چهارشنبه , ۵ دی ۱۴۰۳

چه خوبه که برگشتی ( !!!! )

 

چه خوبه که برگشتی ؟

عکس هایی از فیلم «چه خوبه که برگشتی»

سلام آقای داریوش مهرجویی 

اُمیدوارم که موجب ِ سلب ِ آسایش ِ خاطر ِ شریف شما نشده باشم . 

حقیقت این است که با دیدن ِ فیلم های شما خاطره دار شدیم و نمک گیر و خُب فیلم های شما رو خیلی دوست داشتیم آقای مهرجویی ، واقعا هیچ نه و نو یی توی کارهاتون نبود ، یعنی مو لای درزش نمیرفت ، این طور بگم که راست راستی رد خور نداشت که شما اقتباس های درجه یکی میسازید ، مثلا (گاو ) که از مجموعه داستان های عزاداران بیل غلامحسین ساعدی بود هنوز توی ذهن ِ ما مونده ، همون صدای (( من مش حسن نیستم ، من گاو مش حسنم ! )) یا مثلا آقای هالوی علی نصیریان را ساختید و ما واقعا یک (( هالو )) ی به تمام  معنا رو مشاهده کردیم ، چطور بگم خودتون بهتر میدونید ، مثلا  دایره ی مینا ، هامون ، سارا ، تسخیر شدگان ، سارا ، پری ، درخت گلابی  مهمان مامان . . . واقعا دست مریزاد و خدا قوت و ای ولا . . . 

اما آقای مهرجویی تو رو خدا ناراحت نشید ، شما دقیقا از ( سنتوری ) به بعد ، ما رو انگشت به دهن گذاشتید ، انگار دهنتون دور از جون چاییده و توی خواب تشریف دارید . چطور ممکنه داریوش مهرجویی که این همه کارهای به یاد موندنی داره فیلم شیش در هشتی به نام ( چه خوبه که برگشتی ) رو بسازه ، استاد شما فیلم میساختید ما از تتیراژش دیونه ی اسم کار و چه جوری اومدن ِ اسم ِ بازیگر توی تیتراژ و موسیقی و بازیگرها و قصه و . . . همه رو دیونه وار دوست داشتیم و یه جور ناجوری انگشت به دهن میموندیم . . . اما این روزها . . .این سالها واقعا حواستون کجاست ؟ شما نباید بذارید بیان بهتون فحش دو سر قاف بدن آخه . . . انگار براتون رمق نمونده . . .توی سنتوری که ، با وجود همه ی سر و صدایی که سرش شد و موسیقی محسن جون و ساز اردلان جون ( که خدا حفظش کناد ) و بهرام جون و گلی ( هنرپیشه ی ایرانی هجرت گزیده به دیار غربت از برای شکستن ِ تابو ها ) و صدای ساز و سر و صدا ، آخه اون چه فیلمبرداری و نورپردازیی بود؟ چرا این همه از دنیای خودتون دور افتادید ؟ چهار پنج تا دیالوگ خوب داشت این سنتوری ، باعث شد ما فکر کنیم از دست شما خارجه بعضی چیزا . . .اما خدا وکیلی آقای مهرجویی آسمان محبوب و نارنجی پوش فاجعه بود . انگار که توی زمین بمب بذارن و بعد از ده سال بترکه . . . این قدر خبر ساز و فاجعه . . . انگار شما یک هو یک پتانسیل رو آوردن به چرندیات داشتید که یک هو زده بیرون . . . چرا ؟ آخه این دهن کجی به مخاطب بدبختی که با تصور فیلم هامون و اون موسیقی باروک و خاطره ی حسین سرشار و خسروشکیبایی و بیتا فرهی و دنیای فدریکو فیلینی میاد و هی فیلم های شما رو میبینه گناه نداره ؟ یعنی دیگه ما از شما قطع امید کنیم آقای مهرجویی ؟  یعنی شما همون آقای مهرجویی هستید که گاو رو ساخت ؟

عکس هایی از فیلم «چه خوبه که برگشتی»

