میس شانزه لیزه دقیقا داره با تو حرف میزنه . آره با خود تو . تعجب نکن وقتی پا میشی میای توی جزیره باید پی همه چیز رو به تنت بمالی . دستت رو بده به من . میخوام ببرمت یه جای عجیب و شگفت انگیز . نترس دستت رو بده به من نمیخورمت که .. گازت هم نمیگیرم . برای اینکه آمبیانس هم درست از آب در بیاد بهتره این آهنگ رو که نمیگم چیه رو همزمان گوش کنی تا کیفور شی جونم (میتونی روش رایت کلیک کنی /بعدsave target as رو بزنی /آأرس بدی و بهد خیلی راحت open with کنی بعد هم منو دعا کنی ) . خب . خوبه دستت رو بده به من . میخوام ببرمت توی ذهنم . توی دالان های مازی شکل پیچ وا پیچ ذهنم . اون جاهایی که زمانی فکر میکردم زندگی زیر پام جریان داره و داره من رو پیش میبره به سرنوشت . خب قبلش بگم من آدم جاه طلب و کله خری ام . ریسک پذیرم و نقطه ضعفم یکی دو تا نیست برای همین دچار بیماری مانیک دپرسیو شدم . دستت رو محکم بده به من . بیا خجالت نکش ، میخوام جفتمون رو هیپنوتیزم کنم . این جا هیچ خبری از آقای خواستگار دکتر مقیم آلمان یا کاپیتان خوشگل عاشق من نیست ، این جا خبری از اون یارو ویالونیست ارکستر سمفونیک که حاضره برام تا آخر عمرش صبر کنه نیست . این جا خبری از اون یارو مترجمه که از زیبایی به جانی دپ میگفت برو بوق بزن نیست ، همون یارو که به خاطر من میس شانزه لیزه مست پاتیل توی پمپ بزنین ولنجک رنگش سرخ شده بود و داشت لق میزد و میخواست میس رو بکشه که دوستش نداره همون مجنون الکلی که حقیقتا عاشق بود ، عاشق میس این جا فقط خبر از ذهن میسه و لاغیر . با من بیا . از من نترس گازت نمیگیرم . من دراکولا نیستم . برای اینکه کیفورت کنم چک نمیزنم به صورتت و با کتک زدنت لذت نمبرم . گوش کن چه اشکال داره شاید دیگه همچین فرصتی پیش نیاد . به هر حال منم دیونه باز یهای خودم رو دارم . میبینم که من و میس داریم با هم قاطی میشیم . نه . این درست نیست . این مال توهمه . الان از هیچ چیز نمیترسم . شاید همه ی این حالت هام مال اینه که دیشب خیلی ناراحت بودم -همه میدونیم دیگه چرا – و من همیشه موقع ناراحتی خودم رو چپ و راست میکنم . میس شانزه لیزه داره تو رو سحر میکنه . میخواد ببرتت به اون شب برفی . نیم متری برف باریده بود .هوا یخ زده بود و بازدمت توی هوا منجمد میموند . میس شانزه لیزه بعد از چک کردن همه چیز سی دی آلبانو رو گذاشت توی دستگاه و صداش رو کم کرد . از روی لباس خواب چین چین حریرش که حاشیه اش پشمی بود و حلقه های دور بازوش قد فیل بود و چین حریرش تا مچ پاش میومد یه رب دو شامبر قرمز پوشید و با دو لیوان یخ خالی از بالکن رفت پایین . از راهروی تنگ و ترش گذشت . پاهاش یخ زدند و نصف لباسش خیس برف شدند . اما خونی که توی رگ هاش بود بوی رازیانه میداد و داشت از تمنا آتیش میگرفت و این تمنا فقط از روی عشق بود . دم میله های در ایستاد . میس شانزه لیزه پیش خودش گفت :” توی این برف این موقع چه جوری میخواد بیاد ؟ ” یه هو یه تاکسی که پراید بود به زور سر بالایی خیابون اصلی رو اومد پایین و شینبل از توش پیاده شد . چشم های میس شانزه لیزه داشت از حدقه در میومد . شینبل از روی برف های نرم بالا پایین میپرید . میس لبخند زد و در رو باز کرد . هیچ وقت سلام نمیداد …عادت داشت در رو که بست و خیالش راحت شد برگرده و بازوهای خاک گرفته اش رو باز کنه . آره . برگشت . شینبل همیشه توی راهرو منتظرش میشد . میس از میان انبوده برگ هایی که روشون برف ریخته بود و هر از گاهی از کاج های بلندش برف سنگینی میکرد و میریخت پایین عبور میکرد و به راهرو که میرسید توی حفره ی بازوهاش شینبل جا میگرفت . دست شینبل همیشه یه چیزی بود عطری که کادو پیچ شده بود یا پاستیل و قاقالی لی …گاهی هم آب میوه و مکملش که همه میدونن چیه . دو نفری از روی زمین لیز عبور کردند و رفتند زیر بالکن . لیوان ها پر شد و مالبرو ها روشن شد و ل ب ها ازش آتیش بیرون میزد . بعد هم مرحله ی پرواز دو نفری کنار آلبانو بود که پروازی تکرار نشدنی بود و هر بار خلاقیت های مخصوص خودش رو داشت . طوری بود که شب جرآت نمیکرد تموم شده . اما بالاخره میس شانزه لیزه کره ی زمین رو تکون داد و شینبل رو بدرقه کرد . تاکسی هنوز سر جاش وای ساده بود و راننده توش خوابش برده بود . میس شانزه لیزه . لبخند به لب بعد از رفت و روبی مختصر میرفت زیر پتو و تلفن رو میگرفت دستش و تا صبح از صدایی که همیشه دوستش داشت جدا نمیشد . هی بیدار شد . دستم رو ول کن . این قدر ساده لوحی که هر چی بهت بگم باور میکنی . همه اش دروغ بود .
