نامه ی سرگشاده ی (میس شانزه لیزه) به جناب مستطاب (فریدون جیرانی)، پیرامون زرد کردن خودش و فروش خودش و حراج نام خودش بابت چاپ مصاحبه ب کوتاه پوچ بی سر و ته احمقانه ای که نه تنها به چهره ی بازیگر سرشناس کشور ما – ایران- لطمه وارد نکرد بلکه خود را و شان و مقامش را افت داد و از چشم ما انداخت بنابر این بد نیست با وجود اعصاب خرابی که این روزها بر من چیره شده تا نمرده ایم مطلب را در این جا منتشر کرده و خودمان را در بساط دعوای رو در رویی هم که شده با فریدون جیرانی بیندازیم . همچین تنمان خارید برای گردگیری فریدون جیرانی فی الحال وقت را بیهوده هرز نمیدهم و نامه را آغاز میکنم .
*******
سلام آقای (فریدون جیرانی) عزیز ( ! )
این جانب ، میس شانزه لیزه ، نویسنده ی وبلاگ جزیره در کهکشان ، سال نو را توسط پیامک برای سرکار اس.ام.اس فرمودم محبت نموده لابد ملاحظه کرده اید . همین طور امشب ، هنگامی که برای کاری ، جایی تشریف برده بودم ، مجله ی زردی ، به زردی پیک برتر ها و قاصدک ها و مجلات تبلیغاتی دیدم که میان کاغذهایش متوجه مصاحبه ی جناب به همراهی خانم کوثری از سرکار خانم فریماه فرجامی نازنین شدم . مصاحبه را خواندم و به گمانم ١٢ باری اس . ام .اس زدم و همین چیزهایی که این جا مینویسم را برای شما جمع و جورتر نوشتم . . . از بخت شما . . . پیامک ها فیل میشد و به دستتان نرسید و باز هم از بخت شما روزنامه ها بسته است و مجال و مکانش را در همین جا دیدم که یک گردگیری حسابی با سرکار راه بیاندازم . خوب خاطرم هست سر سریال شاهکاری که ساختید تحت عنوان (مرگ تدریجی یک رویا)خدمتتان رسیدم و گفتم میخواهم از زبان شما، خانم بنی اعتماد و مسعود کیمیایی (گفت هایی )بسازم از فریماه فرجامی که یادش کرده باشیم و شما صراحتا گفتید :” در مورد -این خانم- حرفی ندارم بزنم . وقتت رو هدر نده . ” بعد هم حتما به یاد دارید که سر داستانم چقدر وقت شما را گرفتم .( بنده ، به زعم خودم اعتقاد دارم فریدون جیرانی یکی از کارگردان های باهوش و خلاق سینمای ماست که فیلم هایش جنس جیرانی بودن میدهد و یک جورهایی خاص است و تمام تلاشش را میکند که صاحب سبک منحصر به فردی بشود . آدم باسوادی است و الحق -دو قدم مانده به صبح ها را خوب توی پوز منتقدان و مهمانانش میزند و خوب مجله خوانده فیلم دیده و سوادش را دارد ) آقای جیرانی عزیز گذشته از اینکه فریبا خانم کوثری را درقواره ی مصاحبه کننده آن هم با فریماه فرجامی نمیبینم و به شخصه در اشل بازیگری هم وی را متخصص نمیدانم ، عجیب بود که شما دو تن هر دو مرتکب کاری بس ابلهانه شدید که تاریخ به یاری آن مجله ی زرد –اسمش را نمی آورم که پرفروشش نکنم و جزیره ام را به لجن نکشم – ثبتش کرد و پاک هم نمیشود کرد . نه بر من ،آقای جیرانی و نه بر مخاطبان بلاگ من پوشیده نیست که فریماه فرجامی کیست و چرا هفت سال محو شد ! آیا با تخریب شخصیت ایشان چیزی عایدتان میشود ؟ دارالمجانین تشریف برده بودید ؟ خواستید ببینیدش یا برای مجله خوراک تهیه کنید ؟ یا خواستید تصویر شکسته شدن فریماه را به مردم نشان دهید ؟ من نمیدانم .شما میدانید .