تعجب ِ من از این بستر ِ . . . فیلمی ساخته میشه ، فیلم نگو آش شله قلم کار ! یعنی یک خاک تو سری کامل توی رزومه ی شما ! مثل سنگ قبر . . . فاجعه ای به نام چه خوبه که برگشتی ؟ تعجب میکنم از اینکه  اساس ِ فیلمنامه از  داستان نیکولای گوگول میاد و طرح ِ اون رو گلی ترقی نازنین میزنه ! ای خدا همون گلی ترقی بی همتای بی تا ی هژیر داریوش و نوشته های بی ادا اصولش که اون رو برای من از هر چیزی و هر کسی و هر نوشته ای متمایز میکنه داریوش . . . همون گلی ترقی که داستان هاش با کلمه های قلمبه سلنبه و خرده اطوار استعاره آرایش نشده . . . چطور برداشتید با خانم محمدی فر این رو . . . این طرح رو به این شکل در آوردید ؟ از زمانی که ایشون در کنار شما هستند کارهای شما خیلی ناجور شده آقای مهرجویی این رو همه دارن میگن ، اما من مستقیما به خودتون میگم . . . این فیلم ِ رنگ و وارنگ که با تیتراژ ِ سریال های آبکی ماه رمضون این سالها هیچ فرقی نداشت ، شروع میشه و چون من میدونم که شما به شلوغی و غذا در فیلم هاتون خیلی علاقه دارید ، با ملات ِ خیلی کم رمقی از هیاهو حامد بهداد رو وارد فیلم میکنید ، اصلا بماند که شروع فیلم و حضور رضا عطارانِ دوست داشتنی با دیالوگ های نیمچه و نصفه و کم جون ، هنوز ما رو توی هیچ عالمی نبرده که ناگهان  عالم ِ بُزکی حامد بهداد در فیلم چپانده میشه اون هم بد جوری . با یک شکم مصنوعی به اصطلاح تابلو و موهای یک دست سفید ِ خنده آور ِ عجیب ! . . . میز شطرنج ! اون هم با اون بدسلیقگی ، اصلا آقای مهرجویی ، فضای شمال در مشام ما حس نشد ، انگاری اگر دریا نبود ، ویلا ، اصلا از اصالت یک ویلا برخوردار نبود ، شبیه هیچ اتاقی در فیلم های قبلی تان نبود به خدا . وجود بشقاب پرنده و خاله خام باجی بازی خانم تیموریان که بنده خدا رو خیلی هم دوست داریم و البته ، مهناز افشار که نوستالژی گوگوش هم هست . . . معلوم نبود با ما در این فیلم چی کار دارد . . . والا دروغ چرا تا قبر آ آ آ آ . . . ما نفهمیدیم با فیلم کمدی یا خنده دار یا مضحکه یا جدی یا چی رو به روییم ، خیلی چهار میخه فقط میدونستیم که این فیلم رو شما ساختید و همین جور ماتمون برده بود که یعنی چی ! این دیالوگ ها از کجا می آن و این باز یها  ی بین دو همسایه ی فیلم ، چرا این قدر باسمه ای و آبکی بود . والا میخندیدیم از نوع ِ خنده ی قبا سوختگی ! . . . .یعنی شما مردم رو خر حساب کردید !!!؟؟؟ دارالمجانین ِ شلخته ای که بی هیچ ربطی . . . کنار هم چیده شده بودند . . . نه فکری پشتش بود نه دهن به دهن گذاشتن ِ ادم های قصه باور پذیر بود ، نه کشش فیلم . . .اصلا کش و کششی وجود نداشت . . . .نشسته بودیم ببینیم شما بالاخره معجزه ای چیزی میکنید یا نه آقای مهرجویی . . . احیانا کاری میکنید که فیلم رو از بدبختی نجات بدید و کار دهن پر کنی باشه و اصلا شبیه خودتون باشه آقای مهرجویی دیدیم که نه . . . همین جور آدم های فیلم کارهای شلخته ای میکنند و در حد یک فیلم درجه چهار شبکه ی به خانه بر میگردیم  هم نبود . . . آقای مهرجویی یک زمانی کنار این دریا ، خسروشکیبایی رو توی تور انداختید و افکار فلینی وار داشتید و موسیقی باروک . . . زمانی که خانم بهزاد در کنار شما و شاید در زندگی شما بود شما داریوش تر بودید تا امروز . . . .حضور زنی قدرتمند پشت کارهای شما دیده شده . . . .هیچ کار قاراشمیشی نداشتید . . . حضور خانم بهزاد حتما شما را درست هدایت کرده . اما امروز میشه دیگه فیلم نسازید ؟ ما همون نارنجی پوش رو هم که دیدیم فیلم سفارشی خوبی که بگیم از صدقه ی سر شهرداری یحتمل ساخته شده باشه هم نبود . . . .واقعا حضور بازیگر های اسم و رسم دار باعث دیدن فیلم های شما شده . . . یک زمانی این طوری نبودید داریوش خان یا داریوش جان . . . سوژه قحطی نبود و کار های شما ایماژی به یاد موندنی داشت . دیالوگ ها . . .ادم ها . . . مردم ادای آدم های فیلم های شما رو در می آوردند آقای داریوش . . . حالا میخواهی دو تا عینک بزن . . . یه سه تا . . . اما تیم خوبی دور هم داشتید . . . عکس های ساتیار امامی از فیلم شما . . .به شدت عالی و خیلی بهتر از فیلم شماست . بازیگر ها بهتر از فیلمنامه ی شما بودند . . .طراحی لباس خیلی بد بود آقا . . . .یعنی شما همون داریوش مهرجویی لیلا و بانو و هامون و پری هستید !!!!!! چهره پردازی ! نگم بهتره . . . . تدوین که . . . بیچاره تدوین گر ِ این فیلم چی بگم آقا . . . .موسیقی هم که بیچاره آقای رضاعی ! . . . اصلا کسی فهمید تم چی هست که بر اساسش کاری بکند ؟ . . . .آقای مهرجویی یک مدتی برید استراحت کنید . ما دوستتون داریم . . . .دوغ زیاد بخورید . مایعات زیاد بخورید . چیزهای مقوی و غذی زیاد بخورید . حرص نخورید . ان شالا که بهتر شدید بیایید فیلم بسازید که ما شوک زده نشیم . 

عکس هایی از فیلم «چه خوبه که برگشتی»

من سه هزار تومن پول فیلم ِ شما رو دادم . 

کار اشتباهی کردم 

خیلی . 

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .

همچنین بررسی کنید

Beş soruda “Gandi Sokağı”nda Bir Gezinti

[ پرسه در خیابانن گاندی ، گفتگو با سانازسیداصفهانی گفتگو با سانازسیداصفهانی – مجله ادبی …