یکشنبه , ۲۹ تیر ۱۴۰۴

Tag Archives: میس شانزه لیزه

بخاطرِ یک پیاله چای

جُستار – حالا دستهایم با هُرمِ لاله ی گوشت و  نیمه ی صورتت که در همکناری چشیده تب کرده  . – منظورم همان اولین بار بود که با چشمِ بسته زیر چشمخانه ات را لمس کردم بلکه حسی از کودکی در من بدود . . . مثل زمانی که چشمم را میبستم و چشمخانه ی آقاجانم را مثل یک بازی …

ادامه مطلب

یادنامه‌ی داریوش مهرجویی | حکایتِ همچنان باقی یک پسرعمو

حکایتِ همچنان باقی یک پسر عمو  + : ” چرا ؟ “ – : ” چون نه اصفهانی اَم ، نه سید . “ + : ” عه ! یعنی سادات نداری توی اسمت ، توی شناسنامه‌ات ؟ “ – :” نه به خدا ! “ + : ” همین سانازِ خالی . . . سانازِ سیّداصفهانی ؟ “ – …

ادامه مطلب

آیینه !

فرض کنید دروغ نیست ! میس شانزه لیزه رو به زن کرد و گفت :” راستی مکاره ی عفریته ، وقتی که با معشوقم خوابیدی و خوب آمیختی ، اگر خوب تو را به ارگازم نرساند علتش این بود که آب کمرش را من توی سطل خالی کرده بودم . . . غمبرک نگیر ! “ سپس سطلی را که …

ادامه مطلب

اشعار

از اشعارِ [ بخاطر یک پیاله چای ] از نامه های دختر نویسنده ی پناه برده به روستا ، نشسته پشت دار قالی ، دل داده . دل شکسته . _______________________________________________________________________________________________________ سانازسیداصفهانی _______________________________________________________________________________________________________

ادامه مطلب

خانه پدری صادق هدایت

خانه پدري صادق هدايت در معرض تخريب /روزنامه اعتماد ۳/بهمن/۸۶اين خانه بايد موزه هدايت مي شدساناز سيداصفهاني «صادق هدايت» به گردن همه نويسندگان اين مرز و بوم حق دارد و خواسته يا ناخواسته سايه اش بالاي سر همه نويسندگان است، به طوري که کم و بيش در آثار اکثر نويسندگان تصويري از عناصر و مايه هاي «هدايت» را مي توان …

ادامه مطلب

بالله که زنده بودن ما شاهکار است !

دستم را بالا میاورم از میانِ خیزابِ امواجِ دریا نه برای اینکه نجاتم دهی نه چون که شنا بلد نبودم برای اینکه نگاهم کنی یا از جایت بلند شوی ، صدایم کنی ! – آخ آقای یوشیج ، قسم به رخنه ی اشک در شکاف قلبِ شکسته این رسم غلطِ زمانه است که بساط دلگشا بر مردم ساحل نشسته گسترده …

ادامه مطلب

این یک عکس دو نفره نیست .

ین یک عکسِ دو نفره نیست.] شما را دعوت می‌کنم به شنیدنِ صدای سنتوری که گاه مضرابش دستِ فریار است و گاه سیم‌هایش داریوش مهرجویی و برعکس. مگر در عجین شدنِ دو روح و هم‌دستی‌شان در خلقِ اثر ، رازی نیست ؟ نام این دو نفره را می‌گذارم« به رنگِ انار» ، سرخ ِ صد دانه، که عشق و خشم …

ادامه مطلب

گفت‌وگوی ساناز سیداصفهانی با علی قورچیان

گفتگوی [ کامل ] ساناز سیداصفهانی با علی قورچیان ساناز سیداصفهانی و علی قورچیان به عنوانِ یک نویسنده و پژوهشگر ، گفتگو با علی قورچیان برای من استثنائی بود از این جهت که برخلافِ امرِ مصاحبه ، در انتها ، هنگامی که در دور دست می‌ایستم و به این مصاحبه می نگرم ، سوژه‌ی متنِ دیده شده را نویسنده ای …

ادامه مطلب

نامبرده،حسین سرشار

رونما کتاب نامبرده حسین سرشار نوشته سانازسیداصفهانی در موزه موسیقی بتهوون

ادامه مطلب

داستان یک گَله اَبر

داستان سنگی که سنگ صبور نبود !

ادامه مطلب