مخاطب گرامی وبلاگ من ، این جانب با صراحت تمام مدت های زیادی وقت گذاشتم روی پروژه ی (فریماه فرجامی) ،(روی اسمش کلیک کنید ) خانم فرجامی که هم رشته ی من نیز بوده -ادبیات دراماتیک – میخوانده ، زمانی که جوان بوده و دانشگاه میرفته به قدری زیبا و استثنایی بوده که به قول ج.ش.م از دانشکده های دیگر میامدند تا رویش را نگاه کنند و زیبایی منحصر به فردش را ببینند . او ، زنی بود که در حاشیه ، عشق گریبانش را میگیرد و مثل هر آدم حساس و مفلوک مستعدی مصرف مسکن هایی ،وی را تخریب میکند . اما او سر پا میماند . گرچه خوب میدانم سر فیلم مادر به سختی جلوی دوربین رفت . خوب میدانم مثل خسرو شکیبایی بی نوا ، مثل اکثر بازیگرانی که در دام کیمیایی افتادند و پای منقل نشستند تا جوجه کباب بپزند وی هم از این قاعده مستثنی نبود . با این حال در همین اواخر در همین فیلم آقای جیرانی -آب و آتش_ و زهر عسل که فیلمنامه اش از (فرید مصطفوی) و کارگردان (ابراهیم شیبانی) بازی کرد و خوش درخشید . هر کسی با دیدن شکسته شدنش ممکن بود حدس و گمان هایی بزند اما جیرانی با ارائه ی مصاحبه ی وحشتناکش بیماری او را که نهایتا منجر به فراموشی بود رسما به ثبت رساند و برای آدم عامی این جمله را حک کرد که :” ببین آخر عاقبت سینما این کارا میشه وااا ! ” آقای جیرانی خوب بود من هم در مورد دندان های شما مصاحبه ای از شما میگرفتم و بی اینکه به جوانب کار فکر کنم چاپ میکردم؟؟؟؟؟؟؟؟؟ دو سال پیش که خودم به شخصه خواستم با خانم فرجامی صحبت کنم گرچه ایشان ، خیلی هم در کمال سلامت به من وقت ملاقات دادند ولی دو ساعت بعد پرستارشان به من زنگ زد و شدیدا تاکید کرد برادر فریماه فرجامی دوست ندارد تا او دوباره وارد این عرصه شود و مطبوعات دوباره یاد او بیفتند و کارگردان ها سراغش بیایند … من به احترام ایشان این کاررا نکردم اما شما به احترام خودتان و ایشان فقط لودگی کردید . هدفتان از اینکه ایشان در جواب سئوال شما که (با واروژ کریم مسیحی کار کردی ؟ اسم بابات چیه ؟ ) و او حالا در ان لحظه حافظه اش یاری نمیکرده چه بود ؟ به چه چیز میخواست این جیرانی برسد ؟ گمان میکردم شمشیر کش می ایستید جلوی همچین لودگی ها و لمپن بازی هایی !!!اما بدترین سواستفاده ها را کردید و برای شخص شما متاسفم . در این جا آهنگی که روی جنازه ی آفاق که نقش بی نظیرش را فریماه فرجامی بازی کرد میشنویم تا من نفسی تازه کنم . فریماه فرجامی قربانی یک مشت آدم بی مصرف نون به نرخ روز خور سو استفاده چی شد . کسانی که جمله های او را در مورد فاطمه معتمد آریا تیتر میکنند و حرمت بازیگر درجه یک را نمیشناسند فقط صرفا به خاطر خبرساز بودن حرفه ای نیستند …نه نه این شرافت کاری نیست .
