آمبیانس………………………………..(( اینجا ))
ساعت دم هفته که دارم مینویسم . هفت صبح . هوا که روشن میشه ، یاد دار زدن آدم ها می افتم . یاد یک روز دیگه . قرص هام رو انداختم بالا که یک کم آروم بگیرم . بهم زنگ زد ، گفت این کلمه رو سرچ کن ببین یعنی چی . کلمه & بود . & رو زدم . اومد سرطان . وا رفتم پشت مانیتور ، مثل شله زردی که نبسته باشه ، یا بستنیی که توی آفتاب گداخته شه . آب دهنم خشک شد . گفت “دکتر بهش & رو گفته . گفت میس شانزه لیزه ، دارم میمیرم ؟ چیز بدیه ؟ من کامپیوتر ندارم . ” نداشت . راست میگفت . مثل دروغ مردها باورکردنی بود . گفتم نه نوشته یک چیزی مثل خال و گوشت اضافه است . گوشی رو قطع کردم . رفتم پشت بوم . – ب ا ر ش – برعکس کنید – رو بالا کشیدم و دراز کشیدم و شروع کردم به ناله و زاری و ضجه . . . مرسوم هر شب و روزم شده این مویه ها . . . حالا اگر دکتر بهش بگه چی ؟ یعنی ایکس رفت ؟ یعنی … دیگه ستاره ها رو نمیدیم ، ستاره ها زمین اومده بودن دست هام رو میبوسیدن . از هر قطره اشکم …شهاب سنگی ساخته شد و خورد توی تقدیری که باید عوض میشد . چرا که نباید ؟ وقتی همه ی کسانی که لایق نیستند زندگی میکنند و مهربان ترین هاشون در اوج جوانی & دارن . با خودم کلنجار رفتم . نفهمیدم کی صبح یا ظهر بود . بیدار که شدم . سوار بی آر تی شدم و رفتم ونک . . . همه میگفتن خانم دامن پوشیدی پیاده نشو ! دامنم تا مچ پا بود و مانتوی سیاهم مثل گداها کرده بودتم . پیاده شدم . همه چیز رو & میدیم . . . رفتم آرایشگاه . . . بی وقت . . . موهام رو خواستم قرمز و زنگی و مسی و نسکافه ای کنم . . . نمیشد . به کاشی ها زل زده بودم و صدای سشوار و بند بندانداز ها رو هم میشنیدم . خراب بودم . هی اس ام اس میزدم که دوستم رفتی دکتر ؟ میگفت چرا نگرانی مگه نگفتی خال_ ! . . . ” قطع و وصل میشه آره شام میریم بیرون بهت میزنگم ( اصطلاح جدید ما …زبانی که در زمان مورف میشود میچرخد تا به زبان بچربد ) . مثل ماست بود صورتم توی آینه ی آرایشگاه . باید کاری میکردم . ام-پی3 رو در آوردم و این رو گوش دادم ( * ) رو . گوش کن . لاک های ترک دار رو روی دستهام دیدم . تلفن دیگری زده شد . دیگه نمیایی تمرین ؟ / من : ” نع ” . . . آخرین باری که ونک بودم رو توی ذهنم مرور کردم . . . چقدر تنها بودم . دوستم زنگ زد . میس من سرطان ندارم . وسط خیابون جیغ زدم و با همون دامن رقصان و شادان دویدم . . . کردم رقص ! حرکاتی استعاری که پر از معنی است و در تاریخ و هند و جغرافیا و ادیان چقدر ازش گفته اند . دوستم ، دوست دیگری زنگ زد .( 12 شب ماشین رو آتیش کردم . رفتم ) گور بابای دنیا ، عصیان و بی قراری من رو سر جا نمیگذارد ، مثل جغدی میپرم روی سوژه تا در نرود . بد جوری دوست داشتم پایکوبی کنم . من و دوست دیگرم که مردی بود از تبار مردهای مطرود جامعه و منجمد شده در عهد چکش و پیچ گوشتی ، منتظرم بود . مردی مرموز و اساطیری .