میس بانو
تخیل از واقعیت زیباتره
حتا اگر هم به این شمبل! که گفتی رسیدی. موقعش که شد چشماتو ببند و همونی رو که دوست داری تصور کن
که این به عافیت نزدیک تره
شادزی دوستی
خودنمایی دیگه . چقدرم خودتو ئدوست داری؟
سلام میس ناز
همش هم که دروغ نبود اگر هم بود من دوست دارم باور کنم . آخه تو چه موجودی هستی که همه عاشقت میشن ؟ یکی دوتا هم که نیستن …
میس بانو
تخیل از واقعیت زیباتره
حتا اگر هم به این شمبل! که گفتی رسیدی. موقعش که شد چشماتو ببند و همونی رو که دوست داری تصور کن
که این به عافیت نزدیک تره
شادزی دوستی
خودنمایی دیگه . چقدرم خودتو ئدوست داری؟
سلام میس ناز
همش هم که دروغ نبود اگر هم بود من دوست دارم باور کنم . آخه تو چه موجودی هستی که همه عاشقت میشن ؟ یکی دوتا هم که نیستن …
میان پرده ی خوبی بود. موزیک هم قشنگ بود و رویایی. خیلی وقت بود این جوری گوش نکرده بودم.
cheers!
الووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
آره دیگه تابلو نبود فرورفتم اون همه فضاسازی کردم….دپرسیدم…سوسک شدم…نابود شدم به فنا رفتم…
ای میس جاااان اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای!
آره…هرچی شما بگید….
میان پرده ی خوبی بود. موزیک هم قشنگ بود و رویایی. خیلی وقت بود این جوری گوش نکرده بودم.
cheers!
سلاااااااااااااااااااااااااااااااااااااام بر میس شانزه لیزه ی عزیزم….
نگرانتون بووودم….!!!!!آدمهای حساسی مثل شما این روزا حتی اگر حالی نداشته باشن که برن تو خیابونی…از درون داغون میشن چون اسمشون هنرمند است و حساس و ….
برای این پست که خیلی دقیق خوندم….مدتی بود سر به هیچ جا نزده بودم همه صفحه ها را باز کردم و کامنتمو گذاشتم و اینجا را گذاشتم آخر تا بی دغدغه و استرس بخونم چون میدونم شما همیشه داستانی دارید که آدم فرو بره و بیرون اومدنش با کرام الکاتبین باشه….
میدونید چه جورررری بود مثل فیلمهای معنا گرا خووووب…البته که رو سرعت کار میکنه که یک روانشناس میخواد یک فرد را هیپنوتیزم کنه صداش آرومه ولی تند تند راه میره تند تنده تند…این فرد بهش خیره شده..حرفها بعد از اینکه اون روانشناس میگه باز تو هوا تکرار میشه چندبار تکرار میشه….
و در آخر آرووم تموم نمیشه حالا نمیدونم چرا دید من اینجوریه با اینکه به آخرمتن نمیخوره ها ولی یک جوری یاد دیگران افتادم که از اول جای روح و آدمها را اشتباه فهمیده بودیم….
انگار که روانشناسه آدمه بوده آدمه روانشناس و آخرش یک خنده ی بلند دیوانه وار میزنه و نمیدونم تموم
میس جان خاطره ای زنده کردی تو ذهنم با این توصیفات:)
سلام ببین من بلاگت رو میخونم خیلی وقتا از کامنت گذاری خوشم نمیاد اما داستانت خیلی جالب ابود چرا اینا رو چاژ نمیکنی ؟ آهنگی که گذاشتی واقعا دوست دارم و اتفاقا گمش کرده بودم چرا فیلم نمیسازی این شینبل آدمه واقعا؟ اینایی که گفتی واقی بود به نظرم اگر این کارو کردی باید بگم به قول امید تو محشری از همه سری واسه همین برات کامنت گذاشتم
سلام دوست جونم
ممنون از این داستانی که تعریف کردی و ممنون تر به خاطر آهنگ قشنگت. من شیفته توصیفت از لباسای میس شانزه لیزه هستم و عاشق سیگار کشیدنش توی برف.