هفته نامه ی چلچراغ عزیز ، شما که مثلا اهل هنر هستید و سرتان توی کار است و از اوضاع پریش ایشان اطلاع دارید حق سوئ استفاده از انتقاد فریماه عزیز را نداشتی و بنده همین جا محکومت میکنم به مسموم بودن تفکری که پشت تو و کاریکاتورهای صفحه هایت است مهر تاکید میزنم . تو که برای خبرساز شدن از یک جمله بل میگیری و تیترش میکنی ! اگر خانم فرجامی ٧ سال در حال مداوا بود و چلچراغ تو این را میدانی و خوب میدانی که اگر وضعش به سامان بود معتمد آرا را این طور نقد نمیکرد، چرا آن جمله ی لوس احمقانه را تیتر کردی که فریماه را کوچک کنی و فروش بروی ؟ من یک لگد هم به مجله ی تو میزنم و پیش میروم و ککم هم نمیگزد که تو داری چه کار میکنی . فریماه فرجامی در این عکس که آخرین پلانش در فیلم (نرگس) رخشان بنی اعتماد است با وجود اینکه پزشکان اجازه نداده بودند از لنز سیاه برای چشمانش بیشتر از ٨ ساعت استفاده کند او از ١٢ ساعت تا ١٨ ساعت لنز را در چشمانش نگه داشت که آفاق را جاودانه کند برای ما .برای تو مجله ی چلچراغ درپیت و برای شما آقای جیرانی خودستا ….زندگی خصوصی هیچ آدمی به کل جامعه ی ما که نصفش هم فرهنگ سینما و تئاتر ندارد ،ربطی ندارد …مصیبت های زندگی خصوصی بازیگرها و آهنگسازهای ما به مردم ربطی ندارد. آقای جیرانی خوب گوشهایت را باز کن با این عملیات استشهادی خودت را از چشمم انداختی آقای جیرانی . در ستایش این طفلکی بودن فریماه فرجامی باید یک سیلی زد به صورت همان مردمانی که هم شما میشناسیدشان هم من . بزدل بودن کار آسانی است . وقتی فریدون جیرانی زرد میشود باید رویش یک ضربدر کشید … وقتی وجهه نویسندگان را در سریال جذابش به ابتذال میکشاند باید رویش یک ضربدر کشید . آقای جیرانی خاطرتان هست که تن به مصاحبه با بنده ندادید. گفتید نویسنده که هنرمند نیست .هنرمند بازیگر است کارگردان است نویسنده نویسنده است . . . آقای جیرانی سلام . من را میشناسید . هنوز نتوانسته ام حق مطلب را ادا کنم . وقتی میفهمی دوست واقعیت کیست که در بدترین شرایط زندگی باشی و ما میاییم در این بدترین شرایط از آب گل آلود ماهی هم میگیریم یک فریبا کوثری هم کنارش می اندازیم . . . خانم مریلا زارعی عزیز یادتان میآید وقتی در شب شیشه ای به جناب مجری گفتید :” چرا کسی نمیپرسه حمیده خیر آبادی کجاست ؟ فریماه فرجامی کجاست ؟” همین طور نگاهتان کرد و هیچی نگفت … همان روزها بود که من با همین آقای جیرانی میخواستم در مورد فریماه فرجامی چند جمله بگوید گفت نمیگویم . شاید هم بنده را آدم حساب نکرد . اما مهم این است که من وزنه های بزرگتر از جیرانی را بلند کرده ام و سرم بالاست . اما شما چطور ؟ شایسته است که دست گذاشت روی نقطه ضعف هنرمندی و فشارش داد !!!!!!!!!! من صراحتا اعتقاد دارم که اگر قرار بر مقایسه باشد در بین بازیگران زن ایران زمین گوگوش و بعد سوسن تسلیمی بهترین بودند . آتشین اقبال این را نداشت که در فیلم های خوبی نظیر –بی تا – بازی کند بروید سراغ پرونده ی بیتا در بلاگ بنده(همین جا زرد کرده ام کلیک کنید ) و فیلم را ببینید …خنده دار است هیچ کس قادر نبود ان نقش را آن طور جان دار از آّب در بیاورد . سوسن تسلیمی هم قربانی شد . . . اما کسی قیافه اش را مسخره نکرد، کسی از ازدواج هایش و زندگی خصوصی اش نگفت همه کارش را دیدند . فیلمی که ساخت را . همه مرگ یزدگرد را دیدیم وشاید وقتی دیگر را …و بعد از آن فریماه فرجامی بود که ستاره بود و هست نه نیکی کریمی با فیلم عروسش . . . آقای جیرانی دست بی هنر کفچه ی گدایی است . . . اگر چیزی در چنته ندارید این طور گدایی نکنید . فریماه فرجامی چه به عرصه سینما برگردد چه برنگردد زندگی خصوصی اش . . . ربطی به مردم ندارد . . . مسخره کردن ندارد . . . بعد از خواندن آن مصاحبه چنان حالت کریهی به آدم دست میدهد که نمیداند جامعه ای که سر دمدار مثلا دو قدم مانده به صبح هایش شما باشید عوام الناسش به کجا میروند ؟
متاسفم .
