است و در جمع ِ دوستان موجبات خنده و این فیلم برای من دیدگاه عمیق یک فیلمساز به مسئله ای که این جا تابو شده است حتی گفت ِ ازش و پرداخت ِ به ان بسیار ستودنی بود …هرچند فیلم ندیده ای از نگین کیانفر که سالها پیش نقد آن را در مجله ی مرحوم ِهفت خواندم پیش تر از این فیلم اما به سبک و شکل مستند به سراغِ این داستان رفته بود و داستان از چه قرار بود . داستان همه بیقراری آدم هایی بود که به دنیا می آیند و تقدیر مقدر کرده بر آنها که در جنسیتشان معضلی پدیدار شود مبهم و محتوم و محکوم به همان و این همان ، نه بودن ِ زن است و نه مرد بودن است . این عشق را سخت میکند و بودن یا نبودن را دشوار . فیلم  در ابتدا به صورت روایتی موازی از زندگی زنی که شوهرش در زندان به سر میبرد شروع میشود . این زن کیست ؟ چرا شوهرش در زندان است ؟ چرا این همه عاشق همند ؟ این زن چقدر معصوم است . . . این زن  رعناست . مردش به دلیل جرم دیگری در محبس است و رعنا به صورت و سیرت معصوم و رعناوار، بی هیچ حرف پس و پیش با بازی روان و بیش از انتظار، نقش را شرح میدهد با هر نگاهش ، نعصب ان خانواده ی قشر متوسط رو به فقیرش. . . رعنا برای آزادی شوهرش کار میکند . آن سوی قصه آدینه کسی که نمیدانیم چهره اش چگونه است . . . گریم است یا نه این یک مرد است و اگر آدینه است چطور زنی است که میخواهد شوهرش دهند از دست پدری دگم و متعصب ِ به فکر آبرو و نه به فکر ِ خلوت دختر یا پسرش در حال فرار برای تولدی دوباره . این درک کجا رفته ؟ در این فیلم گرچه همه ی همذات پنداری با آدینه است یک جاهایی هم با رعنا اما کمتر پدر را میفهمیم که او هم با دیالوگ های کوتاه نگرانی خودش را بیان میکند و از او و یا از این پدران و مادران هیچ نمیفهمیم شاید که جای پرداخت بیشتری داشت .قتی هر نفر محق باشند همه چیز درست تر است . از دیدن این فیلم خوشحالم و به همه ی عواملش تبریک میگویم و مدت ها بود این چنین با حسی سرشار از به به و چه چه از در سینما خارج نشده بودم. پیش خودم فکر مکینم هنرمندان ما در صورت بودن ِ امکاناتی میتوانند بهتر از هر هنرمند غیر وطنی رشد کنند و هنر بیافرینند . در ضمن استاد مجید اسماعیلی یکی از هنرمندانی بودند که درموسیقی لین فیلم سهم داشتند . به دیدن این فیلم بروید که میس شانزه لیزه هیچ وقت حرف چرند نمیزند . 

 

پیرمردی با بالهای بزرگ ، نویسنده : نیلو کروز که بر اساس داستانی از گابریل گارسیا مارکز هست به کارگردانی پرستو گلستانی در سالن انتظامی خانه ی هنرمندان ساعت 18 این هفته آخرین اجراهای خودش را دارد که حتما شما را به دیدنش دعوت میکنم . بروید که به شما خوش میگذرد . که هر چه از مارکز بر ما رسد نیکوست . 

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .

همچنین بررسی کنید

Beş soruda “Gandi Sokağı”nda Bir Gezinti

[ پرسه در خیابانن گاندی ، گفتگو با سانازسیداصفهانی گفتگو با سانازسیداصفهانی – مجله ادبی …

۱۰ نظرات

  1. توي فضاي بسته اي كه ما داريم، ديگه بهتر از اين نمي شد اين موضوع و مطرح كرد. در مقايسه با فيلم boys don't cry كاملا تلطيف شده بود.
    همونقدر كه توي دنياي خارج از ايران اين بحث خيلي مطرح بوده همونقدر هم خشن و تلخه و واسه فضاي فرهنگي و اجتماعي ما هنوز يه تبو بزرگ. داشتم فكر مي كردم جماعتي كه از سالن شماره ۷ سينما آزادي ميومدن بيرون خيلي مرتب و شسته رفته بودن، كاش امسال اين فيلم توي تلويزيون پخش مي شد. مي دونم كه توي شهرهاي كوچيك و حتي روستاها اين اتفاق زياد مي افته و برخورد ها وحشتناكه.
    غزل هم خيلي خوب بازي كرد.
    اين فيلم خيلي خوب بود. ولي ديگه توري شده كه بايد به تب رازي باشيم. فيلم سازها هم ديگه جرعت ندارن پياز داغشو زياد كنن. همين كه بتونن يه موضوع تبو را با هزار سلام و صلوات مطرح كنن. يه جاي فيل و شكوندن. oops
    خوب باشي دوستم.

  2. توي فضاي بسته اي كه ما داريم، ديگه بهتر از اين نمي شد اين موضوع و مطرح كرد. در مقايسه با فيلم boys don't cry كاملا تلطيف شده بود.
    همونقدر كه توي دنياي خارج از ايران اين بحث خيلي مطرح بوده همونقدر هم خشن و تلخه و واسه فضاي فرهنگي و اجتماعي ما هنوز يه تبو بزرگ. داشتم فكر مي كردم جماعتي كه از سالن شماره ۷ سينما آزادي ميومدن بيرون خيلي مرتب و شسته رفته بودن، كاش امسال اين فيلم توي تلويزيون پخش مي شد. مي دونم كه توي شهرهاي كوچيك و حتي روستاها اين اتفاق زياد مي افته و برخورد ها وحشتناكه.
    غزل هم خيلي خوب بازي كرد.
    اين فيلم خيلي خوب بود. ولي ديگه توري شده كه بايد به تب رازي باشيم. فيلم سازها هم ديگه جرعت ندارن پياز داغشو زياد كنن. همين كه بتونن يه موضوع تبو را با هزار سلام و صلوات مطرح كنن. يه جاي فيل و شكوندن. oops
    خوب باشي دوستم.

  3. در رابطه با این فیلم …
    زندگی ترنس هایی هست بس اکران ناشدنی
    مثل من … مثل ما….
    به وب من سر بزن تا حقیقت تلخ زندگی ما را دورانه به تماشا نشسته باشی….
    http://www.rottenrotten.blogfa.com/

  4. من واژه هایی می گم که همه می گن شعره اما من میگم یه جسم مرده ست که دیگه نفس نمی کشه

  5. bale miss shanzeliz e hichvaght harfe charand nemizane   vaghan dorost migi filme ghashangi budd

  6. سلام میس گرانبهایمخواستم از لطف و محبت تو واقعن تشکر کنم. بخاطر پست های ارزشمندی که میزاری

  7. سلام میس گرانبهایمخواستم از لطف و محبت تو واقعن تشکر کنم. بخاطر پست های ارزشمندی که میزاری

  8. ممنونم از معرفیت. راستش وقتی خبرهای مربوط به این فیلم رو میخوندم چندان مطمئن نبودم که اتفاق خوبیه و پیش داور داشتم که اینم یک جور موج سواریه دیگه! ولی با خوندن مطلبت مطمئن شدم که میخوام ببینمو
    مرسی عزیز

  9. ممنونم از معرفیت. راستش وقتی خبرهای مربوط به این فیلم رو میخوندم چندان مطمئن نبودم که اتفاق خوبیه و پیش داور داشتم که اینم یک جور موج سواریه دیگه! ولی با خوندن مطلبت مطمئن شدم که میخوام ببینمو
    مرسی عزیز