Naked – اثر مایک لی

عریان اثر مایک لی

رسیدن به آخرِ خط . فقدانِ مکانی از آنِ خود ، فقدانِ زمانی از آن ِ خود . عدمِ پاسخِ علومِ انسانی به سئوال‌های انسانی در عصرِ مدرن . عصرِ انسان‌های تک افتاده . عصرِ بی رنگ و بی رایحه . زمانِ فرمانروایی اسکانس ها . دوره ی بغل کردن زانو ها و شکستن دل‌ها . تبعیضِ طبقاتی . مقوله ‌ی زمان و گذرِ زمان ، عبور از جوانی و میانسالی . عصرِ فاصله‌های آدم ها ، مسافتِ بین قلب‌ها . عصر انسان های سهل الوصول . دوره‌ی بردگی و هوشِ بُردگی .

David Thewlis بازیگر نقشِ جانی در فیلم برهنه اثر مایک لی ، در نمای معرفِ اول از بی هیچ رودربایستی از پشتِ سر در تاریکی کوچه معرفی میشود در حالی که مرتکبِ تجاوز به زنی در خیابان می شود و سپس ماشینی را میدزدد و در یک اتوبان عریض با نفس راحت رانندگی می کند .

دوربین با ضدقهرمانش همراه است . فیلم نه مدرن است نه پست مدرن است نه پساساختار دراما رو میکند نه مدعی فرم بازی‌ست . عریان ، از همان ابتدا با تاشِ رنگ های کدر و سنگینی فضای زندگی شهری و سروری مرسدس بنز ها و اکثریتی که برای بقا تا ابدالدهر کارگر خواهند ماند معرفِ عصرِ سروری اسکانس هاست .

ضدقهرمان خوش چهره‌ ، با فیگوری نماینده ی دوره‌گرد خیابانی با لباسی کهنه و سر و وضعی ژولیده ، با چشمانی کهربایی و قامتی به اعتدال، از هر فرصتی برای خواندن کتاب و کشیدنِ سیگار استفاده می کند . او بی مکان است . او نمونه ی جوجه اردک زشت است که سرپناهی در شهر خودش نمیابد . سیوال هایش پاسخ داده نمیشود . قلبش یخ زده و تلاشی برای بالا کشیدنِ اعتبار خود نمیکند . کسی که میتواند در یک دانشگاه ، استاد باشد ، در فیلم مایک لی به دوره گرد خیابانی تقلیل یافته است . شاید هم برای استاد شدن ، الزاما داشتنِ سواد کافی نیست .

عریان اثر مایک لی

شخصیت های بعدی فیلم عریان ، دوست دخترِ سابقِ جانی ، دوستِ دوست دختر سابق جانی ، زنِ اغواگرِ پشتِ پنجره ،پیشخدمتِ کافه ، همخانه ی دخترها ( زنان فیلم همگی شاغل هستند ) ، مردِ نگهبان ، کارگر خیابان یک طرف مردِ همگی یک طرف کفه ی ترازو قرار دارند و طرف دیگر مردِ صاحب خانه ی دیوانه که صاحب ثروت است یک طرف .

داستان فیلم : جانی ، مردِ دانشمندِ روان شناسِ فیلم در قامت دوره گر با زبانی شوخ و غیر قابل اعتماد با طعنه زدن های سهمگین و رفتاری به ظاهر نرمال و در روابط جنسی خشمگین و غیر قابل اعتماد بعد از یک خشونت جنسی و دزدی سراغ دختری میرود که روزگاری دوستش داشته و خودش را به خانه ی مجردی او تحمیل می کند ، به همخانه ی او با زبان بازی های مرسوم مردانه نزدیکی کرده و در یک جا بند نمیشود . او پولی توی جیبش ندارد و مثل موجودی اضافه سربار زنانی ست که در طول فیلم میبیند و همگی او را پس می زنند . شاید ما او را به گونه ای می توانیم بشناسیم و به او حق بدهیم که خودش این را نمیفهمد . او برای تایید خودش دست به وحشیگری اجباری می زند تا ایگوی خود را ترمیم کند با این حال از خودش فراری ست و از کرده هایش پشیمان نیست . او ضدقهرمانی ست که بدون او فیلم نفس راحتی می کشد . زیرا هیچ کنشی در برابر خشونت هایی که اعمال می کند ندارد . برای غذا خوردن پول ندارد . جا ندارد و زمانی به او متعلق نیست . او تاکید می کند که تنها – اینک – و – حال – است که مفهوم دارد و گذشته و آینده ای در کار نیست . سئوال اینجاست . چرا باید این اینک را بدون عشق ، رنگ ، معاشقه با عصیان پر کرد و آیا حتما باید دست به خشونت زد ؟ اگر این خشونت راه حل بود جانی خوشحال بود اما او که فرزند زنی خیابانی ست در جای جای فیلم از بی خانمانی و عدم تعلق به محل امن صحبت می کند .