بی هیچ احترامی /میس شانزه لیزه
میس جان حسابی اعصابم بهم ریخت….
به قول "سپهر" پاورچین در قبال رفتارهای زننده فرهاد و داوود برره ؛ "شعور یه چیز ذاتیه " …..
متاسفم از این همه بی مهری
سلام میس جانم
بازم من نبودم تو منفجر کردی
دستت درد نکنه که این آقای جیرانی خیلی وقته که رو اعصابم بود. واقعا خیلی نامردی به خرج داده. به نظر من وقتی بعضی ها به صدا و سیما میرسن و پول مفت بیت المال بهشون سازگار میشه دیگه نمی تونندیگه آدمای سابقی نیستن که فکر می کردیم. اون سریال مزخرف و حالا این دسته گل جدید.
خيلي كوبنده ولي بجا بود. مرسي.
سلام ممنون از این مطلب به حقی که نوشتید
فکر کنم این آقای جیرانی خیلی علاقه داره به این که دیده بشه این رو هم از اونجایی می گم میاد توی تلویزیون و کار اجرا رو انجام میده به نظر من نه ظاهر خوبی برای مجری گری داره نه صدای خوبی نه حتی دانش اجرا دائم وسط حرف مهمانهاش که می پره بعدشم دائم می خواد اطلاعات خودشو به رخ مهمان برنامه اش بکشه اینه که توی این مورد خانم فرجامی هم احساس می کنم ناشی از همون عقده ها و کمبود های شخصیتیش هست
بازهم ممنو ن من بار اول بود به بلاگتون سر می زدم اما دیگه همیشه میام
مرسی
بای
ممنون از این نامه، هرچند خیلی لحنش تند بود. فریماه فرجامی رو در مادر، نرگس و پرده آخر بسیار دوست دارم و خیلی غمگینم از کم شدنش از سینمای ایران. جیرانی رو به عنوان یک نویسنده تاریخ سینما دوست دارم و متاسفم از این سو استفاده.
سلام، میس جان. چه گردگیریای راه انداختی. البته حق داری از این بیاخلاقیها عصبانی بشی. هنرمند جماعت حریم خصوصیش همیشه جلوی چشمه. اشکال از فرهنگ جامعهی ماست که ظرفیت نسبی نگاه کردن رو نداره.
بد نیست یه مقدار هم به اعصاب خودت رحم کنی
مرسی از آهنگ. یواش یواش داره از موزیکهایی که میذاری یه آلبوم درست میشه
ميام و مث گذشته میخونمت، الان كمی درگيرم، فقط اين وسط اسم ِ ۴۰چراغ رو ديدم و هيچی… حرفی راجع بهش نمیزنم تا به چيز ِ خاصی متهم نشم چون خودم زودتر از همه خيلی وقت پيش سوتیهای گنده گندهاش را گرفتم اما به دلايلی نمیتونم دوسش نداشته باشم…
سلام
لعنت بر همه مجلات زرد همه اون مجالاتی که فقط کاغذ سیاه می کنند تا نون بخورن من به شخصه بدم مییاد از کسایی که مسئولن و می گن در کنار مجلات خوب مجلات زردم باید باشه بعضی مردم دوست دارن .بدم میاد از این ادمهایی که مثله اب خوردن تو زندگیه خصوصیه همه سرک می کشن ….
واقعا از فریدون جیرانی انتظار نمی رفت شایدم می رفته و من خبر نداشتم خدارو شکر می کنم که این مصاحبه را نخواندم در اخرم ممنون ازت میس عزیز.
میس بزرگوارم , گلایه ای دارم ازت . چرا با نوشتن و زیبا نوشتن و با دوز انسانیت بالا نوشتن , آدم را دوباره به وادی این تولید کننده و تولید کنندگان خزعبلات می کشانی . بگذار نان خشکشان را بجوند و دور قربانینشان رقص و پایکوبی کنند . بگذار توان اگر توانی باقی باشد را صرف قربانی کنیم و نه به راه آوردن جابر . درود و احترامم نثار خانم فرجامی که با نوشتن شما خبر بیشتر ازش دانستم . از تو هم متشکرم و درود و احترامم برای شما هم .
شاد زی
میس جان حسابی اعصابم بهم ریخت….
به قول "سپهر" پاورچین در قبال رفتارهای زننده فرهاد و داوود برره ؛ "شعور یه چیز ذاتیه " …..
متاسفم از این همه بی مهری
سلام میس جانم
بازم من نبودم تو منفجر کردی
دستت درد نکنه که این آقای جیرانی خیلی وقته که رو اعصابم بود. واقعا خیلی نامردی به خرج داده. به نظر من وقتی بعضی ها به صدا و سیما میرسن و پول مفت بیت المال بهشون سازگار میشه دیگه نمی تونندیگه آدمای سابقی نیستن که فکر می کردیم. اون سریال مزخرف و حالا این دسته گل جدید.
خيلي كوبنده ولي بجا بود. مرسي.
سلام ممنون از این مطلب به حقی که نوشتید
فکر کنم این آقای جیرانی خیلی علاقه داره به این که دیده بشه این رو هم از اونجایی می گم میاد توی تلویزیون و کار اجرا رو انجام میده به نظر من نه ظاهر خوبی برای مجری گری داره نه صدای خوبی نه حتی دانش اجرا دائم وسط حرف مهمانهاش که می پره بعدشم دائم می خواد اطلاعات خودشو به رخ مهمان برنامه اش بکشه اینه که توی این مورد خانم فرجامی هم احساس می کنم ناشی از همون عقده ها و کمبود های شخصیتیش هست
بازهم ممنو ن من بار اول بود به بلاگتون سر می زدم اما دیگه همیشه میام
مرسی
بای
ممنون از این نامه، هرچند خیلی لحنش تند بود. فریماه فرجامی رو در مادر، نرگس و پرده آخر بسیار دوست دارم و خیلی غمگینم از کم شدنش از سینمای ایران. جیرانی رو به عنوان یک نویسنده تاریخ سینما دوست دارم و متاسفم از این سو استفاده.
سلام، میس جان. چه گردگیریای راه انداختی. البته حق داری از این بیاخلاقیها عصبانی بشی. هنرمند جماعت حریم خصوصیش همیشه جلوی چشمه. اشکال از فرهنگ جامعهی ماست که ظرفیت نسبی نگاه کردن رو نداره.
