چهارشنبهسوری، نام دومین آلبوم ثمین باغچهبان، آهنگساز سرشناس سرزمینمان به همت کاوه باغچهبان در سال ١٣٩٤ به اتمام رسید و زمستان همین سال توسط نشر موسیقی هرمس پخش شد. ثمین باغچهبان که آثاری مانند سوئیت سمفونی بومیوار، آلبوم رنگینکمان، تنظیم ترانههای محلی و آثار منتشرنشده دیگری هم دارد، ترجمه آثاری از عزیز نسین و یاشار کمال را هم در پرونده کاری خود دارد. همچنین آثار بسیاری که هنوز شنیده نشده است از او باقی مانده. چهارشنبهسوری، آخرین روز زندگی باغچهبان بود و او در روز نوروز به خاک سپرده شد. آثاری که در آلبوم چهارشنبهسوری میشنویم، ضبط و چگونگی بهاتمامرسیدنش پس از فوت او سرنوشتی دارد که در این گفتوگو شاهدش هستید. این گفتوگو در فروردین ١٣٩٤ در استانبول انجام شده است.
از چه سالی روی کارهای پدرتان -ثمین باغچهبان- شروع به کار کردید؟
سه، چهار سال آخری که با گروه پاپ آریانا کار میکردم، میدانستم کارهایی که بابا نوشته در قفسهها به صورت کاغذ و پارتیتور مانده و فکر کردم کاری کنیم که بتوانیم این آثار را یکجوری با کامپیوتر دربیاوریم. بعد شروع کردم هفتهای یک روز کارکردن با پدرم روی رنگینکمان دو یا چهارشنبهسوری. هر یکشنبه سه، چهار ساعت با پدرم روی این پارتیتورها کار میکردیم.
خب ما در ایران تا این زمان -پیش از انتشار آلبوم چهارشنبهسوری- دو آلبوم از پدرتان داریم؛ یکی رنگینکمان و یکی هم اجراهای آقای صهبایی است. آیا در تمام این مدت از انتشارات ماهور که مسئوليت نشر و تکثیر این آلبومها را برعهده داشته، خبری یا آماری در مورد تجدید چاپ و هر چیزی مربوط به پخش آلبومها داشتهاید؟
من یادم هست که پدرم با آقای موسوی در ماهور برای رنگینکمان قرارداد بسته بود، من این قراردادها را پیدا کرده و دیدهام. من آن قراردادها را خیلی قبول ندارم چون قراردادی که بسته شده اصلا عادلانه نیست. پدر زیر آن قراردادها همینطوری امضا زده اما بعدا نامههایی برای ایشان نوشته و ابراز نارضایتی کرده که من نامهها را دیدهام.
نارضایتی از چه بابت؟
از اینکه در سری اول که رنگینکمان وارد بازار میشود، تمام حقوق این اثر به ثمین باغچهبان تعلق میگیرد. اما وقتی کار به چاپ و تکثیر مجدد میرسد، این جمله حقوق مؤلف از قرارداد برداشته شده که پدرم هم در این مورد نامهنگاری کرده است. جوابی که برای پدرم آمد این بود که حالا یک اشتباهی شده… اشتباه چاپی!
تا جایی که میدانم رنگینکمان به صورت صفحه و بعد نوار کاست و بعد به صورت سیدی تکثیر شد.
خیر. صفحهها و کاستها در فرانسه درست شد و از آنجا به ایران آورده شد که یک دورهای خصوصی فروش رفتند. چیزی حدود ٤٠هزار عدد بود. ١٠هزار صفحه و ٣٠هزار کاست بود.
خب انتشارات ماهور به صورت قانونی اینها را به شکل سیدی تکثیر کرده است.
بله، من خودم این آثار را به صورت سیدی در آوردم و به آنها دادم.
داشتیم در مورد نحوه تکثیر و چاپ مجدد رنگینکمان میگفتیم که خبر دارید یا خیر.
نه خبردارمان نمیکنند. فقط وقتی پدرم فوت کرد تماس گرفتند و گفتند چیزی در حدود دوهزار دلار باید برای شما بفرستیم و خب فکرش را بکن که این مبلغ برای فروش این همه سال در ایران تعجببرانگیز است. البته من فکر میکردم رنگینکمان چون موسیقی کلاسیک است در ایران به فروش نمیرود اما وقتی که به ایران رفتم، دیدم همه دوستان من که استادهای موسیقی هستند، میگویند رنگینکمان مثل مشق شب یا درس بچههایی است که تازه دارند موسیقی را یاد میگیرند.
پس برای چه باید ٩٠ درصد را ناشر و ١٠ درصد را مؤلف سهیم باشد؟
پول تکثیر سیدی، خود سیدی، چاپ سیدی، توزیع سیدی و هزینههای جانبیاش هم هست و هیچوقت مشخص نیست چقدر مؤلف در این پروسه حق دارد. باید در این مورد واقعا یک کارشناس بیاید و رسیدگی کند اما این اتفاق فقط برای رنگینکمان رخ نداده؛ بالاخره، من اینطور ترجیح میدهم اگر قرار است اینطوری پخش شود و همین رویه را برای ادامه تکثیر پیش بگیرد، هیچ کاری نکند و من خودم قطعهها را به صورت رایگان در اینترنت بگذارم تا همه بتوانند رایگان گوش دهند.
خب برویم سراغ آلبوم چهارشنبهسوری یا رنگینکمان دو، دوست دارم بدانم با توجه به اینکه خانواده شما به ترکیه آمدند و یک گسست حرفهای ایجاد شد، چطور شد که ثمین باغچهبان شروع به نوشتن رنگینکمان دو کرد و اینبار چقدر جمعآوری این قطعات طول کشید؟ این دوری از وطن چقدر در این آثار تأثیر داشت؟
بسیار سؤال خوبی و بجایی است و شما خودتان با سؤالی که کردید جوابتان را هم دادید (میخندد). پدرم در یکی از مصاحبههایش گفته بود اگر شرایط طور دیگری بود و خب ما نمیآمدیم ترکیه، او ١٠رنگینکمان بیرون داده بود.
چرا اسم آلبوم بعدی را به جای رنگینکمان دو گذاشتید (چهارشنبهسوری)؛ پدرتان اینطور خواسته بود؟
من این اسم را عوض نکردم. مادرم همیشه میگفت این مجموعهای که نوشته شده نمیتواند دیگر رنگینکمان باشد چون رنگینکمان خیلی بار مثبت و شادی دارد اما چهارشنبهسوری (رنگینکمان دو) خیلی تاریک است، در آن خیلی درد دیده میشود. درست است که برای بچه است اما به فراخور تغییرِ زمان و رویدادهایش، بچهها هم عوض میشوند و چهارشنبهسوری برای بچههای زمان خودش نوشته شده.
