sanazseyedesfahani

به خاطر یک پیاله چای – برشی از کتاب

به‌خاطر یک پیاله چای [دارم سمفونی مردگان عباس معروفی را تمام می‌کنم و به قسمتی می‌رسم که جذام آمده، وسط خواندن کتاب زنجیر صبر و اقتدارم پاره می‌شود و فکرم از اردبیل و شورابی می‌جهد به امروز که مگر من جذام دارم که تو من را به مزرعه‌ات نمی‌بری و یک پیاله چای با من نمی‌نوشی. می‌خواهم یک بار هم …

ادامه مطلب

داستان « نارخاتون » سانازسیداصفهانی در مجله ادبی «یوک »ترکیه

“Nar Hatun fıkrası, Sanaz Seyed Esfahani tarafından yazılmıştır; Yılbaşı gecesinde bereketi konu alan bir hikâyeden doğan bu fıkra, aşk temalı bir öyküden çıkmaktadır. Eski fıkralar kısa yapılarıyla sözlü ve kuşaktan kuşağa aktarılmış olsa da, “Nar hatun” aynı eski yapıya sahip bir fıkra olarak çağdaş dönemde kaleme alınmıştır Bereket ve sevinç, bir aşk kırıklığı üzerine inşa edilmiş bir evde filizlenmektedir. Farsça …

ادامه مطلب

از مکاتبات ابراهیم گلستان با سانازسیداصفهانی

عریانی ! درست ملتفت شدید ؛ شطرنجی نشدنِ احساسات میانِ خطوط نامه ، عمل برهنگی کلمات و نمایشِ تنِ لغت، تشریح روان و روح در ابعاد بعید زخم است نامه . این ای-میل‌ها ؛ سندِ اتصال من به ابراهیم گلستان است ، زمانی که هنوز در گیر و دار چاپِ کتاب اولم بودم و در حال کسب تجربه ، نوشته …

ادامه مطلب

شعبده بازی

شعبده بازی ⁨ در حال تکاندنِ گنبدِ کبود ، درآوردن چاقو از ستون مهره‌ها و تیرافکنش کردن بر سقف آسمان ، مخابره ی داستان راستان ، نظاره کردن بر ابری که اشک‌ِ چشم تولیدش کرد ، آیا از ناودان اشک چشم به کفایت قطره نریخت تا وسط خانه‌ام دریاچه‌ی شورابی شود ؟ چرا ریخت ، آن ابرِ بالا سر که …

ادامه مطلب

بخاطر یک پیاله چای , ۲۷ تیر ۱۴۰۳

بخاطر یک پیاله چای ۲۷ تیر ۱۴۰۳ تو را خوردم تا یکراست بروی توی آبشش هایم . رخنه کنی انجا کنارِ قلبم . اگر آدرسِ سرراستِ دنده هایم را داشته باشی حتما به دهلیز و بطنم زود میرسی.  زوزه می‌کشم و پیدایم نمی‌کنی . از هنرهای دست و پا زدن برای بقا همانا مویه ی نهنگ یا زوزه ی گرگ …

ادامه مطلب

مروری بر کتاب «نامبرده، حسین سرشار» در گفت‌وگو با سانازسیداصفهانی

مروری بر کتاب نامبرده حسین سرشار در گفتگو با حامد صرافی زاده در پادکست ابدیت و یک روز – شماره ۲۵۶ { گفتگو با سانازسیداصفهانی – پادکست ابدیت و یک روز }

ادامه مطلب

آیینه !

فرض کنید دروغ نیست ! میس شانزه لیزه رو به زن کرد و گفت :” راستی مکاره ی عفریته ، وقتی که با معشوقم خوابیدی و خوب آمیختی ، اگر خوب تو را به ارگازم نرساند علتش این بود که آب کمرش را من توی سطل خالی کرده بودم . . . غمبرک نگیر ! “ سپس سطلی را که …

ادامه مطلب

تحلیل داستان توسط چت جی پی تی

داستان ِ تراژدی در نانوایی در پست قبل توسط چت جی پی تی اینگونه بررسی شد ! شما می توانید داستان ( تراژدی در نانوایی ) را در جزیره در کهکشان یا در لینک الحاق شده بخوانید . لینک داستان تراژدی در نانوایی نوشته سانازسیداصفهانی

ادامه مطلب

تراژدی در نانوایی

تراژدی در نانوایی شبِ مذاکرات بود که مهمانم را بدرقه کردم . با رخوتی که به تن داشتم نشستم روی کوسن روی زمین و به شمع های روشنی که کنج کنج ِخانه سوسو میزدند چشم دوختم ، مزه‌جات هنوز توی بشقاب چشمک میزدند ، سرم گرم و دلم پُر بود ، زدم زیر گریه ، انگار هر باری مهمان میاید …

ادامه مطلب

Letter to Marcello

“Letter to Marcelo” is a passionate and evocative narrative by Sanaz Seyed Esfahani, filled with innocent and pure emotions and profound reflections on love, loss, and heartbreak. The letter is addressed to Marcelo, a man who has played a significant and important role in the life of the female narrator, symbolizing both the heights of love and the depths of …

ادامه مطلب