بد نیست یه مقدار هم به اعصاب خودت رحم کنی
مرسی از آهنگ. یواش یواش داره از موزیکهایی که میذاری یه آلبوم درست میشه
ميام و مث گذشته میخونمت، الان كمی درگيرم، فقط اين وسط اسم ِ ۴۰چراغ رو ديدم و هيچی… حرفی راجع بهش نمیزنم تا به چيز ِ خاصی متهم نشم چون خودم زودتر از همه خيلی وقت پيش سوتیهای گنده گندهاش را گرفتم اما به دلايلی نمیتونم دوسش نداشته باشم…
Chere mademoiaselle Champs Elysees
Je sais…
Je sais
اصلا مگه میشه شاعرانه هم زندگی كرد؟ نه خب حالا به اين شوری هم نه! اين وسط خيام خصوصا پُربیراه نگفته بینوا!
نه مادمازل ِ عزيزم، چرا يه روزی، چرا در ِ گوشی؟ همين الان خيلی هم بلند بلند میگم كه راست میگی اما عشق ِ من عشق ِ «عشق»ـه. اشكال كار همين جاست. بعدم بیخيال رفيق، ما كه يه عمره همين جوری برامون «هر چه باداباد» بوده، بذا يه بارم خودمون بگيم «هر چه باداباد» كه دلمون نسوزه!
پن: راستی چه عجب شد از اون ورا! خيلی وقت پيش منتظرت بودم رفيق.
سلام
لعنت بر همه مجلات زرد همه اون مجالاتی که فقط کاغذ سیاه می کنند تا نون بخورن من به شخصه بدم مییاد از کسایی که مسئولن و می گن در کنار مجلات خوب مجلات زردم باید باشه بعضی مردم دوست دارن .بدم میاد از این ادمهایی که مثله اب خوردن تو زندگیه خصوصیه همه سرک می کشن ….
واقعا از فریدون جیرانی انتظار نمی رفت شایدم می رفته و من خبر نداشتم خدارو شکر می کنم که این مصاحبه را نخواندم در اخرم ممنون ازت میس عزیز.
میس بزرگوارم , گلایه ای دارم ازت . چرا با نوشتن و زیبا نوشتن و با دوز انسانیت بالا نوشتن , آدم را دوباره به وادی این تولید کننده و تولید کنندگان خزعبلات می کشانی . بگذار نان خشکشان را بجوند و دور قربانینشان رقص و پایکوبی کنند . بگذار توان اگر توانی باقی باشد را صرف قربانی کنیم و نه به راه آوردن جابر . درود و احترامم نثار خانم فرجامی که با نوشتن شما خبر بیشتر ازش دانستم . از تو هم متشکرم و درود و احترامم برای شما هم .
شاد زی
افتتحاح وبلاگ http://farimah-farjami.blogfa.com/
دلنوشته های یک عاشق درباره سینما و خانم فرجامی اسطوره بازیگران خانم ایران
حتما سربزنید و نظر بدین.
واگر به خانم فرجامی دسترسی دارید به ایشون هم خبر بدین.
کلا زحت اطلاع رسانی رو انجام بدین.آخه خانم فرجامی کم کسی نیست.
مرسی! هم به خاطر اینکه بعد از دیدن اون فیلم اعصابم خرد بود. هم به خاطر اینکه مطلبی نوشتید که معلومه خیلیا میخونن و خدا کنه خود این آقا هم بخونه
اتفاقا اين حرفو بايد به خودت بزني
اين منم كه بايد به تو بگم كه اگر حرف نزنی نمیگم که لالی
ميدونم دردت چيه
تو از آقاي جيراني ضدحال خوردي حالا ميخواي جبران كني
آب رو بريز همونجايي كه ميسوزه
امشب یعنی ۸/۱۱/۸۹ تلوزیون رو که روشن کردم خشکم زد!!!!
فریماه فرجامی….چقدر شکسته و چقدر تنها….
