از اشعارِ [ بخاطر یک پیاله چای ] از نامه های دختر نویسنده ی پناه برده به روستا ، نشسته پشت دار قالی ، دل داده . دل شکسته . _______________________________________________________________________________________________________ سانازسیداصفهانی _______________________________________________________________________________________________________
ادامه مطلبنوشتن کارِ گِل است ، جایزه ندارد .
یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین ویدئوهایی که این مدت دیدم تکهای ضبط شده از کلاس داستان نویسی منیرو روانی پور در اینستاگرامش بود ، فصاحت بیان و پرده دری ایشان با کلامی خودمانی و حتی ( بی ملاحظه از نوع ادبی ) به قدری مهم است که شاید نمونه اش را تابه حال ندیده باشیم . مخاطب و شاگرد او …
ادامه مطلبحکایتِ مادیانِ نظر خورده
«حکایت مادیان نظر خورده » گوشهی آخور تنگ افتاده بودی ، غلت میزدی از پهلویی به پهلوی دگر ، از هر صدا سر بر میگرداندی ، به تنت عرق نشست کرده بود ، من میلرزیدم ، تو ناله میکردی ، با پای عقبی حکیم را رانده بودی ، من مشت میزدم تو ناله سر میدادی ، از حکیم و اسبدار …
ادامه مطلببخاطر یک پیاله چای
در قسمت چهارم از پادکست داستانهای فینیکس، شما را به شنیدن داستان «به خاطر یک پیاله چای» نوشتهٔ ساناز سید اصفهانی و با صدای خود ایشان دعوت میکنیم. ساناز سید اصفهانی، داستان نویس، انیماتور و روزنامه نگار،فارغ الحصیل رشته موسیقی از هنرستان عالی موسیقی و رشته تئاتر از دانشگاه سوره است. ساناز با روزنامههایی چون همشهری، اعتماد، شرق و فرهیختگان و نشریاتی چون سینما-چشم، …
ادامه مطلبگفتگو با نصرت کریمی – کتاب نامبرده،حسین سرشار
گفت و گوی تلفنی با نصرت کریمی این گفتگو در تاریخ ۱۳۹۰/۳/۲۴ ساعت ۹ شب انجام گرفت . – حسین سرشار ،که در مدرسه ی مشیری ، در رشته ی آواز درس میخواند چون شاگردِ خیلی خوبی بود از طرف وزارتِ فرهنگ و هنر بهش بورسی دادند و فرستادندش ایتالیا که در آنجا آواز اُپرا را تحصیل بکند که برگردد …
ادامه مطلبخانه پدری صادق هدایت
خانه پدري صادق هدايت در معرض تخريب /روزنامه اعتماد ۳/بهمن/۸۶اين خانه بايد موزه هدايت مي شدساناز سيداصفهاني «صادق هدايت» به گردن همه نويسندگان اين مرز و بوم حق دارد و خواسته يا ناخواسته سايه اش بالاي سر همه نويسندگان است، به طوري که کم و بيش در آثار اکثر نويسندگان تصويري از عناصر و مايه هاي «هدايت» را مي توان …
ادامه مطلببالله که زنده بودن ما شاهکار است !
دستم را بالا میاورم از میانِ خیزابِ امواجِ دریا نه برای اینکه نجاتم دهی نه چون که شنا بلد نبودم برای اینکه نگاهم کنی یا از جایت بلند شوی ، صدایم کنی ! – آخ آقای یوشیج ، قسم به رخنه ی اشک در شکاف قلبِ شکسته این رسم غلطِ زمانه است که بساط دلگشا بر مردم ساحل نشسته گسترده …
ادامه مطلببه بهانه ی کیکِ محبوب من !
کیکِ محبوب من فلک جز عشق محرابی ندارد /جهان بیخاکِ عشق آبی ندارد غلام عشق شو کاندیشه این است /همه صاحبدلان را پیشه این است جهان عشقست و دیگر زرقسازی همه بازیست الّا عشقبازی اگر بیعشق بودی جان عالَم که بودی زنده در دوران عالَم؟ کسی کز عشق خالی شد فسردهست گرش صد جان بوَد بیعشق مُردهست* *خمسه نظامی ، …
ادامه مطلباین یک عکس دو نفره نیست .
ین یک عکسِ دو نفره نیست.] شما را دعوت میکنم به شنیدنِ صدای سنتوری که گاه مضرابش دستِ فریار است و گاه سیمهایش داریوش مهرجویی و برعکس. مگر در عجین شدنِ دو روح و همدستیشان در خلقِ اثر ، رازی نیست ؟ نام این دو نفره را میگذارم« به رنگِ انار» ، سرخ ِ صد دانه، که عشق و خشم …
ادامه مطلبگفتگوی ساناز سید اصفهانی با علی قورچیان
در چندمین روزِ بازیهای المپیک هستیم و اخبارِ مدالآوران، دنیای مجازی را پُر کرده است. میان این شلوغی، اخبار یک اتفاقِ مبارکِ هنری-ورزشی گُم میشود. پرچم ایران در مسابقاتِ جهانی روسیه توسط علی قورچیان در رشتهی کمانداری بالا رفته است! حیرت میکنم، چراکه تصادفاً در حالِ خواندنِ «هفت پیکر» نظامی هستم و قلبِ نظامی در تیر و کمانِ بهرامِ گور و مهارتهایش میتپد و …
ادامه مطلب