جرای من در سالنِ زَنگارگونِ وحدت، از ساعت ِ شفق به فلق، رِوِرانسش کابوسی پر از وحشت، یک کف مرتب برای مترسک مستعد، اتاق گریم و آیینه، این منم امتدادش پشت یک آیینه، در زمستانِ نمایش، گُلهای یخ دسته گل های صد آفرینِ یک دلقک.
ادامه مطلبعکسی از دیان آربس که هرگز ظاهر نشد !
داستانی به بهانه ی عکاس آوانگارد دیان آربوس
ادامه مطلبافسون معبدِ سوخته
افسون ِ معبدِ سوخته نام ِ نمایش چقدر اهمیت دارد ؟ آیا شناسنامه هایی که این روزها برای آثار هنری دیده می شوند که کُپی دست چندمی از اثری اصیل هستند دلیلش این نیست که علیل اند و از بیان خود عاجز یا نه کاملا برعکس میخواهند با نام ِ خود مخاطب را با پیش فرضِ اصلی آن اثر اصیل …
ادامه مطلبمعرفی یک نقاش از پیچخانه ی میس شانزه لیزه : شیرین اژدری شولی
پایان نامه ای بر اساس کلاژهای سانازسیداصفهانی اثر شیرین اژدری
ادامه مطلبسولی لوگ
نمایشگاه انفرادی فوتوکلاژ سانازسیداصفهانی گالری مستقل تهران تئاتر مستقل تهران امین یاوری مصطفی کوشکی
ادامه مطلبفروشنده
آیا فروشنده ی اصغر فرهادی اقتباسی از ( مرگ فروشنده ) آرتور میلر است ؟ آنچه میدانیم این است که در تیزر و عکس هایی که برای تبلیغ ِ فیلم در معرض دیدگاه مخاطبان قرار میگیرد ، بخش هایی از صحنه های تئاتر هم در آن وجود دارد و این نمایش – مرگ فروشنده – ی میلر است . البته …
ادامه مطلبمیس شانزه لیزه ، مرد بی سر و شرلوک هولمز
... هولمز کاری کرده بود که میس شانزه لیزه مقواهای بزرگی بخرد و بیاورد و پنجره هایش را بپوشاند .
ادامه مطلبلانتوری
کسانی که در شروع آنها را چسبیده به دیوار سرد و آجری زندان میبینیم . همه شان را دستگیر کرده اند . دارند اعتراف میکنند . قصه این طور شروع میشود . ما ابتدا با ریتمی رو به رو هستیم که تا انتها خودش را حفظ میکند اما یک جاهایی از آن شتاب و ضرباهنگ اولیه اش کاسته میشود . در ابتدا با آنتروپی و داده های زیادی رو به رو هستیم . جملاتی که نمیدانیم چرا میشنویم و چه ربطی به هم دارند . جملاتی از آدم های مختلف کات . جملاتی از آدم های مختلف کات . . . دوباره جملاتی از کاراکترهای مختلف /کات . . . تدوین فیلم تشویقی طولانی دارد . کات /
ادامه مطلبمصائب ژاندارک / La Passion de Jeanne d’Arc
ژاندارک ، در حال ِ فغانی درونی ، گریه ، مسخ شده ، رو به روی قاضی های عصبانی چندان که تصور میکردم توانِ دفاع ندارد . او مدام نگران ی اش را ، به ما نشان میدهد . شاید برای همین هم قدرت پیش از ورود به دادگاهش را نمیبینیم و برای همین اسم فیلم هم - مصائب ژاندارک - نام گذاری شده است نه - ژاندارک - یا دلاوری های ژاندارک یا ژاندارک ِ قهرمان . . . نقش ژاندارک را Renée Jeanne "Marie" Falconetti - فالکونتی - بازی میکند ، اندکی ایهام وجود دارد . فکر میکنم او خود را فرستاده ی خدا میداند ، فرزند خدا ، اینکه خدا از او خواسته است فرانسه را از چنگ انگلستان برهاند .
ادامه مطلبزنی که تاریخ تولد نداشت !
مغزِسَر بگرفتم ، تابدانجا که روح از جانش دَر رَود و دو بازوی نحیفِ پُر هَراسش ، لَخت شود ، بیفتد و سکوتی ابدی در خانه جا شود . پاگیرِ این سکون ، کشیدنِ نَفس راحت بود در هوایی که نمیگذرد ، عطری با خود نمیاورد ، غروب را سایه نمی افکند و طلوع را نیز . همه چیز در رکود است و این سرآغازِ خوشبختی و حبس در این ( اکنون ) است . . . . . دود از سیگار بر میخیزد چون موج از دل دریا ، میگیرد اوج و دور خود میرقصد . من میتوانم فکر کنم ، من به دستانی فکر میکنم که تنم را گرفته بودند و چالاکی و گردن از زمان میبریدند ، این دستان متعلق به زنی بود که روی صندلی نشسته است .
ادامه مطلب