معرفی کتاب

از رمان به خاطر یک پیاله چای

به‌خاطر یک پیاله چای برشی از کتابِ به خاطر یک پیاله چای دستمال را از دور چشمت باز می‌‌کنی و می‌‌اندازی زمین. من دور مُچ دستم می‌بندم. بِدو می‌روی. مثل دزدی که خانه‌ای را زده باشد و بخواهد فرار کند. توی حیاط می‌گویی: «بهت قول می‌دم یه روز می‌برمت اسطبل اسبها… این‌جوری نگاه نکن… یه بارم اون‌جا یه چای با …

ادامه مطلب

بخاطر یک پیاله چای , ۲۷ تیر ۱۴۰۳

بخاطر یک پیاله چای ۲۷ تیر ۱۴۰۳ تو را خوردم تا یکراست بروی توی آبشش هایم . رخنه کنی انجا کنارِ قلبم . اگر آدرسِ سرراستِ دنده هایم را داشته باشی حتما به دهلیز و بطنم زود میرسی.  زوزه می‌کشم و پیدایم نمی‌کنی . از هنرهای دست و پا زدن برای بقا همانا مویه ی نهنگ یا زوزه ی گرگ …

ادامه مطلب

سرشار از بهترين باريتون‌هاي تاريخ موسيقي ايران بود كه در كنار خوانندگان غربي مي‌درخشيد.

گزارش روزنامه اعتماد از جشم امضا کتاب نامبرده حسین سرشار

ادامه مطلب