سه شنبه , ۱۱ شهریور ۱۴۰۴
رضا آشفته و ساناز سیداصفهانی

یادداشت رضا آشفته از دیدار سانازسیداصفهانی

دیدار با ساناز سیداصفهانی

گفت که میخواد منو ببینه… مدتها بود ندیده بودمش… یکبار هم گفته بودم بیاید برای دیدن نمایش بیست و یک اما حالش پس از جنگ دوازده روزه اصلن خوب نبود و من هم به او حق دادم که نیاید…

چند روزی بود که دنبال یک زن می‌گشتم که شبیه زنی باشد که در نمایشنامه زنی که فقط سیگار می‌کشد!، ترسیم شده است. در این مونولوگ که شنبه ۸ شهریور ساعت ۶ عصر در پلاتوی تهران تماشا با همراهی دو هنرمند عزیز (طیبه نیک آزاد و فاطمه شهیدی) خوانده می‌شود، یک زن شیردل و دانا هست که با صراحت بیان و سر نترس به دنبال ارائه یک جهان نو است. یک زن فیلسوف و…

ساناز سیداصفهانی را از بیست و چند سال پیش می‌شناسم؛ آن زمان دانشجوی تیاتر بود در دانشگاه سوره اما علاقه مند به نوشتن و روزنامه نگاری… بنابراین یک راست آمده بود همشهری و سراغ مرا می‌گرفت و من شگفت زده از تناقض بین ظاهر و باطن اش اما در ادامه پذیرفتم که به جمع ما بپیوندید و رفته رفته یک خبرنگار و روزنامه نگار جالب توجه شد و بعدها گفتگوهای نابی را برای روزنامه ها و مجله ها ترتیب داد. خوشحالم که ساناز سیداصفهانی کشف من است و به قلم و نگاهش می بالم چنانچه هنوز هم دیدارها و دلتنگی هایمان تداوم یافته و او حالا عضوی از خانواده ام به شمار میآید چنانچه مدام از او یاد میشود و‌چهره در خوری در میان ماست…

ساناز سید اصفهانی روزهای مریضی ام دل نداشت به دیدارم بیاید اما از دور هیاهوی راه انداخته بود که نگو و نپرس… دلش نمی‌آمد من به تنهایی در آتش درد بسوزم و او آسوده خاطر در خانه اش بیاساید… پس همه را دعوت می‌کرد که تا می‌توانند هر چه زودتر این آتش را خاموش کنند و حالا پس از ماهها جرات کرده بود از نزدیک به دیدار بیاید و از من درباره رد زخمهایم می‌پرسید و فیلم می‌گرفت… دنیای غریبی است وقتی که دوست می‌داری، دوست هم داشته می‌شوی و مادر مرحومم دوست داشتن را از کودکی به من آموخته بود زمانی که پنج ساله بودم و در بهکده بجنورد مرا به دیدار جزامیان برده بود و صدای آنان سنجه راستینی شد که چگونه آدمها به راستی داد دوست داشتن شأن درمی‌آید…

به هر تقدیر انگار من تله پاتی کرده باشم و ساناز بی اراده سر تمرین مان آمد و ما از نزدیک یکی شبیه به آن زن مدام سیگار کش را از نزدیک دیدیم… ساناز سید اصفهانی در این سالها بسیار رشد کرده و نویسنده و داستان نویس درخشانی هم شده است و من هنوز مطلبی درباره این صاحب قلم که امروز یکی از نزدیکان من به شمار می‌آید، ننوشته ام… اما اگر عمری باقی باشد حتمن درباره آثار داستانی و تجربه سینمایی اش خواهم نوشت…

رضا آشفته این یادداشت را در صفحه ی اینستاگرام خود منتشر کرد .

رضا آشفته در متن اشاره به نمایشنامه ی « زنی که فقط سیگار میکشد » می کند که هشتم شهریور اجرا خواهد شد .

رضا آشفته و ساناز سیداصفهانی

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .

همچنین بررسی کنید

حسین سرشار و مرتضی حنانه

این عکس ، برای اولین بار در صفحه های مجازی ساناز سیداصفهانی به اشتراک گذاشته …