باورم نمیشد تا صدای آقای فریدون جیرانی رو شنیدم که ازش سوال میپرسید
رفته بودند منزلش برای احوالپرسی؟…خبر گرفتن؟….تجلیل؟…..مردم رو شوکه کردن؟……واقعا متاسف شدم فریماه فرجامی از بازیگران محبوب مردم بود و هست شاید دیدنش توی این شرایط به قول آقای تارخ درست نبود اما جیرانی همچنان مصمم که کار درست رو انجام داده و همه ما مبهوت
واقعا این چه کاری بود کردی جیرانی؟؟
man ham matlabe majale chelcheragh ro khondam
aroom aroom ashkam sarazir shood
khodaya inja del kasi baraye digari lahzee nemitapad
من شمارشو ندارم
اگه میشه یا شمارشو بم بده یا بش بگو یه سر به بلاگ من بزنه
یه پست دربارش دادم
میخوام نظرشو بدونم
با سپاس
يه ضرب المثل قديمي هست كه در چنين مواردي به چنين آدمهايي مي گه : باز هم جو ت زياد شده؟ … در اينجا اين مثل رو كاملاً واضح و آشكار مي بينم… افرادي كه هم از آخور مي خورند، هم از توبره… و به هر قيمتي حاضرند به يونجه ها دست پيدا كنند… نشخوار فرهنگي هم خودش كاريه…
يه وقتي هم دوران اينها سر مياد، غم مخور… اين چرخ دائماً يكسان نباشد، غم مخور…
دلم به درد اومد…
به راستی هم که:فریماه فرجامی چه به عرصه سینما برگردد چه برنگردد زندگی خصوصی اش . . . ربطی به مردم ندارد . . . مسخره کردن ندارد . .
آرزومی کنم زودتر با سلامتی کامل برگردد…
افتتحاح وبلاگ http://farimah-farjami.blogfa.com/
دلنوشته های یک عاشق درباره سینما و خانم فرجامی اسطوره بازیگران خانم ایران
حتما سربزنید و نظر بدین.
واگر به خانم فرجامی دسترسی دارید به ایشون هم خبر بدین.
کلا زحت اطلاع رسانی رو انجام بدین.آخه خانم فرجامی کم کسی نیست.
آقا تو رو خدا به این پرسش من پاسخ بدید.
من از روزی که برنامه هفت رو دیدم ضمن تحول اساسی در خودم دپرس شدم.یعنی نمیتونم بخوابم مگر از خستگی خود به خود بخوابم.
خواهش میکنم بفرمایید خانم فرجامی عزیز مجرده که تنهاست؟
دلم میخواد تنها نباشه ای کاش میتونستم کاری کنم.
دختری پسری کسی
ای خدا
امیدوارم خدا از سر تقصیرات همه بگذره.
بس برگردید و بگردد روزگار
دل به دنیا در نبندد هوشیار
البته از این که دارن سلامتی خود رو بدست میارند خیلی خوشحالم و امیدوارم دوباره به سینما برگرده.
ایشون یک نشانه خداست که اگر نبود من رو اینجوری متحول نمیکرد.
دلیل خوبی فرجامی منم.چون من رو متحول کرد.
امیدوارم اگر بلایی باشد بر سر من باشد.
خواهش میکنم پرسشم رو بیجواب نگذارید.
مرسی! هم به خاطر اینکه بعد از دیدن اون فیلم اعصابم خرد بود. هم به خاطر اینکه مطلبی نوشتید که معلومه خیلیا میخونن و خدا کنه خود این آقا هم بخونه
اتفاقا اين حرفو بايد به خودت بزني
اين منم كه بايد به تو بگم كه اگر حرف نزنی نمیگم که لالی
ميدونم دردت چيه
تو از آقاي جيراني ضدحال خوردي حالا ميخواي جبران كني
آب رو بريز همونجايي كه ميسوزه
تو فكر كردي كي هستي كه هر چي از دهنت در مياد ميگي؟؟؟؟؟؟/
خودتو زياد تحويل نگير لطفا
در ضمن از طرف خودت حرف بزن نه از طرف جامعه هنري
امشب یعنی ۸/۱۱/۸۹ تلوزیون رو که روشن کردم خشکم زد!!!!
فریماه فرجامی….چقدر شکسته و چقدر تنها….