ممنون از آهنگ.خیلی به موقع بود.چه جوری جبران کنیم؟
درود وسلام
دستتو بده زير پتو …عجب واژه هاي نابي…
اما
je suis tres content de votre ecrire sur mon blog
وبسيار خرسندم از حضور نازت در پهناي باريك وبلاگم
آزاد از شنیدن خبر شهادت یه جوون دیگه دلم باز هم یک بار دیگه به هم فشرده شد . خدا صبرتون بده . اگه دوست داشتی می تونی عکس و اطلاعات بیشتر برای این صفحه بفرستی . اونها خبر رو پخش می کنند
مثه یه خواب پرید، مثه گوله برف آب شد.
سلام میس عزیز،
اینجا نشستم و خبرهای بد رو میخونم، دیگه حتی نمیدونم چه عکس العملی باید نشون بدم! فقط دارم به روزهای توی تقویم فکر میکنم… فردا چه خواهد شد… 🙁
من از این که میتونی یه جوری بنویسی که آدمو میخ کنی خوشم میاد این داستان تخیلیه ؟ هرچی هست خوب بود . خیلی خوب بود . میشه اسم کتابت رو بگی؟
وب زیبایی داری و عکسهای وب من قابل شما رو ندارن
داستان هات رو در حالت عادی مینویسی یا چیزی مصرف میکنی . خیلی سورئال و خوبن بهت تبریک میگم . اشک منو در آوردی . من اصلا آدم حساسی نبودم اما نمیدونم یاد چی افتادم مخصوصا توی داستان ماسکت نمیدونم چی بود که این قدر غمگین شدم . ما هم یکی از کشته مرده هات .میس شانزه لیزه مخلص شما نیما
خیلی خوبه که این همه خاطر خواه و کشته مرده دارین شاید مال بوی رازیانه هستش .آهنگ سامر واین واقعا واسه این متن مناسبه .کاش آخرش دروغ نبود . فکر میکنم شما شبیه این عکس خانوم با ماسک هستید که این پایین گذاشتین .
وب زیبایی داری و عکسهای وب من قابل شما رو ندارن
سلام وبت را تقریبا به طور مرتب میخونم. بعضی هاش قشنگه و ادم رو به فکر وا می داره. اگه چیزی نمی نویسم چون تخصص یا نظری در اون زمینه ندارم.
داستان هات رو در حالت عادی مینویسی یا چیزی مصرف میکنی . خیلی سورئال و خوبن بهت تبریک میگم . اشک منو در آوردی . من اصلا آدم حساسی نبودم اما نمیدونم یاد چی افتادم مخصوصا توی داستان ماسکت نمیدونم چی بود که این قدر غمگین شدم . ما هم یکی از کشته مرده هات .میس شانزه لیزه مخلص شما نیما
خیلی خوبه که این همه خاطر خواه و کشته مرده دارین شاید مال بوی رازیانه هستش .آهنگ سامر واین واقعا واسه این متن مناسبه .کاش آخرش دروغ نبود . فکر میکنم شما شبیه این عکس خانوم با ماسک هستید که این پایین گذاشتین .
سلام وبت را تقریبا به طور مرتب میخونم. بعضی هاش قشنگه و ادم رو به فکر وا می داره. اگه چیزی نمی نویسم چون تخصص یا نظری در اون زمینه ندارم.
چه فضا سازی بی نظیری.تو یه مد خاصی می نویسی.یه حالت بشدت سایکدلیک دارن نوشته هات.من اگه جات بودم اصلا سمت رئالیسم نمی رفتم وقتی اینقدر تو این زمینه استعداد داری.میتونی فضاهای سورئال تحسین برانگیزی ترسیم کنی ، فقط باید یه حجم انسجام دهنده براشون اختیار کنی…یه هدف پیش رونده که ذهن مخاطبو از صحنه های ساختار شکنانه ای عبور بده تا از فرم به معنی برسی.آفرین.
اول اینکه بذار کلی دعات کنم ! ( خدایا از این بشر به خاطر آهنگی که گذاشت تا ما دانلود کنیم از ته قلب تپنده م ممنونم . حقیقتا ممنونم . )
این از این !
دوم اینکه احـــــــــــــــــــــــــــــــــمق ! ببخشید . درسته شما از من بزرگترید و احترامتون واجبه ولی با خوندن این متن اقعا دلم خواست از ته دل بخندم و بهت بگم احمق !
و سوم اینکه …
ما خیلی شما را دوست میداریم ها !