پنجشنبه , ۱۸ اردیبهشت ۱۴۰۴

Tag Archives: داستان کوتاه

آیینه !

فرض کنید دروغ نیست ! میس شانزه لیزه رو به زن کرد و گفت :” راستی مکاره ی عفریته ، وقتی که با معشوقم خوابیدی و خوب آمیختی ، اگر خوب تو را به ارگازم نرساند علتش این بود که آب کمرش را من توی سطل خالی کرده بودم . . . غمبرک نگیر ! “ سپس سطلی را که …

ادامه مطلب

تراژدی در نانوایی

تراژدی در نانوایی شبِ مذاکرات بود که مهمانم را بدرقه کردم . با رخوتی که به تن داشتم نشستم روی کوسن روی زمین و به شمع های روشنی که کنج کنج ِخانه سوسو میزدند چشم دوختم ، مزه‌جات هنوز توی بشقاب چشمک میزدند ، سرم گرم و دلم پُر بود ، زدم زیر گریه ، انگار هر باری مهمان میاید …

ادامه مطلب

اسم این کتاب دتول نیست در خبرگزاری ایبنا

گزارش خبرگزاری ایبنا از انتشار کتاب ( اسم این کتاب دتول نیست ) ساناز سیداصفهانی

ادامه مطلب

داستان (سیب گاز زده ) نوشته ساناز سیداصفهانی در کانال کتاب پارسی و رادیو داستان

داستان سیب گاز زده از کتاب خیابان گاندی با صدای ساناز سیداصفهانی در کانال کتاب پارسی و رادیو داستان

ادامه مطلب

قضیه خواب شمشیر – داستان کوتاه ساناز سیداصفهانی

داستان قضیه ی خواب شمشیر با صدای صدای ساناز سیداصفهانی در کانال رادیو داستان و کتاب پارسی

ادامه مطلب