یادداشتِ سانازسیداصفهانی بر فیلم « دختری با سوزن » به کارگردانی مگنوس وان هورن را در ماهنامه ی تجربه / تیر – مرداد ۱۴۰۴ بخوانید .
ادامه مطلبحسین سرشار و مرتضی حنانه
این عکس ، برای اولین بار در صفحه های مجازی ساناز سیداصفهانی به اشتراک گذاشته می شود ، امتناع از گزافه گویی بعد از چاپ کتاب نامبرده حسین سرشار واجب است ، استمرار برای حفظ نام حسین سرشار و جمع آوری آرشیو عکس های ایشان و هنرمندانِ همراه ایشان و بخشی از تاریخ به تار تنیده شده ی هنر ، …
ادامه مطلبدریاچه ارومیه در کتاب اسم این کتاب دتول نیست
پاره ای از داستان ِ بلند ِ فلامینگو در کتاب اسم این کتاب دتول نیست ، نوشته ی سانازسیداصفهانی . . . در این دو هفته که من روزها خواب بودم ، توی اسکله فلامینگو ها خود به خود میمردند . یک بار که برای خریدِ سبزی تازه رفته بودم ساحل ، دیدم که مردم شهر کارها و رفتارهایشان برعکس …
ادامه مطلببخاطر یک پیاله چای , ۲۷ تیر ۱۴۰۳
بخاطر یک پیاله چای ۲۷ تیر ۱۴۰۳ تو را خوردم تا یکراست بروی توی آبشش هایم . رخنه کنی انجا کنارِ قلبم . اگر آدرسِ سرراستِ دنده هایم را داشته باشی حتما به دهلیز و بطنم زود میرسی. زوزه میکشم و پیدایم نمیکنی . از هنرهای دست و پا زدن برای بقا همانا مویه ی نهنگ یا زوزه ی گرگ …
ادامه مطلبگفتگوی ساناز سیداصفهانی با دکتر محمود زند مقدم
گفتگو با دکتر محمود زند مقدم خالقِ «حکایت بلوچ» این گفتگو کُرنشی است برابرِ حافظۀ طلایی و دقیقی که خشت به خشت، گام به گام، وجب به وجب پهنۀ بلوچستان را طی پنجاه سال موشکافی مینیاتوری ترسیم کرده وآن را با نثری خیرهکننده و سحرآمیز در هفت جلد تحت عنوان «حکایت بلوچ» نوشته است ساناز سید اصفهانی محمود زند مقدم …
ادامه مطلبآیینه !
فرض کنید دروغ نیست ! میس شانزه لیزه رو به زن کرد و گفت :” راستی مکاره ی عفریته ، وقتی که با معشوقم خوابیدی و خوب آمیختی ، اگر خوب تو را به ارگازم نرساند علتش این بود که آب کمرش را من توی سطل خالی کرده بودم . . . غمبرک نگیر ! “ سپس سطلی را که …
ادامه مطلبنوشتن کارِ گِل است ، جایزه ندارد .
یکی از مهمترین و تاثیرگذارترین ویدئوهایی که این مدت دیدم تکهای ضبط شده از کلاس داستان نویسی منیرو روانی پور در اینستاگرامش بود ، فصاحت بیان و پرده دری ایشان با کلامی خودمانی و حتی ( بی ملاحظه از نوع ادبی ) به قدری مهم است که شاید نمونه اش را تابه حال ندیده باشیم . مخاطب و شاگرد او …
ادامه مطلبحکایتِ مادیانِ نظر خورده
«حکایت مادیان نظر خورده » گوشهی آخور تنگ افتاده بودی ، غلت میزدی از پهلویی به پهلوی دگر ، از هر صدا سر بر میگرداندی ، به تنت عرق نشست کرده بود ، من میلرزیدم ، تو ناله میکردی ، با پای عقبی حکیم را رانده بودی ، من مشت میزدم تو ناله سر میدادی ، از حکیم و اسبدار …
ادامه مطلببخاطر یک پیاله چای
در قسمت چهارم از پادکست داستانهای فینیکس، شما را به شنیدن داستان «به خاطر یک پیاله چای» نوشتهٔ ساناز سید اصفهانی و با صدای خود ایشان دعوت میکنیم. ساناز سید اصفهانی، داستان نویس، انیماتور و روزنامه نگار،فارغ الحصیل رشته موسیقی از هنرستان عالی موسیقی و رشته تئاتر از دانشگاه سوره است. ساناز با روزنامههایی چون همشهری، اعتماد، شرق و فرهیختگان و نشریاتی چون سینما-چشم، …
ادامه مطلببه بهانه ی کیکِ محبوب من !
کیکِ محبوب من فلک جز عشق محرابی ندارد /جهان بیخاکِ عشق آبی ندارد غلام عشق شو کاندیشه این است /همه صاحبدلان را پیشه این است جهان عشقست و دیگر زرقسازی همه بازیست الّا عشقبازی اگر بیعشق بودی جان عالَم که بودی زنده در دوران عالَم؟ کسی کز عشق خالی شد فسردهست گرش صد جان بوَد بیعشق مُردهست* *خمسه نظامی ، …
ادامه مطلب