و همه به صورت پارتیتور بوده و هیچ کدامشان هم ضبط نشده است؟
نه، هیچ کدامشان ضبط نشده و فقط پارتیتور بوده است. شاید لازم باشد که در اینجا این توضیح داده شود. خیلیها به من میگویند شما دارید این را میسازید و من باید بگویم که من فقط دارم این آثار را اجرا میکنم و اینها خیلی با هم فرق دارد. ساختن و تنظیمکردن و اجرا، همه یک کار جداگانه هستند. برای آهنگسازی مثل ثمین باغچهبان نمیتوانی بنشینی چیزی را تنظیم کنی، چون به تو یک ملودی نمیدهد که تنظیم کنی؛ او تمام بنای اثر را به تو میدهد و همهچیز به خودی خود تنظیم شده و فقط به صدا درنیامده است.
آیا همه قطعات در این مجموعه هست؟ یعنی چهارشنبهسوری، کبوتر، ستاره دشت، بارون، پینهدوز، عروسک، کشتی.
جز اینها من دو قطعه دیگر هم میخواستم در این مجموعه بگذارم؛ یکی (درخت سرو) بود که از رنگینکمان یک هم قدیمیتر است. دلیلش این بود که میخواستم صدای مادرم مثل رنگینکمان یک در این آلبوم باشد. برایم خیلی دردناک بود که صدای اولین باغچهبان که در رنگینکمان یک بود، در این آلبوم نباشد. شانس این را داشتم که صدای مادرم را در این کار داشته باشم.
چرا (درخت سرو) را در رنگینکمان یک نگنجاندند؟
چون اصلا قرار نبود در آنجا باشد؛ چون کانسپت دیگری دارد که با رنگینکمان یک نمیخواند. من صدای مادرم را که در آن ضبط باقی مانده بود، نجات دادم و قسمتهایی که گفتم دیستورت شده و تکهتکه شده را خودم از نو نوشتم و درواقع ضبط کردم. در مورد اسم چهارشنبهسوری هم باز میخواهم بگویم مادرم همیشه میگفت این آلبوم چیز دیگری شده و شبیه رنگینکمان یک نیست و فضای تلخی دارد و این نبوده که من بخواهم اسم مجموعه را عوض کنم و چون مرگِ پدرم هم در چهارشنبهسوری اتفاق افتاد یکجور انگار این اثر و مرگ با هم مُهر شد. این واقعا خیلی تأثیر گذاشت. برگردان قطعه اینطور بود، ما داشتیم روی همین قطعه کار میکردیم که برگدان ترانهاش این است: (کاشکی هر روز بود روز نوروز… . کاشکی هر شب بود چهارشنبهسوری) خب پدرم روز چهارشنبهسوری وفات کرد و روز نوروز به خاک سپرده شد. برای همین بود که اسم این آلبوم واقعا خودش داد میزند که چهارشنبهسوری است و نمیتواند رنگینکمان باشد.
وقتی ما در ایران گروه کر داریم و ارکستر داریم، چرا نیامدید به ایران و در ایران این کار را انجام ندادید؟
البته امکان این بود و در ایران راحتتر بودم اما من چون خودم از بعضی رابطهها خوشم نمیآید و کمی در این امور تنبل هستم، ترجیح دادم به جای اینکه سروکله بزنم با دیگران، خودم شش سال کار کنم اما اگر کسی بود بهعنوان اسپانسر یا مدیر که در این رابطه کمک میکرد، میتوانستم این کار را کنم اما دستتنها نمیشد که بیایم و با این همه آدم قرار بگذارم؛ شاید کمی به خلق و خوی خودم برمیگردد.
هیچوقت فکر کردید که کارهای پدرتان را به صورت پارتیتور چاپ کنید؟
من واقعا نمیدانم چقدر این کار درست است و اصلا چقدر این کار را کردهاند اما یادم میآید آقای صهبایی به من توصیه کرد هرگز پاتیسیونها را به کسی ندهم و حتما چیزی در این زمینه میدانستند که گفتند. موسیقی طوری است که وقتی پیشروی مخاطب از روی پارتیتور اجرا میشود باید درست اجرا شود چون مخاطب که نمیداند چقدر این اجرا همان چیزی است که آهنگساز نوشته؛ برای همین خیلی مهم است که چه کسی دارد رهبری این کار را برعهده میگیرد. فکر میکنم بهتر است اول سیدیاش بیرون بیاید تا اصل کار شنیده شود تا اگر کسی هم بخواهد بعدا اجرایش کند، این الگو را داشته باشد.
آنطور که میدانم الان هم مشغول جمعآوری کارهای دیگری هستید مثل (متل) و (سپاهیان و پرستندگان). آیا این هم ادامه چهارشنبهسوری و به همان سبک است؟
این سه قطعه را تصمیم دارم در یک آلبوم بیرون بیاورم. این سه قطعه از رنگینکمان خیلی خیلی قدیمیتر هستند. متعلق به دهه ٤٠ هستند. من میخواهم با یک ضبط جدید بیرون بیاورمشان. البته ضبطشان در تالار رودکی انجام شده بود.
یکسری از این کارها هست که ما میبینیم در رادیو آنکارا پخش شده، بعضی توی تالار رودکی و یکسری هم مثل همان رباعیهای یک و چهار هست که فقط یک بار در رادیو اجرا شده، باقیاش هم معلوم نیست کجاست (من عاشقیام) هم همینطور. چرا اینها را در آن آلبوم نمیگنجانید؟
چون فکر نمیکنم کانسپتشان یکی باشد و در یک آلبوم نمیشود اینها را با هم آورد، چون از این کارها هیچ ضبطی هم ندارم، نمیتوانم دقیق متوجه شوم. فقط نتهایشان را میتوانم ببینم و رویشان کار کنم. بتهوون هم نیستم که تا نتها را میبینم موسیقیاش هم توی ذهنم بیاید و بتوانم به آنها گوش کنم برای همین زمان میبرد تا درست شود. در مورد این کارها که اسم بردید پدرم داشته کار میکرده و گذاشته کنار، شاید میخواسته بعضی جاهایش را درست کند اما من نمیدانم چقدر این کاری که انجام میدهم درست است یا نه، ولی فعلا دارم رویش کار میکنم.
میتوانیم بگوییم مثل یک اتوود بوده است؟
نه. اگر پخشی میداشت باز حال و هوایش دستم میآمد اما از این کارهایی که الان نام بردیم هیچ چیزی نیست و من فقط دارم رویشان کار میکنم و واقعا دوباره میگویم که نمیدانم حقش و صلاحیتش را دارم یا نه؛ ولی امتحان خواهم کرد.
***
گفتگو با کاوه باغچه بان به مناسبتِ انتشار ِآلبوم ِ چهارشنبه سوری
گفتگو با کاوه باغچه بان در فروردین ۱۳۹۴ توسط ساناز سید اصفهانی در استانبول گرفته شده است .