برهنه – مایک لی

مایک لی ، در برهنه آگاهانه زنانِ تنهای بی اتکا را شاغل ، افسرده و در رخوتی حاصل نظام سرمایه داری . با صورت های غم زده ی چروک ترسیم می کند . ترسِ از زیستن درجهانی که عشق و ثروت می تواند تو را در مدار تعادل قرار دهد . انسان هایی که هیچ جور در این کارها عاشق شغل شان نیستند . بقای بی انگیزه . زندگی بی هدف . آدم هایی که می خواهند بروند . دوست دختر سابق جانی ، طوری ترسیم می شود که در ابتدا او را زنی قوی ، شاغل و مبادی آداب می بینیم که هیچ ربطی به ولنگاری این روان پزشک نیمه کاره ندارد . عشق او نسبت به جانی با رفتار های از هم گسیخته و کلام زننده اش از بین رفته . او کارت پستالی که آدرسش را به جانی داده با اکراه پاره می کند . همخانه اش دختری الکلی و شکننده و محتاج عشق ، همان مسیری را طی می کند که دوستش پیشتر طی کرده . او عاشق فیگور روشنفکر و زبان بازی های جانی میشود و در معاشقه از او کتک می خورد . مدام گریه می کند و دنبال پرسش است . او در انتها مثل خود جانی خودش را از خانه حذف می کند . او خودش را اضافه می بیند . حتی دوست دختر سابق جانی در انتهای فیلم تصمیم دارد برگردد پسش خانواده اش . دختری که در کافه کار می کند در خانه ی دیگران زندگی می کند و با بازگشت آنان او هم باید دنبال سرپناه باشد . او هم جانی را بر نمیتابد . زنانی که دنبال عشق هستند . زن میانسال الکلی که تمایل به خشونت دارد مورد تحقیر جانی قرار می گیرد انگار خودش را در آن زن می بیند . تمام زنان این فیلم با همه ی اندوهشان اما کتاب خوان هستند . کتاب یکی از شخصیت های مهم فیلم است .

لوئیز و سوفی

فیلم برهنه اثر مایک لی با ساختاری مدور ، در اپیوزدهایی به هم چسبیده و محتوایی یکسان تکرار نحس زمانه و رفتار ضدقهرمان است . او بی پرواست و این نام فیلم برازنده ی مردی ست که نمیتواند ازا خودش دفاع کند ، از بچه های توی خیابان کتک می خورد و تلاشی برای زندگی بهتر انجام نمیدهد . او سربار است که دنیا زودتر تمام شود . این شخصیت ، ساده و ایستا ست . او در مقابل زنان فیلم ضعیف تر است . زنان در فیلم عریان مایک لی ، کار می کنند ، مستقل هستند . دنبال عشق هستند و حرکت دارند آنها تغییر می کنند . آنها ناراحت می شوند و خوشحالی میکنند . نسبت به مرد فیلم ، زنان شخصیت باهوش تر و پویایی دارند هرچند تمام آنها در عصر صروت سالاری شخصیت های نمادین عصر صنعتی شده هستند . اما در برابر همه ی این دنیای تار . . . دنیای کثیف صاحب خانه را می بینیم که در خشونت از جانی هم بدتر است . او تمام افراد را به دیده ی تحقیر و مینگرد . گمان میکند چون پول دارد میتواند به اندام زنان و به هویت آنها توهین کند . او هم ترس از پیر شدن دارد . فکر می کند حق دارد در خانه اش حکومت کند . همان طور که اصلی ترین همخانه ی لویئز و سوفی وقتی از سفر برمی گردد به دیگران دستور می دهد و میخواهد خانه را از کثافت بشورد . دست کم او هم در لکنت است . سفرش را نصفه گذاشته . کاراکترهای فیلم نصفه نیمه زندگی می کنند .

naked اثر مایک لی

موسیقی درخشان فیلم تناقض سازها ، در این کنتراست ِ زندگی بهتر شده ی صنعتی برای بقا و مردمانی که در چنبره ی این صنعتی شدن رو به اضمحلال می روند کاملا در فیلم رسوخ کرده است .

جانی در انتهای فیلم مثل سگی که پایش را شکانده اند ، وسط خیابان پشت به نور در حال لی لی کردن و کشاندن لش خود به کثافت جامعه است . جایی که خودش را هدر داده و کتاب ها هرگز به او نگفته اند چگونه می شود عاشق بود و زندگی بهتری داشت . او نماینده ی خشم انسان آنکادر شده ی امروز است .

سانازسیداصفهانی

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .