جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳

رویای نیمه شب تابستان

رویای نیمه شب تابستان

 

اگر تو هم چونان من  یکپارچه آتش بودی و نوشتن برایت نوشدارو ، درک میکردی که عدم تکنولوژی و عدم شانس میتواند چاشنیی باشد برای انفجار کسی که من باشم ، میس شانزه لیزه ، من ، که بعد از زیان و خسارات وارد شده به روح لطیفم دچار کوچ اجباری شدم ، دیدم که دوستم دارند و هنوز هشتند کسانی که عقل سلیم در آنها مانده و میفهمند وقتی میس شیون و ضجه و ناله میکند یعنی که دارد دیوانه میشود . دیوانه تر . باری کمال تشکرم را در انتهای مطلب از دوستانم خواهم داشت . برم سراغ عکس ، تصویری که مشاهده میکنید ، مربوط است به نمایی از فیلم (( رویای نیمه شب تابستان)) ، تصویری است که بعد از خواندن نمایشنامه متوجه میشوید به کدام پرسوناژ و صحنه متعلق است ، اما خوب دقت کنید ، گاهی شاید ما هم همین طور عاشقانه یک خر را ببپرستیم و رویا نباشد . . . و طرف خر باشد و هیچ وقت از کابوس دروغ هایی که به خودمان گفته ایم خلاص نشویم . . . و من که ذوق طبیعی و شور خدادادی در عاشقیت و نوشتن و وراجی دارم ، میخواهم به دوستان عزیز چند تا درس کوچک بدهم . اولا اینکه شکسپیر کیست ؟ دوما مندلسون کیست ؟ سوما ؟ …  متوجهم از حال و حوصله ی شما خارج است .باری توجه شما را به این قسمت از فیلم جلب میکنم کافی است ستاره را کلیک کنید .   ، ((** ))موسیقی رویای نیمه شب تابستان ساخته ی مندلسون است که بنده یک اجرای بسیار قبیح و هشل ال هفتش را در این سرزمین شاهد بودم . اگر گذرتان از شهر کتاب ها افتاد حتما حتما سی.دی اش را به راحتی یک ماربرو خریدن میتوانید تهیه کنید و این کار را انجام دهید ، نمایشنامه اش را هم با قیمت واقعا ارزانی که 1500 تومان میباشد که این روزها با این مبلغ در دهان آدمی نمیگوزند ، میتوانید بخرید بخوانید و فیض ببرید ، فرحبخشی در این ترکیب پیداست . . . مندلسون ( * ) است . نمایشنامه اش را هم حتما ، خصوصا مسعود فرزادش را ، انتشارات ناهید لطف کرده از روی بنگاه ترجمه با 1500 تومان درش آورده . خب حال که ما کاووس دوستداری نداریم و صدایی از دوبله پس تدریس را رها کرده سراغ حدیث و حرف های خودمان میرویم . باری ، میس شانزه لیزه که یک باره علیه همه ی آدم های بد دور و برش قیام کرد و اس ام اس ها را به قوم و خویش روانه ساخت ، از سر مهر و محبت عاقبت رنج بود ثمره ی همتش و قرص و اوردوز و اینا …سرآخر روی پشت بوم بود و سیگارکشان و اشک ریزان فکر سازش که چرا نیست دم دستش و چرا طالع او هست گره در گره و چقدر این میس شبیه فیلم است خدایا . . . میس برای همه ی این خط و خطوت کف دستش و رقمی که تقدیر برایش کرده معین رفت به پرفورمنس (( سیب )) در ایست تا شاهد کاری باشد بس متفاوت و صفی بود چندان که یک کار پرفورمنس شود اجرا در سه تایم و هکذا نیت را نوشت و انداخت در چاهی که از آن بخار بود بلند یا که مه بود غلیظ و تسبیحی به رنگ آبی فیروزه ایی قسمتش شد و عاقبت شد او پیروز .