(چهارشنبه سوری ، نام دومین آلبوم ِ ثمین باغچه بان ، آهنگساز سرشناس سرزمین مان به همت کاوه باغچه بان در سال ۱۳۹۴ به اتمام رسید و در زمستان ۱۳۹۴ توسط نشر موسیقی هرمس پخش شد ، ثمین باغچه بان که آثاری مانند سوئیت سمفونی بومی وار ، آلبوم رنگین کمان ، تنظیم ترانه های محلی و آثار منتشر نشده ی دیگری هم دارد در زمینه ی ترجمه نیز آثاری از عزیز نسین و یاشار کمال را در پرونده ی کاری خود دارند و همچینین آثار بسیاری که هنوز شنیده نشده است از ایشان باقی مانده ، چهارشنبه سوری ، آخرین روز زندگی استاد باغچه بان بود و ایشان در روز نوروز به خاک سپرده شدند ، آثاری که در آلبوم چهارشنبه سوری میشنویم ، برای ضبط و چگونگیی به اتمام رسیدنش پس از فوت ایشان سرنوشتی دارد که در این گفتگو شاهدش هستید . )
قبل از اینکه سراغ ِ آلبوم ِ چهارشنبه سوری برویم دوست دارم در مورد ِ شروع و آشنایی با موسیقی و رشته ی تحصیلی تان برایمان توضیح بدهی . . . با توجه به اینکه در خانواده ی هنرمندی بزرگ شدید و البته دوره ی تحصیلی شما هم با یک فراز و نشیب های تاریخی ما رو به رو بود میخواهم بدانم پیوستگی این تخصص چقدر مدیون خانواده و تا چه اندازه به تحصیلات آکادمیک مربوط میشود .
من تا دوم راهنمایی مدرسه ی رازی میرفتم ، بعد وارد هنرستان فرح شدم و در آنجا رشته ی پیانو را شروع کردم تا اینکه به اول دبیرستان رسیدم و آنجا هم فکر کردم از فلوت خوشم میآید و سازم را عوض کردم و فلوت زدم که همزمان شد با انقلاب اسلامی و ما به فرانسه رفتیم .
چقدر در فرانسه ماندید ؟
ما یک سال در فرانسه بودیم و من در آنجا فلوت را ادامه دادم و بعد دیدم که از ویالن خوشم میآید و سازم را عوض کردم و رفتم در شاخه ی ویالن . . . بعد ما برای تعطیلی تابستان برگشتیم به ایران که مصادف شد با جنگ ایران و عراق و مهمان موقع بود که مرزها بسته شد و نتوانستیم برگردیم البته این باعث خوشحالی من شد که ماندیم در ایران و من در ایران ویالن را با آقای طالب زاده ادامه دادم . البته آقای طالب زاده رفتند بلژیک و من استادم را عوض کردم و ویالن را با آقای سنجری ادامه دادم . البته چون ما برگشته بودیم من مجبور بودم دوباره از اول یک سری درس ها را شروع کنم . این طور که من رفتم دوباره اول نظری و کلاس ها را شروع کردم . . . البته در آن موقع هنرستان داشت بسته می شد . هر سال که میگذشت سال بعد کلاس ها را می بستند . سال اول را که خواندیم و تمام شد و رفتیم دوم نظری ، سال اول را بستند ، دوم را خواندیم رفتیم سوم نظری ، سوم را بستند ، سوم را خواندیم رفتیم چهارم ، سوم را بستند و بعد از اینکه درسمان تمام شد کلا هنرستان را بستند . وقتی هنرستان موسیقی را کلا تعطیل کردند در واقع آخرین فارغ التحصیلان موسیقی چهار نفر بودند که یکی ش هم من بودم .
در نهایت دیپلم ِ نوازندگی ساز ویالن را گرفتید ؟
دیپلم را آن موقع به ما ندادند چون یا باید کنکور دانشگاه میدادی یا که برای سربازی ثبت نام میکردی ، امتحان (کنکور) دانشگاه ریسکی که داشت این بود که اگر قبول نمیشدی مستقیم میرفتی سربازی .
پس چطور شد ؟ شما که سربازی نرفتید و دانشگاه هم که در ایران نرفتید پس چطور دیپلم گرفتید ؟ ( میخندیم )
دیپلم را آن موقع به ما ندادند . . . هنرستانِ سرودها و آهنگ های انقلابی یک چیزی را به صورت کاغد – نوشته ، به ما دادند که یعنی ما این درس ها را گذرانده ایم اما این کاغذ هم فاقد اعتبار آکادمیک بود . وقتی من آمدم ترکیه هم باز این مدرک چندان نمیتوانست کمک کننده باشد اما به دلیل ِ اینکه استادان پدر و مادرم در اینجا (ترکیه ) هنوز زنده بودند و به لحاظ حرفه ای ، اعتبار داشتند مثل رهبر ارکستر وقت آن زمان ، خیلی دوست داشتند که یک طوری کمکم کنند و من هم خیلی بابت این قضیه دوندگی کردم تا توضیح دهم این کاغذ- نوشته به این دلیل به ما داده شده و هنرستان بسته شده و … بعد از تمام این دوندگی ها قرار را بر این گذاشتند که از من یک امتحان عملی بگیرند تا من را تعیین سطح کنند . من هم در این امتحان ویالن زدم و خب قبول شدم .
یعنی در دانشگاه ترکیه هم در زمینه ی نوازندگی تحصیل کردید ؟
یک چیزی را هم توضیح بدهم وقتی سازی را با استادی به صورت تخصصی کار میکنی و بعد استادت عوض میشود ، خیلی اتفاقات بدی می افتد چون ممکن هست که استادی یک پوزیسیون و تکنیک را به تو یاد بدهد و استاد دیگر نظر دیگری داشته باشد . مثلا من وقتی که بعد زا آقای طالب زاده ، ویالن را پیش آقای سنجری یاد گرفتم خیلی پوزیسیون ها از نظر ایشان باید عوض میشد و فرق داشت . این جا هم که آمدم وقتی که شروع کردم به کار شانسی که داشتم این بود که استادم فرانسوی بلد بود و ما میتوانستیم فرانسه حرف بزنیم چون من تازه ترکیه آمده بودم و آن موقع به این زبان تسلط نداشتم ، استاد جدیدم هم میخواست دوباره پوزیسیون را عوض کند .
