سه شنبه , ۱۹ فروردین ۱۴۰۴

نوشتن کارِ گِل است ، جایزه ندارد .

یکی از مهم‌ترین و تاثیرگذارترین ویدئوهایی که این مدت دیدم تکه‌ای ضبط شده از کلاس داستان نویسی منیرو روانی پور در اینستاگرامش بود ، فصاحت بیان و پرده دری ایشان با کلامی خودمانی و حتی ( بی ملاحظه از نوع ادبی ) به قدری مهم است که شاید نمونه اش را تابه حال ندیده باشیم . مخاطب و شاگرد او دختری فارغ التحصیل رشته ی تئاتر است و مثل بسیاری از دوستان و شاگردانم سرخورده است اما ویدئو از جایی شروع می شود که ما گفتگوی قبلی آن ها را که احتمالا مربوط به برخورد بد اطرافیان دختر و میل به مرگ دختر است می شنویم . منیرو روانی پور بر خلاق استاد های لفظ قلم امروزی مثل یک شمن سرخ پوست با قلبی بیدار از زاویه ی معصومیت و نه خامی ، از نگاه مادرانه و نه استادانه و حتی برعکس و هر دو به دختر می گوید:” وجودت باید یک بیلاخی باشه برای یک مشت دیوث .” او برای دوام دختر در برابر پدرخوانده های سیستم هنری از سینما تا ادبیات با جملاتی کوبنده و گرم ، از دختر می خواهد که به جای درجا زدن قصه ی زندگی اش را بنویسد . بداند که هزاران نویسنده توی دنیا ریخته و بفهمد که بازار فاسد کتاب های مد روز اصلا ملاکی برای ارزیابی او و یا اثر هنری نیست . ” تو هستی ، منم هستم ، دمارتو در میارم حتی اگر بمیرم . ” آیا این جمله همان بیانه ی تارانتینو نیست که در فیلم کیل بیل نمایش داده میشود ؟منیرو روانی پور میخواهد این تشر را بزند که زیادی خوب بودن و خفه شدن میتواند گره ایجاد کند و اصلا برای هنرمند سَم است . روانی پور لاف نمیزند ، خودش را پشت افه ی نویسنده ی پر مدعا با لباس لنین و گوشواره و قلاب بافی مخفی نمیکند ، موهایش به هم ریخته و لباس معمولی تنش است با تمام وجود دارد نگرانی دختر را درک می کند انگار که دارد خودش را میبیند ، او میخواهد شرم زدگی ، رخوت و غم دختر را از بن از بین ببرد ، مثل مارینا آبرامووچ که میخواست در پرفورمنس های طولانی اش درد مادر نامهربانش را نشان دهد و از سو استفاده ی مردان بر بدن بی دفاع حرف بزند و مستقل این کار را انجام داد . طبیعت وحشی این نویسنده در این ویدئو نمایش یک مادر-نویسنده یک نویسنده-مادر است که از شفای قصه نوشتن سخن میگوید . او با صراحت از قلابی بودن رفتار آدم ها حرف میزند . ” نوشتن کارِ گِل است ، جایزه نداره ” از این جمله درخشان تر تا به حال نشنیده بودم . سرشت و هنرِ هنرمند دنبال مافیا و صحنه و دستک و دنبک نیست . . . او از عشق حرف میزند و از راننده کامیونی که تحت تاثیر داستانش قرار گرفته بود . من نیز این تجربه را در نانوایی های سر صبح های درکه داشته ام . . . کسانی که در میدان شهر و در میان مردم عامی آدم های مستعدی پیدا می کنند که به توی نویسنده ی عاشق واکنش نشان میدهند و منظور مخاطب داستان ها ی زرد نیست مخاطب خاص در میان عوام است که تعداشان هم بسیار است . . .روانی پور در مورد ( عشق به کار حرف میزند ) ” عشق به کاره که مهمه نه نمایش کار ! “و مهم ترین جمله که به آن میرسیم این است که کسی که دو تا کتاب خواند . چهار تا شعر حفظ کرد الزاما از فضیلت ادب و آدم بودن برخوردار نیست . او درست می گوید . . . چه بسیاری که با همین اشعار ما را در تله ی احساسی گیر انداخته اند . لحن خانم روانی پور پر از مهربانی ست و از اعماق قلب نویساش بیرون میزند . اما واکنش به این ویدئو چقدر بود ؟ بسیار کم . چون بسیاری از اهل ادب همیشه دنبال جایزه و تایید و دیده شدن توسط لابی ها هستند ! چون به نفع شان نیست . . . روانی پور پیام رسان روح است و میخواهد بفهماند چقدر درد تنهایی و مستقل بودن را دیده و دارد به دختر میگوید گول نخورد و بخاطر جوایز ادبی و یا دوربین های رو به روی نویسندگان این ور دنیا و آن ور دنیا احساس ضعف نکند که البته سخت است و من در کامنتم ( نظرم ) پای این پست نوشتم که نویسنده نیاز دارند دیده شود و مخاطب داشته باشد ، او بی مخاطب میمیرد . روانی پور از رانت و لاس زدن شعرا و نویسندگان حرف میزند . . . حرفی که ما در گوشی به هم میزنیم و همیشه مینالیم اما او در صفحه اش با صدای واضح ان را می گوید و منتشر می کند . . .

میس شانزه لیزه

_

سانازسیداصفهانی

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .

همچنین بررسی کنید

گفتگو با نصرت کریمی – کتاب نامبرده،حسین سرشار

گفت و گوی تلفنی با نصرت کریمی این گفتگو در تاریخ ۱۳۹۰/۳/۲۴ ساعت ۹ شب …