باید توی زندگی یک چیزی رو یاد گرفت ، قلم رو برداشت و دور مزاحم ها رو دسن گرفت ( اصطلاح انیماتوری ) ، مثلا خاله خام باجی هایی که ناگهان رعد به آنها برخورد کرده خودشان را کاسه ی داغ تر از آش میدانند و دوست نویسندگان نام اور و انتلکتوال ، زنگ میزنند به میس و میس را خیس عرق کرده ، به او میگویند تف روی تو که نگران شاش خونین رنگ ابوی ات بودی ، ابویی که ساز را از تو دریغ کرد ، دور همه ی کاسه های داغ تر از آش را خط میکشم . تیغ را دست میگیرم پوستم را تیغ میکشم ، یا که سیگار ، میکشم ، کش میدهم ، اعصاب را کش ش ش ش میدهم ، ریشه ریشه ، موخوره وار ریز ریزش میکنم ، رو به روی آینه برای خودم مرثیه میگیرم که چرا چنین در سخن راندن ضعیف و در نوشتن استادم . در فن بلاغت و سخنرانی صفر و در نوشتار بیست . چنین میشود که گیرنده های قوی من حس های ششم و هفتمم آزارم میدهند و فرستنده های ضعیفم فشار را پایین می آورند و قند کو ؟ خودم را بندازم توی آب گلاب شوم . راستی تابلوهای میس شانزه لیزه دزدیده شده . عکسش را برای فرستادن آبروی دزد این جا اکران کنم یا بگذارمشان برای فروش ؟ یا هیچ کدام . همیشه گزینه ی دیگری هم هست . همه ی این ها رویای نیمه شب تابستانی میس شانزه لیزه ای است که هیچ چیز ندارد . . . جز صفحه ای مجازی .

این پست را به نگار نیک نفس و بهنامترین تقدیم میکنم .

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .

همچنین بررسی کنید

Beş soruda “Gandi Sokağı”nda Bir Gezinti

[ پرسه در خیابانن گاندی ، گفتگو با سانازسیداصفهانی گفتگو با سانازسیداصفهانی – مجله ادبی …

۱۷ نظرات

  1. خیلی سخت نگیر بابا . حمید خیلی گله !!! اینکه یه نفر اسمتو بدونه در اصل قضیه فرقی نمی کنه . امیدوارم از این تئاتری های تو حس نباشی ، امیدوارم .

  2. سلام. نمیدونم چه طوری شروع کنم. من تازه ….. ای بابا ….. تازه به تئاتر رو آوردم . یعنی عاشق تئاتر هستم ولی بابام اجازه نمیده . دیگه به اجازه اش کاری ندارم . با مشقت تمام ۱۴ سال می رفتم کلاس رقص . دزدکی . کفشهای باله ام رو قایم می کردم . تازه دارم نتیجه تلاشهامو می بینم . الان ۳۰ سال دارم . شاید در کار جدید استاد باهاشون همکاری کنم. برام خیلی جالب بود که میس کیه ؟ موجوده ؟ جانداره ؟ بی جانه ؟ …. !!! اس ام زدم به حمید خوانین . گفتم کیه ؟ اسمتو گفت . چون در فیس بوک هم دیده بودم .
    خیلی قشنگ قلم می زنی . بزن که داری خوب می زنی !!!
    امیدوارم از عشق بگی ، و شاد باشی . و ….. برای شروع کافیه
    خدا نگهدار ت باشه و هست .گل

  3. سلام چند بار پیغام گذاشتم ولی نتوانستم برات بفرستم وضیعت اینترنتم خیلی خراب . بازم میگویم خوب مینویسی . از معرفی نمایش نامه هم ممنون. از خبر حبست خیلی ناراحت شدم. دوست خوبم امیدوارم بر نا  آرامی های زندگی پیروز باشی.

  4. میس ببخشید خیلی از دوستام همیشه میگن بیربط حرف میزنی بعضی اوقات مثل همین اریک برن وجزیره که شما گفتید چه ربطی داشت خودتون ربطشو پیدا کنید

  5. میس خیلی ازارم دادن خیلی دیگه موندن چه فایده درسمو میخونم تاکه شاید دلم اروم بشه دیگه همین واسم مونده شاید خوب شدم هنوز امیدوارم

  6. میس گلایت از ادمای این اطراف و بهونه هاشون دزدی یاشون شعور دزدیشون و…منو یاد اریک برن انداخت دیدم شاید میس ما هم تو بازیه میس از تو وجزیره خداحافظی میکنم امیدوارم میس از عشق بگه از چیزای خوب بگه بگه حالش خوبه ودیگه دلمون نشکنه که کسی کاووس دوستدارو به فلان جاش هم حساب نمیکنه دوستم دارم خیلی چیزای خوب وزیبایی تو جزیره یاد گرفتم به خاطر تمام دونستنگلهام ازتو سپاسگذارم بانو……………….