و در نهایت …
خب ، من باید این را توضیح بدهم که من یک کم اشتهای میمون دارم ( میخندد ) یعنی از ساز پیانو رفتم فلوت از فلوت رفتم ویالن و دیدم دوست دارم همه ی سازها را بلد باشم و رفته ام و یاد گرفته ام . اما اینکه کاملا تخصصی باشم نه . . واقعا اگر آدم یک ساز را درست و حسابی بزند هنر کرده است . . . و خب دیدم این امکان ندارد که همه ی سازها را حرفه ای و تخصصی یاد بگیرم فکر کردم بهتره وارد رشته ای بشوم که بتوانم برای این سازها بنویسم . برای همین تصمیم گرفتم بروم رشته ی آهنگسازی . در این جا هم برای آهنگسازی یک باره نمیتوانی بروی در دانشگاه باید از دبیرستان درست را شروع کنی . من هم رفتم و از اول شروع کردم . البته در یک سال درسهای سه سال را تمام کردم و برای همین خیلی عقب نماندم . بعد وارد دانشگاه شدم و شانس داشتم که در اینجا توانستم با بهترین استادها آهنگسازی را کار کنم .
خب پس رشته ی تحصیلی شما در دانشگاه کمپوزوسیون بود .
بله . بعد هم رفتم فوق لیسانسِ کمپوزیسیون را خواندم و مدرکش را گرفتم .
در این بین فقط تحصیل کردید یا کارهای جانبی دیگر هم داشتید ؟
من همیشه در جامعه ی پاپ موسیقی استانبول کار می کردم ، هر کاری که به شاخه ی موسیقی پاپ مربوط میشد ، چه خواندن ، چه نوازندگی و . . . بعد از این هم که فارغ التحصیل شدم شروع کردم برای همین شاخه ی هنری کار تولید و تنظیم کردم با وجود اینکه اصلا این کارها کارهای ایده ال من نبودند اما همیشه درش پول خوبی بود . از این کارهای جانبی وضعیت مالی ام را توانستم به ثبات برسانم .
چه شد که در دانشگاه در مقام – استاد – مشغول کار شدید ؟
با اخظاری که پدرم بهم دادند این کارها را گذاشتم کنار و رفتم دانشگاه مشغول تدریس شدم .
در همین رشته ی کمپوزوسیون ؟
بله اما همیشه در کنارش هم کارهایی که دوست داشتم را انجام دادم چون موسیقی آمریکای جنوبی را خیلی دوست داشتم گروهی درست کردم که ده سال در این زمینه کار کردیم .
خب دوست دارم بدانم از چه سالی روی کارهای پدرتان – ثمین باغچه بان – شروع کردید به کار ؟
سه چهار سال آخری که با گروه پاپ آریانا کار میکردم ، میدانستم کارهایی که بابا نوشته توی قفسه ها به صورت کاغذ و پارتیتور مانده و فکر کردم که کاری کنیم که بتوانیم این آثار را یک جوری با کامپیوتر در بیاوریم . بعد شروع کردم هفته ای یک روز با پدرم کار کردن روی زنگین کمان دو یا چهارشنبه سوری . هر یکشنبه سه چهار ساعت با پدرم روی این پارتیتورها کار میکردیم .
البته شما همیشه گفتید که دوست دارید به لحاظ هنری کار مستقل از پدر داشته باشید و جدای از پسر ثمین باغچه بان در عالم موسیقی شناخته بشوید .
این هم خوش شانسی است هم بد شانسی . از این نظر بدشانسی است که هیچ وقت نتوانستم به کارهای خودم آنجور که باید ببالم ولی وقتی شخصی مثل پدرم با این سابقه که کارهای خیلی سرتر و بهتری کرده نمیتوانی با اسم آن پدر بیایی و به کارهای مثلا پاپ ببالی و افتخار کنی .
خب ما در ایران تا این زمان – پیش از انتشار آلبوم چهارشنبه سوری – دو آلبوم از پدرتان داریم یکی رنگین کمان و یکی هم اجراهای آقای صهبایی حالا سئوال من این است ، آیا در تمام این مدت از انتشارات ماهور که مسئول نشر و تکثیر این آلبوم ها را داشته خبری و یا آماری در مورد تجدید چاپ و هر چیزی مربوط به پخش آلبوم ها داشته اید ؟
من یادم هست که پدرم با آقای موسوی در ماهور برای رنگین کمان قرار داد بسته بود ، من این قراردادها را پیدا کرده ام و دیده ام . من خیلی اون قرار دادها را قبول ندارم .
چطور؟
چون که قراردادی که بسته شده اصلا عادلانه نیست . پدر زیر آن قراردادها یک امضایی همین طور زده اما بعدا نامه هایی برای ایشان نوشته و ابراز نارضایتی کرده که من نامه ها را دیده ام .
نارضایتی از چه بابت ؟
از این بابت که در سری اول که رنگین کمان وارد بازار میشود تمام حقوق این اثر به ثمین باغچه بان تعلق میگیرد . اما وقتی که کار به چاپ و تکثیر مجدد میرسد این جمله ی حقوق مولف از قرار داد برداشته شده است . که پدر من هم در این مورد نامه نگاری کرده . جوابی که برای پدر من آمد این بود که حالا یک اشتباهی شده . . . اشتباه چاپی !
تا جایی که میدانم رنگین کمان به صورت صفحه و بعد نوار کاست و بعد به صورت سی.دی تکثیر شد .
نه صفحه ها و کاست ها در فرانسه درست شد و از آنجا به ایران آورده شد که یک دوره ای خصوصی فروش رفتند . چیزی حدود چهل هزار تا بود فکر میکنم . ده هزار تا صفحه و سی هزار تا کاست بود .
خب انتشارات ماهور به صورت قانونی این ها را به شکل سی دی تکثیر کرده .
بله من خودم این آثار را به صورت سی.دی در آوردم و بهشان دادم .
داشتیم در مورد نحوه ی تکثیر و چاپ مجدد رنگین کمان میگفتیم که خبر دارید یا خیر . . .
نه خبردارمان نمیکنند . فقط وقتی پدرم فوت کرد تماس گرفتند و گفتند چیزی در حدود دو هزار دلار باید برای شما بفرستیم و خب فکرش رو بکن که این مبلغ برای فروش این همه سال در ایران تعجب برانگیز هست . البته من که فکر میکردم رنگین کمان چون موسیقی کلاسیک هست در ایران به فروش نمیرود . . . . اما وقتی که ایران رفتم دیدم همه ی دوستان من که استادهای موسیقی هستند میگویند که رنگین کمان مثل مشق شب و یا درس بچه هایی هست که تازه دارند موسیقی را یاد میگیرند و در این حد شناخته شده و مهم هست و دارد فروش میرود .
خود من زمانی که موسیقی میخواندم همین سی دی را برایم خریدند و الان هم کسانی که جای بچه ی من هستند و دارند موسیقی یاد میگیرند هم رنگین کمان را بهشان پیشنهاد میکنند در خیلی از آموزشگاه های موسیقی از جمله آموزشگاه پ … هم این سی دی توصیه و به فروش میرسد .
