“Nar Hatun fıkrası, Sanaz Seyed Esfahani tarafından yazılmıştır; Yılbaşı gecesinde bereketi konu alan bir hikâyeden doğan bu fıkra, aşk temalı bir öyküden çıkmaktadır. Eski fıkralar kısa yapılarıyla sözlü ve kuşaktan kuşağa aktarılmış olsa da, “Nar hatun” aynı eski yapıya sahip bir fıkra olarak çağdaş dönemde kaleme alınmıştır Bereket ve sevinç, bir aşk kırıklığı üzerine inşa edilmiş bir evde filizlenmektedir. Farsça …
ادامه مطلباز رمان به خاطر یک پیاله چای
بهخاطر یک پیاله چای برشی از کتابِ به خاطر یک پیاله چای دستمال را از دور چشمت باز میکنی و میاندازی زمین. من دور مُچ دستم میبندم. بِدو میروی. مثل دزدی که خانهای را زده باشد و بخواهد فرار کند. توی حیاط میگویی: «بهت قول میدم یه روز میبرمت اسطبل اسبها… اینجوری نگاه نکن… یه بارم اونجا یه چای با …
ادامه مطلبرمان «به خاطر یک پیاله چای» نوشته ساناز سیداصفهانی، اثری است که در آن ظرایف فرهنگ ایرانی در کنار فضای شاعرانه داستان به تصویر کشیده میشود. این رمان روایتی داستانی پر از اندیشه و احساس دارد و در آن به آیینها و مناسبتهای فرهنگی ایران، بهویژه شب یلدا و اهمیت چای در زندگی روزمره ایرانیها، توجه ویژهای شده است. در …
ادامه مطلبخبرگزاری ایسنا – بهخاطر یک پیاله چای
رمان «بهخاطر یک پیاله چای» نوشته ساناز سیداصفهانی منتشر شد. به گزارش ایسنا، در معرفی این رمان که در نشر آفتابکاران منتشر شده، عنوان شده است: غمزه، شاعر و نویسندهای است که از زندگی شلوغ شهری به روستا پناه برده تا زندگی جدیدی را آغاز کند، غمزه در روستا قالیبافی میکند و با مردم روستا اُخت میشود تا روزی از …
ادامه مطلبرمان بهخاطر یک پیاله چای منتشر شد .
رمان «بخاطر یک پیاله چای » منتشر شد . غمزه ، شاعر و نویسنده ای ست که از زندگی شلوغ شهری به روستا پناه برده تا زندگی جدیدی را آغاز کند ، غمزه در روستا قالی بافی می کند و با مردم روستا اُخت میشود تا روزی از روزها در این مسیر زندگی با مزدک خان ، صاحب یک گله …
ادامه مطلباز مکاتبات ابراهیم گلستان با سانازسیداصفهانی
عریانی ! درست ملتفت شدید ؛ شطرنجی نشدنِ احساسات میانِ خطوط نامه ، عمل برهنگی کلمات و نمایشِ تنِ لغت، تشریح روان و روح در ابعاد بعید زخم است نامه . این ای-میلها ؛ سندِ اتصال من به ابراهیم گلستان است ، زمانی که هنوز در گیر و دار چاپِ کتاب اولم بودم و در حال کسب تجربه ، نوشته …
ادامه مطلبشعبده بازی
شعبده بازی در حال تکاندنِ گنبدِ کبود ، درآوردن چاقو از ستون مهرهها و تیرافکنش کردن بر سقف آسمان ، مخابره ی داستان راستان ، نظاره کردن بر ابری که اشکِ چشم تولیدش کرد ، آیا از ناودان اشک چشم به کفایت قطره نریخت تا وسط خانهام دریاچهی شورابی شود ؟ چرا ریخت ، آن ابرِ بالا سر که …
ادامه مطلبیادداشت رضا آشفته از دیدار سانازسیداصفهانی
دیدار با ساناز سیداصفهانی گفت که میخواد منو ببینه… مدتها بود ندیده بودمش… یکبار هم گفته بودم بیاید برای دیدن نمایش بیست و یک اما حالش پس از جنگ دوازده روزه اصلن خوب نبود و من هم به او حق دادم که نیاید… چند روزی بود که دنبال یک زن میگشتم که شبیه زنی باشد که در نمایشنامه زنی که …
ادامه مطلب۳۱ مرداد
از ذوب شدنها! کلید را در جمجمعهام میچرخانم ؛ درش را باز میکنم ، ترکشهای خاطره بر جان ، خونین تن ، گریان ، میبینم توی ج/ن/گ ِ ایران و عراق ، پشت آژیر قرمز بهت زده ایستاده ام . “ توجه ! توجه ! علامتی که هماکنون میشنوید، اعلام خطر یا آژیر قرمز است و معنی و مفهوم آن …
ادامه مطلببخاطر یک پیاله چای
تمام شد . ویرایش نهایی این اثر ، به مثابه ی سلاخی کردنِ تنِ بچه ام روی تخت اتوپسی بود . تا به حال به جسدِ شکافته شده ی بچه ی خودت نگاه کرده ای ؟ همان طور که چشم هایش در چشم خانه باز مانده و قلبش از نفس ایستاده است و تو داری به دنده هایش ، به …
ادامه مطلب
ساناز سید اصفهانی میس شانزه لیزه در جزیره ای در کهکشان