باورم نمیشد تا صدای آقای فریدون جیرانی رو شنیدم که ازش سوال میپرسید
رفته بودند منزلش برای احوالپرسی؟…خبر گرفتن؟….تجلیل؟…..مردم رو شوکه کردن؟……واقعا متاسف شدم فریماه فرجامی از بازیگران محبوب مردم بود و هست شاید دیدنش توی این شرایط به قول آقای تارخ درست نبود اما جیرانی همچنان مصمم که کار درست رو انجام داده و همه ما مبهوت
واقعا این چه کاری بود کردی جیرانی؟؟
man ham matlabe majale chelcheragh ro khondam
aroom aroom ashkam sarazir shood
khodaya inja del kasi baraye digari lahzee nemitapad
من شمارشو ندارم
اگه میشه یا شمارشو بم بده یا بش بگو یه سر به بلاگ من بزنه
یه پست دربارش دادم
میخوام نظرشو بدونم
با سپاس
يه ضرب المثل قديمي هست كه در چنين مواردي به چنين آدمهايي مي گه : باز هم جو ت زياد شده؟ … در اينجا اين مثل رو كاملاً واضح و آشكار مي بينم… افرادي كه هم از آخور مي خورند، هم از توبره… و به هر قيمتي حاضرند به يونجه ها دست پيدا كنند… نشخوار فرهنگي هم خودش كاريه…
يه وقتي هم دوران اينها سر مياد، غم مخور… اين چرخ دائماً يكسان نباشد، غم مخور…
دلم به درد اومد…
به راستی هم که:فریماه فرجامی چه به عرصه سینما برگردد چه برنگردد زندگی خصوصی اش . . . ربطی به مردم ندارد . . . مسخره کردن ندارد . .
آرزومی کنم زودتر با سلامتی کامل برگردد…
خانوم سید اصفهانی مزخرفاتتان را در مورد حمله به فریدون جیرانی و برنامه هفت که چرا با فریماه فرجامی مصاحبه کرد خوندیم و از بچه پنج ساله تا حیوانات وحشی در اعماق غارها فهمیدند که از حسادت منفجر شدید وگرنه انقدر بی عقده و دلسوز برای خانوم فریماه فرجامی نبودید. شما اونجاتون از این سوخت که چرا جیرانی این مصاحبه رو کرد. بزارید چندتا چیز رو خدمتتون عرض کنم تا فکر نکنید این دید مزخرف روشنفکرانه تون که مردم رو قبول ندارید درسته. حق همه ی مردم ایران بود که چهره شکسته فریماه فرجامی رو دوباره ببینند چون سالها با این هنرپیشه خاطره داشتند و شما همون حرفی رو میزنید که امین تارخ خود شیفته و کچل زده بود. شما میگین نباید با آن حال روز مقابل دوربین قرار می گرفت. امثال شما و تارخ ها دوست دارید ستاره های دهه های پیشین رو بچبانند داخل بقچه ها و بزارنشون داخل صندوق تا خفه شن و بمیرند. از شماها دیکتاتور تر خودتونید. خانوم فرجامی هم دلشون تنگ شده بود تا مردم دوباره اون رو ببینند و شما نمی تونید این حق مردم رو سانسور کنید. درود به شرف جیرانی و نیما حسنی نسب و همون باران کوثری که شما میگید که وضعیت خانوم فرجامی رو به ما نشون دادند تا براش قبطه بخوریم و بسوزیم از اینکه فراموش شدند. پیشتر چنین کاری رو آقای فردوسی پور در قبال ستارگان دهه ۶۰ فوتبال ایران کرد و همه از اینکارش تعریف کردند. در ضمن به ما مردم ربط داره که ستارهامون چیکار می کنند و ازدواج کردند یا نه و حتی زندگی خصوصیشون هم درگیر با مردمه. شما بهتره فکری به حال محتوای مبتذل و نازل کتابهاتون بکنید که نه تنها چیزی رو به مردم اضافه نمی کنه بلکه باعث به هدر رفتن درختان جنگلی هم میشه