بله میدانم . این ها نه تنها چاپ های متعددی از رنگین کمان داشتند بلکه در شکل و فونت گرافیکش هم تغیراتی داده اند مثلا فونت را عوض کرده اند یا رنگ نوشته ی سیاه را بیخودی قرمز کرده اند . پس چاپ مجدد شده و جالب هست که شماره ی تیراژ ندارد و این را روی سی دی ها نمیزنند و خدا میداند که چقدر فروش رفته ! در نامه ای هم که پدرم نوشته بود برای ماهور همین را لحاظ کرده بودند که چه کسی این اشتباه چاپی را در قرار داد کرده ؟ پدرم این طور گفته اند که این اثر مثل بچه ی من هست و تا وقتی زنده هستم باید چاپ بشود و بعد از من به وارث های قانونی من تعلق میگیرد نه شما که من خودم این نامه را دارم حتی با تمبر پستش نگه داشته ام اما متاسفانه فکر نمیکنم این عادلانه باشد که ده درصد یک سی دی به مولف برسد .
خب این فقط شامل حال پدر شما نمیشود . در ایران نیستید و از این مناسبات کمی دور هستید برای همه تقریبا همین شکل قراردادها را تنظیم میکنند . نه فقط در مورد موسیقی بلکه در مورد کتاب هم همین طور است . . . و خب عجیب نیست .
پس برای چه باید نود در صد را ناشر سهیم باشد ده درصد مولف ؟
پول تکثیر سی دی ، خود سی دی ، چاپ سی دی ، توضیع سی . دی و هزینه های جانبی اش هم هست البته و هیچ وقت مشخص نیست چقدر مولف در این پروسه حق دارد . باید در این مورد واقعا یک کارشناس بیاید و رسیدگی کند اما این اتفاق فقط برای رنگین کمان رخ نداده . خیلی اوقات خود آهنگساز و یا خواننده یا نوازنده از جیب خودش هم میاید و هزینه میکند تا آلبومش در بیاید و پخش شود .
بالاخره ، من این طور ترجیح میدهم که اگر قرار است این طوری پخش شود و همین رویه را برای ادامه ی تکثیر پیش بگیرد هیچ کاری نکند و من خودم قطعه ها را به صورت رایگان توی اینترنت بگذارم تا همه بتوانند اصلا رایگان گوش بدهند . من نظرم این است .
در مورد ِ کار آقای صهبایی از اجراهای ثمین باغچه بان که آن هم توسط انشترات ماهور در آمده است چه؟ اصلا قعطعه ی ( بومی وار ) چطور به آقای صهبایی واگذار شد و چه شد که بومی وار را اجرا کردند و ضبط شد و تکثیر شد ؟
سوئیت سمفونیک ِ بومی وار از سه قطعه تشکیل میشود که به دلیل رابطه ی آقای صهبایی و پدرم داشتند و حتی آقای صهبایی پدرم را در جریان این تکثیر آلبوم قرار داده بودند حتی سی. دی اش را هم برایمان فرستادند .
سی.دی ضبط کار در تهران ؟
نمیدانم ، مثل اینکه این کار در خارج در یک جایی ضبط شده که پشت سی دی نوشته شده که در کجا در کدام شهر ضبط شده فکر میکنم در بلغارستان در Plovdiv بوده درست یادم نیست .
پس قرار دادی بین ماهور و پدرتان بسته نشده ؟
نمیدانم ممکن هست که پدرم شفاها رضایت داده باشد دقیقا نمیدانم .
آلبوم رنگین کمان ، با توجه به اینکه این همه تکثیر شده و در دسترس همگان است اما بسیار هم مهجور و عجیب است طوری که ما در طول تاریخ هرگز قطعاتی تنظیم شده و در این شکل و ساختار نداشته ایم و بعد از رنگین کمان هم دیگر هرگز اثری شبیه اش ساخته نشد ، ما در رنگین کمان از ترانه ها یی که از روی داستان های فولکلور برداشته شده و یا قطعاتی برای کودکان در شعرها میبینیم تا موسیقی آوازینی به شکل اپرایی ، میبینیم که خیلی ها هنوز با این شکل موسیقی کلاسیک ارتباط برقرار نمیکنند اما در واقع توی رنگین کمان که مجموعه ای از موسیقی ، ترانه ، آوازهای کودکانه ، حتی الهامی از متل ها و موسیقی خاص و اپرا و …همه و همه درش جمع ست و خیلی عجیب است که بعدا حتی نسخه ی شبیهش هم ساخته نشد .منظورم به لحاظ ساخت اثری کلاسیک و ایرانی و برای کوکان است . در موسیقی ایرانی ساز پشت سر خواننده میاید و در اپرا این دو هم زمان پیش میروند . میتوانیم بگوییم موسیقی رنگین کمان تلفیقی از این دو ست ؟
خب من باید در مورد پدرم بگویم که وقتی داشت این آثار را خلق میکرد و به وجود می آورد خودش بچه میشد ، پدرم همیشه بچه ها را دوست داشت و میگفت نباید تصور کنیم درکشان پایین است ، اعتقاد داشت بچه ها از هوش بالایی برخوردارند و میگفت همه فکر میکنند که وقتی برای کودک داری کار میکنی چون بچه است و خنگ است باید در همین کانسپت برایش بنویسی در صورتی که پدرم اعتقاد کاملا برعکسی داشت و مخاطبش که بچه ها بودند را خیلی جدی میگرفت چون بچه ها جدی هستند و خودش با صمیمیتی کودکانه این کار را درست کرد و برای همین این کار منحصر به فرد است . خود پدرم میرفت توی روح یک بچه و این ها را مینوشت . از نقاشی ها بچه ها خیلی لذت میبرد و دنیایشان را دوست داشت . در رشته ی کمپوزوسیون سخت ترین کار این است که بتوانی یک کار خیلی ساده را درست در بیاوری ، اگر خاطرت باشد در رنگین کمان نت های ملودی های هر قطعه توی دفترچه به سادگی نوشته شده که بچه هایی که درس موسیقی میگیرند بتوانند به سادگی آن را هم بزنند . اما موسیقی پشتش که گفتی اپرا هست ، یک بار سمفونیک دارد و ترکیب این دو این اثر را خاص کرد که در سال ۱۹۷۹ لایق جایزه ی یونسکو شد که در واقع همزمان با انقلاب بود و نشد که بشود . ملودی ها طوری است که بچه گوشش عادت کند به موسیقی سمفونیک .
روی هم رفته گردآوری و خلق و اجرای رنگین کمان در چه بازه ی زمانی طول میکشد و زمان میبرد ؟
تابستان ۱۳۵۷ بود که تمام شد . این کارها ۱۹۷۸ با حمایت فرح در وین ضبط شد ارکستر سمفونیک وین را که توماس کریستین داوید بود را برای اینکار در نظر میگیرند . مادرم ( اولین باغچه بان ) هم خودش با گروه کُر شروع به تمرین میکند و بعد با کُریست ها به وین میروند ، من خودم آن زمان بچه بودم و در این گروه هم بودم . و به این شکل کار در انجا ضبط میشود .