  7. یعنی من الآن چی باید بگم میس جان ؟ زبانم لاله لبخند
    واقعا ممنونم از محبتت خیلی خیلی شرمنده کردی ولی به خدا من کاری نکردم و همه چیز به عهده بهنامترین بود  دست
    همیشه شاد  باشی و پیروز که تو میس مایی قلب
    دوست داریم گل

  8. سلام عزیزمن این روزا سخته خودت باشی یه نظریه داره اریک برن که میگه ما ادما تو بازی قرار داریم کتابی هم داره تحت عنوان بازیها القصه وقتی نوشتهاتونو میخونم متوجه میشم در همه اونها میس خودشه  اما میدونم خودت بودن تاوان داره   وشما دارید اونو میپردازید  میس قبلنا از این قیدو بندها خرده نمیگرفتم اما این یکساله که مشکل پیدا کردم  میفهمم دیگه تو این خاک نمیتونم بمونم میس وقت رفتن رسیده……….

  9. می خونم و لذت می برم…. کاش نوشتن برای منم مثل جنون بود اما همیشه دستم که به کاغذ می رسه خشک می شه از این بابت کاملا بهت حسودیم میشه

  10. بپر توی آب دور تا دور جزیره بشه گلاب. بشه پرفیوم اصل فرانسوی مدین پاریس. بشه عطر بهار نارنج کوچه های شیراز.
    من که نمایشنامه عجالتا به دستم نمی رسه به همین یوتویوبببب اکتفا می کنم. مرسی که اعلام هات و اطلاعاتی که ارائه می دی جهانشموله میس جان خودم.
    چند وقت پیش طلا و مس و دیدم و از اول تا اخر یاد نقد تو بودم که درباره ش نوشته بودی. باز هم باید برم یه فیلم دیگه که تو درباره ش نوشتی ببینم . واجب است به شدت.

  11. ضدحال نزن تو كه ازهمه چي تووبلاگت ميگي ومنم ازشون چيزي سردرنميارم حالا چرابه شعرمن گيرميدينیشخند

  12. هیچی ندارم بگم!
    فقط می دونم این مدت خوب نبودی و من جزو سر زده ها بهت نبودم و …
    دلم گرفت. من رو ببخش. تو همیشه نیاز به مراقبت و سر زدن داری !
    هر وقتم اومدم کم جای پا گذاشتم ببخش من رو .

    تا ۴ تا پست قبلیت بودم. می دونم بود و نبودم آنچنان توفیری نداره. اما اینجا برام مهمه.
    کاش  …

  13. سلام میس شانزلیزه عزیز تازه کشفتون کردم!اما باید بگم وبلاگتون،نوشته هاتون،دغدغه هاتون و نوع زندگیتون برام خیلی جالبه.هم جالب هم جذاب.من خیلی متفاوت با شما زندگی می کنم اما به شدت دوست داشتم مثل شما بودم.آزاد…خیلی آزاد…شما همونطور که خودتون دوست دارین زندگی میکنین اما من همونطور که بقیه میخوان…

  14. و شاید همه ی ما هیچ نداریم …
    فقط گاهی این فکر به سرمان می زند که چیزی داریم یا چیزی هستیم.
    نمی دانم چه بر سرت آمد.
    اما مهم این است که بدانی ما پشت این صفحه ی مجازی هم را داریم.من تو را و تو من را. که هرگز برای همیشه مجازی نخواهیم ماند.

  15. lمیس شانزه لیزه ممنون از عکس وفیلم که میدانم با مشقت انرا پیدا کردی………

  16. سلام بر میسِ دنیای جزیره… اول از همه خیلی نوکرتیم رییس… دوم این که چه خوب جزیره رو همین طور پشت هم آپ می کنی. خیلی عالیه. سرخوشمون می کنی و ملنگ. هرچند همچنان نوشته هات پره اخمه و ما هم افسرده از دیدن این همه اخم همیشگی… خوب واسه یه بار هم شده خوشحال باش رییس. جلو دوربین حداقل بخند. بگو سییییییب… آفرین… بگو سییییییب…

    یک سوال- یه فضولی: به فیلمنامه نویسی چقدر علاقه داری بانو؟

  17. کدام آدم و حوا؟!
    ما حاصل یک جهش در ژن آفتاب پرستیم …
    اینگونه که به سرعت رنگ عوض میکنیم