نوشتن این قطعه ها چقدر طول میکشد ؟
حدود شش ماه . خیلی طول نکشید .
و این کارها که سفارشی نبودند ؟
نخیر کاملا از روی عشق بوده نه سفارشی .
البته من فکر میکنم رنگین کمان مخاطبش فقط کودکان نیستند ، ما در زمینه ی کار هنری برای کودکان همیشه داران خلا بودیم ، مخاطبِ ما خیلی کم سراغ افسانه ها و باورها و یا متل های کودکان و اصلا جهان کودک میشود و این ارتباط گرفتن واقعا کار مهم و سختی است اما در نهایت رنگین کمان را همه هنوز هم دوست داریم حتی هنوز که بچه نیستیم زمزمه اش میکنیم .
بله . رنگین کمان برای بچه های هت تا هفتاد ساله تنظیم شده . به نظرم هر آدم بزرگسالی میتواند دراین موسیقی ها یک جایی خودش را پیدا کند . ببین در ( گنجشک برف و بارون ) قطعه ی سوم رنگین کمان ، ممکن هست که خیلی ها داستانش را نفهمند ، یک زمانی بچه ها خیلی گم میشدند و پدر مادرها نگرانشان میشدند و در واقعا این برای آنها نوشته شده ، که میگوید آبت کم بود یا لونه ات ؟ تو دشت و تو بیابون میباره برف و بارون که در واقع نگرانی والدین را نسبت به کودکانشان ابراز میکند . این هم کودکانه است . همین طور باغ ما پرچین داره هم همین طور . روی هم رفته جریانات اجتماعی و سیاسی و تاریخی روی همه ی هنرها تاثیرگذار بود روی این موسیقی ها هم تاثیرداشت .
خب برویم سراغ آلبوم چهارشنبه سوری یا رنگین کمان ۲ ، دوست دارم بدانم با توجه به اینکه خانواده ی شما به ترکیه آمدند و یک گسست حرفه ای ایجاد شد چطور شد که ثمین باغچه بان شروع کردند به نوشتن رنگین کمان دو و اصلا کی این کار را کردند و این بار چقدر جمع آوری این قطعات طول کشید ؟ و این دوری از وطن چقدر در این آثار تاثیر داشت ؟
بسیار سئوال خوبی و به جایی هست و شما خودتون با سئوالی که کردید جوابتون رو هم دادید ( میخندیم ) پدرم در یکی از مصاحبه هایش گفته بود که اگر شرایط طور دیگری بود و خب ما نمیامدیم ترکیه او ده تا رنگین کمان بیرون داده بود .
چرا اسم آلبوم بعدی را به جای رنگین کمان دو گذاشتید (چهارشنبه سوری) پدرتان این طور خواسته بودند ؟
من این اسم را عوض نکردم . مادرم همیشه میگفت این مجموعه ای که نوشته شده نمیتواند دیگر رنگین کمان باشد . چون رنگین کمان خیلی بار مثبت و شادی دارد اما چهارشنبه سوری ( رنگین کمان دوم ) خیلی تاریک است ، توش خیلی درد دیده میشود . درست است که برای بچه است اما به فراخور تغییر ِزمان و رویدادهایش بچه ها هم عوض میشوند و چهارشنبه سوری برای بچه ی زمان خودش نوشته شده .
زمان نوشتن کل این آثار چقدر طول کشید ؟
واقعا این را نمیدانم فقط میدانم که بعد از انقلاب پدرم شروع کردند به نوشتن این آثار .
و همه به صورت پارتیتور بوده هیچ کدامشان هم ضبط نشده !
نه هیچ کدامشان ضبط نشده . فقط پارتیتور بوده . شاید لازم باشد که در این جا این توضیح داده بشود . خیلی ها به من میگویند که شما دارید این را میسازی و من باید بگویم که من فقط دارم این آثار را اجرا میکنم و این ها خیلی با هم فرق دارد . ساختن و تنظیم کردن و اجرا همه یک کار جداگانه است . برای اهنگسازی مثل ثمین باغچه بان نمیتوانی بنشینی یک چیزی را تنظیم بکنی ، چون به تو یک ملودی نمیدهد که تنظیم کنی او تمام بنای اثر را به تو میدهد و همه چیز به خودی خود تنظیم شده هست و فقط به صدا در نیامده .
آیا همه ی قطعات در این مجموعه هست ؟ یعنی آیا ( چهارشنبه سوری ، کبوتر، ستاره دشت ، بارون، پینه دوز، عروسک ، کشتی ) همه ی کارهایی هست که ثمین باغچه بان برای چهارشنبه سوری نوشتند ؟
ببین جز این ها من دو تا قطعه ی دیگر هم میخواستم که در این مجموعه بگذارم یکی ( درخت سرو ) بود که از رنگین کمان یک هم قدیمی تر است . دلیلش این بود که من میخواستم صدای مادرم مثل رنگین کمان یک در این آلبوم باشد . برای من خیلی دردناک بود که صدای اولین باغچه بان که در رنگین کمان یک بود در این آلبوم نباشد . . . شانس این را داشتم که صدای مادرم را در این کار داشته باشم .
صدای ایشان را از کجا آوردی وقتی که این اثر قدیمی تر از خود رنگین کمان یک نوشته شده ؟
توی یکی از ضبط هایی که در تالار رودکی شده بود ، من ضبط درخت سرو را داشتم البته موسیقی اش پایین و بالا زیاد دارد ارکستر یک جاهایی با قوت بیشتری میزند یک جاهایی نه . قسمت هایی که موسیقی پر صدا و پر قدرت بوده ضبط ها همه تیکه پاره شده ، قسمت های کُر همه اش دیستورت و نابود شده ، ولی خوشبختانه در آن قسمتی که اولین باغچه بان سولو دارد تمام سازها تقریبا ساکت هستند و یک پدال خیلی نرم از زیر میگیرند برای همین این صدا باقی مانده .
چرا ( درخت سرو ) را در رنگین کمان یک نگنجاندند ؟
چون اصلا قرار نبود در آنجا باشد چون یک کانسپ دیگری دارد که با رنگین کمان یک نمیخواند . من صدای مادرم را که در آن ضبط باقی مانده بود را نجات دادم و قسمتهایی که گفتم دیستورت شده و تکه تکه شده را خودم از نو نوشتم در واقع ضبط کردم . در مورد اسم چهارشنبه سوری هم باز میخواهم بگویم مادرم همیشه میگفت این آلبوم یک چیز دیگری شده و شبیه رنگین کمان یک نیست و فضای تلخی دارد و این نبوده که من بخواهم اسم مجموعه را عوض کنم و چون مرگِ پدرم هم در چهارشنبه سوری اتفاق افتاد یک جوری انگار این اثر و مرگ با هم مُهر شد . این خیلی تاثیر گذاشت واقعا . برگردان قطعه این طور بود ، ما درست داشتیم روی همین قطعه کار میکردیم که برگردان ترانه اش این است که ( کاش کی هر روز بود روز نوروز….. کاشکی هر شب بود چهارشنبه سوری ) خب پدرم روز چهارشنبه سوری وفات کرد و روز نوروز به خاک سپرده شد . برای همین بود که اسم این آلبوم واقعا دیگه خودش داد میزند که چهارشنبه سوری است و نمیتواند رنگین کمان باشد .
لطفا در موردِ این تنهایی و اینکه خودت شروع کردی خارج از کشور و بدون دراختیار داشتن گروه کر و ارکستری این قطعات را آن طور که باید ضبط کردی توضیح بدهید چقدر سخت بود و چقدر طول کشید تا به سرانجام برسد یعنی با کمترین حد امکانات و یک تنه بار یک ارکستر و گروه کر را به دوش کشیدی .
از روی ناچاری واقعا هیچ کسی ترجیح نمیدهد که بنشیند و تنهایی کار یک ارکستر را انجام بدهد واقعا احتیاج به گروه شلوغ و کاربلدی دارد و برای داشتن این گروه نوازنده و ارکستر بودجه و مسائل مالی را باید در نظر گرفت که خب کسی شخصا نمیتواند این بودجه را پرداخت کند ، یک اسپانسر و یا ارگان دولتی باید این قضیه را حمایت و ساپورت میکرد و اصولا همیشه هم همین طور باید باشد چون یک ارکستر این همه اعضا دارد و یک شخص ، تنهایی از پس هزینه ها بر نمیاید . داریم از دست کم پنجاه نفری صحبت میکنیم که خب این ها باید مثلا میامدند قطعات را میزندند استدیو را اجاره میکردیم یا . . . و خب همه ی این ها ببینید چقدر هزینه بردارند ! یک گروه کر به آن عظمت ! حالا خوشبختانه در این جا هم دوستان خواننده ی ترک زبان هستند اما فارسی بلد نیستند که بیایند کر فارسی بخوانند و به نظر من اگر هم بخواند هیچ طعم و رنگ ایرانی بودن ندارد .
برگردیم سر سئوال من ، از چه زمانی کار کردن روی چهارشنبه سوری را شروع کردی ، تنهایی و منسجم .
همون طور که قبلا بهت گفتم ، از همان زمانی که با پدرم شروع کردیم هفته ای یک بار وقت گذاشتیم روی این آلبوم میتوانم بگویم همان موقع آغاز همین کار بود با فوت پدرم طوری شد که اگر پیش ترش پنج درصد انرژی برای این کار میگذاشتم بعد از مرگ ثمین باغچه بان نود درصد انرژی ام را رویش گذاشتم که کارهای پدرم را تمام کنم . مخصوصا وقتی برای بزرگداشت پدرم به ایران آمدم باز هم در این مورد راسخ تر شدم که باید این کار را تمام کنم با همه ی انرژی و چیزی که در چنته دارم .
خب در این آلبوم سولیست ها و خوانندگان کُری هستند که شاید برای مخاطب ما جالب باشد بداند چطور با آنها کار کرده ای در صورتی که هیچ امکاناتی نداشتی . در واقع در مورد تکنیک کار تک نفره ات و خروجی یک ارکستر سمفونیک توضیح بده چون فکر نمیکنم کسی تا به حال به این شکل کار خلاقه و با عشق و انگیزه ای کرده باشد .
( میخندد ) خیلی خب ، بهتر است از کُریست ها شروع کنیم چون مهم ترینشان به نظرم آنها هستند ، خیلی از کسانی که در گروه کر صدایشان را می شنویم اصلا خواننده نیستند فقط فارسی بلندند من از آنها خواهش می کنم که ترانه ها را بخوانند بعد خودم میشینم و دوباره صداها را درست میکنم .
چطوری درست میکنید ؟
خب میگن وقتی اسلحه به وجود اومد مردانگی از بین رفت ( میخندیم) .
خب یعنی الان نرم افزارهای کامپیوتری به مثابه ی اسلحه برای شما تعریف میشوند .
بله دقیقا . بیشترین نرم افزاری که برای این کار استفاده کرده ام کیو بیس هست ، یا برای وکال از وییوز استفاده کرده ام که اگر هر صدایی فالش هم خوانده شود میتوانم در آن نرم افزارآن صدا را قشنگ روی نت اصلی اش بنشونم . البته این خیلی کار سختی هست و گوش قویی میخواهد .
خب در مورد سازها چی ؟ آنها را هم با نرم افزار کار کردید یا نوازنده داشتید ؟
صدای سازها را با نرم افزارهای کامپیوتری و صداهای مصنوعی در آوردم اما هر وقت کسی را پیدا کردم که میتوانست ساز بزند و نوازنده بود ازش خواهش کردم این ها را خوب گوش بدهد و به صورت زنده بنوازد و من همان موقع ضبطش کردم . همین جور به مرور این ها را به این صورت ضبط کردم و کنار گذاشتم ضبط کردم و کنار گذاشتم مثل یک لگوی بزرگ که تک تک کنار هم گذاشتمشان تا اینکه شبیه سازی ارکستر انجام شد و وقتی میشنویم انگار یک ارکستر همزمان دارد اجرا میکند در صورتی که این طور نیست .
اگر بخواییم برای یک قطعه ی دو دقیقه ای همین روند را در نظر بگیریم به لحاظ زمانی چقدر طول کشید ه تا تمام شود ؟ از نظر موزیک ، کریست ها ، سولیست ها ، سازها . . . این لگو چقدر طول کشید تا تمام شود .
فکر کن اگر بخواهیم این طور در نظر بگیریم شاید یک ترک (قسمت، قطعه )از آلبوم چهارشنبه سوری یک سال طول کشید . کل این آلبوم را اگر پنجاه دقیقه در نظر بگیریم روی هم رفته شش سال طول کشید تا به ثمر برسد .
اگر بخواهید اسم چند نفر از کسانی که در این آلبوم همکاری داشتند نام ببرید از چه کسانی یاد میکنید ؟
من اولا از همه شان ممنون هستم . الان نمیخوام بدون اینکه لیست کامل اسامی جلو رویم باشد نام ببرم اما نام همه شان را یادداشت کرده ام . اما میتوانم از پری زنگنه ، اولین باغچه بان ، نازیلا باوندی ، گیتی خسروی و . . .
از نوازنده ها ؟
بیشتر نوازنده ها نوازنده های ارکستر و اپرای استانبول هستند . بعضی هاشان از ارکستر رئیس جمهوری آنکارا هستند ، نوازنده ها بیشترشان ترک هستند . نمیخواهم اسم بیاورم چون ممکن هست یادم برود .
برادتان فرهنگ چی ؟
او در نوازندگی کنترباس ها را زده . . .
چند در صد این کار تمام شده ؟ ( بهار سال ۹۴ )
تمامش انجام شده . قسمت میکس و مسترینگ این کار هم در استدیو مباشری ساند که یکی از بهترین استدیو هایی هست که در ترکیه وجود دارد انجام شده است . در آنجا با صبر و علاقه رویش کار کردم . ما که استدیو نداشتیم که با ایزولاسیون روی این کارها تمرکز میکردیم ممکن بود تمام صداهای اطراف هم در ضبط می امد . من خودم با کوله پشتی و کامپیوترم هر کسی هر جا بوده خودم رفته ام و صداها را دانه دانه ضبط کرده م . چون نمیتوانی به یک نفر که بخاطر تو میخواهد کاری انجام بدهد بگویی فلان ساعت بیا اینجا که من هم استدیو نداشتم . برای همین خودم میرفتم سراغ خواننده ها یا نوازنده ها و بعد همان طور که گفتم در استدیو صداها را تمیز میکردم .
سئوال من این است که وقتی ما در ایران گروه کر داریم و ارکستر داریم چرا نیامدید به ایران و در ایران این کار را انجام ندادید شاید خیلی امکانات بیشتری در اختیار شما قرار میگرفت و خب گروه کر بانوان و آقایان بودند و شاید کاری که یک سال برایش وقت گذاشتید را میتوانستید در کمتر از یک ماه تمام کنید چرا این کار را نکردید ؟
البته امکان این بود که در ایران راحت تر بودم . اما من چون خودم از بعضی رابطه ها خوشم نمیآید و کمی در این امور تنبل هستم ترجیح دادم به جای اینکه سر و کله بزنم با دیگران خودم شش سال کار کنم . اما اگر کسی بود به عنوان اسپانسر یا مدیر که در این رابطه کمک میکرد میتوانستم این کار را کنم اما دست تنها نمیشد که بیایم و با این همه آدم قرار بگذارم شاید یک کم به خلق و خوی خودم برمیگردد .
با توجه به اینکه مخاطب موسیقی کلاسیک ایرانی کم هست و خب چهارشنبه سوری هم همان طور که گفتید کمی تلخ هست و شبیه رنگین کمان نیست فکر میکنید چقدر از این آلبوم استقبال شود ؟
من فکر میکنم مخاطب موسیقی کلاسیک همیشه یک اقلیت بوده خیلی رو راست بگم . . . خیلی انتظار زیادی ندارم . هیچ وقت این جور موسیقی ها استقبال زیادی در حد موسیقی پاپ نمیشود .
هیچ وقت به فکر این بودید که کارهای پدرتان را به صورت پارتیتور چاپ کنید ؟
من واقعا نمیدانم چقدر این کار درست هست و اصلا چقدر این کار را کرده اند اما یادم می آید آقای صهبایی به من توصیه کردند هرگز پاتیسیون ها را به کسی ندهم و حتما چیزی در این زمینه میدانستند که گفتند . موسیقی یک طوری هست که وقتی پیش روی مخاطب از روی پارتیتور اجرا میشود باید درست اجرا شود چون مخاطب که نمیداند چقدر این اجرا همان چیزی است که آهنگساز نوشته برای همین خیلی مهم هست که چه کسی دارد رهبری این کار را به عهده میگیرد . ممکن هست که هر کسی یک طوری اجرا شود . همین پارتیسیون های رنگین کمان دوم یا چهارشنبه سوری را بارها از من خواسته اند که اجرا کننند اما من ندادم . فکر میکنم بهتر است اول سی دی اش بیرون بیاید تا اصل کار شنیده شود تا اگر کسی هم بخواهد بعدا اجرایش کند این الگو را داشته باشد . یک اجرای بد برای یک آهنگساز میتواند خیلی به ضررش تمام شود مثل نقاشی نیست که نقاش خودش دارد مستقیما با کارش با مخاطب ارتباط برقرار میکند و واسطه ای در میان نیست .
آیا در این کارها شخصا دستی هم بردید ؟
به هیچ وجه ، من حتی نمیتوانم یک آجرش را بردارم حق و صلاحیت این کار را ندارم .
همان طور که میدانم الان هم مشغول جمع آوری کارهای دیگری هستید مثل (متل ) ، ( که داند که ) و ( سپاهیان و پرستندگان ) هست آیا این هم ادامه ی چهارشنبه سوری است و به همان سبک است ؟
این سه قطعه را تصمیم دارم در یک آلبوم بیرون بیاورم . این سه قطعه از رنگین کمان خیلی خیلی قدیمی تر هستند . مال دهه ی چهل هستند . من با یک ضبط جدید میخواهم بیرون بیاورمشان . البته ضبطشان در تالار رودکی انجام شده بود .
یک سری از این کارها هست که ما میبینیم در رادیو آنکارا پخش شده ، بعضی توی تالار رودکی و یک سری هم مثل همان رباعی های یک و چهار هست که فقط یک بار در رادیو اجرا شده ، باقیش هم معلوم نیست کجاست ( من عاشقی ام ) هم همین طور چرا این ها را در آن آلبوم نمیگنجانید ؟
چون فکر نمیکنم کانسپتشان یکی باشد و در یک آلبوم نمیشود این ها را با هم آورد . چون از این کارها هیچ ضبطی هم ازشان ندارم نمیتوانم دقیق متوجه شوم . فقط نت هایشان را میتوانم ببینم و رویشان کار کنم بتهون هم نیستم که تا نت ها را میبینم موسیقی اش هم توی ذهنم بیاید و بتوانم بهشان گوش کنم برای همین زمان میبرد تا درست شود . در مورد این کارها که اسم بردید پدرم داشته کار میکرده و گذاشته کنار شاید میخواسته بعضی جاهایش را درست کند اما من نمیدانم چقدر این کاری که انجام میدهم درست هست یا نه ولی فعلا دارم رویش کار میکنم .
میتوانیم بگوییم مثل یک اتوود بوده ؟
نه . اگر یک پخشی می داشت باز حال و هواش دستم می آمد اما این کارهایی که الان نام بردیم هیچ چیزی ازش نیست و من فقط دارم رویشان کار میکنم و واقعا دوباره میگم که نمیدانم چقدر حقش را و صلاحیتش را دارم یا نه ولی امتحان خواهم کرد .
سه قطعه ای که بهش اشاره کردیم حدودا چند دقیقه است ؟
کداند که از همه طولانی تر است . حدود ده دقیقه است . سپاهیان هم حدود هشت دقیقه و متل هم در حدود شش دقیقه است به گمانم .
متشکرم
بهار ۱۳۹۴