یک موجود قفل ، کم حرف و جدی . دامن چین دار پاره پوره ی عهد ناپلئونم را پوشیدم . لباسی که از یکی از مغازه های مارک دار فرانسه ، بی اینکه کسی بداند ، با قوطی ، سالها پیش در باغ پدربزرگ سر درآورد ، با خال هایی سفید و حریری سورمه ای . صحه گذاشتیم و من پایکوبی و کردم و او فقط نگاه کرد و این رفتار من را ناشی از موجی شدن و عاصی بودنم دانست . خب دست افشانی و پایکوبی برای سلامتی یک دوست نوش جانم . مرد اساطیری که ریش های بلندی داشت و انتهای ریش هایش باته شده بود با یک تاج طلایی لبخند مونالیزا تحویلم میداد . . . که چرا این همه جو گیر حرف میشوم . چرا برای همه میمیرم . چرا بی خودی احساس و نوشته خرج میکنم . گفتم نوشته . . . در این چند وقت ، شکایت یک نمایشنامه نویس از دکتر رفیعی را در اینترنت و چند بار در حاشیه ی روزنامه خواندم . . . برای کشف این دزدی ، باید به دیدن (( آقا یوسف )) برم . . . فیلمی که از همه شنیدم ، در نیمه از ریتم افتاده و طراحی لباس مثل چی توی ذوق میزند و من هم عاشق این طراحی های لباس دکترم . اما مسئله ی دزدی کار قشنگی نیست و چون من این جا یک پا کلانتر محلم باید ببینم این حرف ها چی بوده ! طرح فیلمنامه ی آقا یوسف از نمایشنامه ی شب آقای یاراحمدی را باید موشکافی کنم و این جا ، دزدی لغت را به اکران گذاشته متهم را به سیخ کشیده با گوجه فرنگی بخورم . لینک (( اینجا )) یکی از کلی ترین توضیحات فی باب دزدی دکتر است . بخوانید . نمیمیرید . یاد بگیریم از هم اندیشه ندزدیم . به جهنم میرویم . یا جهنم در این دنیا ما را به اکران میگذارد . دست مجرم باید نصف شود و لب هایش بخیه بخورد . برای من دلسوزی برخی همکاران تئاتری عجیب و به جرات میتوانم بگویم ( از موقعیت استفاده کردن به نفع خود نه شخص برنده ) میباشد و دلته دیگی بعضی ها اصلا توی مخم نمیرود و عناد خیلی ها شاخ را در سر در می آورد. پس مجبورم شب را ببینم و در مورد این مسئله که یک چیزهایی میدانم که روزنامه ی شرق و تئاتر شهر و آقا بالا و خانم کوچیک و خاله خام باجی و اره مره و شنبله غوره نمیدانند چیزهایی بنویسم . من ندیدم کسی ( آقا یوسف ) را تا انتها اثری جاودانه بداند . من دکتر رفیعی را کارگردان بی بدیل شکار روباه میدانم . امیدوارم پس از همکاری با خانم مارپل و هرکول پوآرو این غول دود نشود و به هوا برود چون جزیره احتیاج به هوای پاک و پاکیزه دارد .
آقا یوسف اثر کیست ؟
چطور فیلمی است ؟
از کجا آمده ؟ به کجا میرود ؟
امید که جوجه نویسندگان درس عبرتی از این قصه بگیرند . نمیخواهند نگیرند تا من مچشان را در این جا گرفته . دهنشان را خورد کرده . دندان هایشان را گردن بند .
نه بابا من کی باشم که حرفم رو تالاخ بکوبونم! والا …
فقط از سوژه گفتم. اصلا مدافع هیشکی نیستم که !
والا بی قرض بود!!
آروم باشی. 🙂
nazaram darbareye nasre ziba va fakheretun ine ke shadidan mahshare
علی اصغر عزتی پاک . پرده قرمز. سرقت ادبی. به همین سادگی.شادمهر راستین. اینا رو با هم سرچ کن یه چیزی گیرت میاد. مگه اینکه دوست راستین باشی و بخوای خودتو بزنی اوووون راه
آخرین باری که لینک دانلود گذاشته بودی ۱۷ پست قبل بود! تو تاریخ سهشنبه ۱٧ خرداد. پستی با تیتر "ابدیت" . حدود دو ماه قبل. دیگه لینک آهنگ نزاشتی تا امروز. منظورم این بود… (خجالت / چشمک)
آخرین باری که لینک دانلود گذاشته بودی ۱۷ پست قبل بود! تو تاریخ سهشنبه ۱٧ خرداد. پستی با تیتر "ابدیت" . حدود دو ماه قبل. دیگه لینک آهنگ نزاشتی تا امروز. منظورم این بود… (خجالت / چشمک)
نه منظورم بود این لینک آهنگ خارجی گذاشتن ات رو لطف کنی، شرمنده کنی، منت بزاری و "دائمی" کنی. تو هر پست ات یکی دو تا از این لینکهای جواهر بزاری تا فازشو ببریم… این لینکی هم که گذاااشتی رو هوا زدم حال کردم خفن. واسه همین می گم حال بده و این لینک آهنگ گذاشتن رو "دائمی" کن… (چشمک / خوشحال)
تو مثل یه معرکه در معرکه ای.
سنگین. ایستادی اما حرکت می کنی. خسته ای اما در واقع باری که رو که به دوش برداشتی ارمغان رخوت و بی حالی دیگرونه.
میس!
من…؟
حاضر بودن که اره حاضرم…
چون میشه تنها بود …حرف نزد …و پس غیبت نکرد …
کلا میتونم سکوت کنم کار سختی نیست برام…
این یعنی؟
پنج سالست آرزوم گرفتن& است؛خداکنه یک روز بهش برسم؛درتمام نامه هام به اویی که اسمش آفریدگار است؛به دوستانم آرزومو گفتم و امیدم که ۱ روزبگیرم؛برای من پس ازاول برقصید با دامن سفید و بالهای سیمرغی؛
خوشحالي؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!
میس واضحه منظورم !!
سلام امیدوارم نظراتم به کارت بیاد.
جان خودم هر وقت سر تمرین میرم باتوجه به اینکه میدونم سر تمرین نیستی به جای پارک همیشگی ماشینت نگاه می کنم.راستش نه اینکه دلم برات تنگ شه نه.فقط بیشتر وقتا به لحظاتت فکر می کنم.ببخشیدا من یکم سخت دلم برای آدماتنگ میشه.پس بیا تا کار به اونجانکشه:)))
تحقیقاتت به نتیجهای رسید؟
یا جهنم در این دنیا ما را به اکران میگذارد
این یه تیکه اش چقدر چسبید
اجازه می دی مدفوع و شاشت را بخورم؟
سلام میس عزیز و دوست داشتنی هر کجا باشی با آقای شاعر یا مرد اساطیری حتما به همه جا شادی میبخشی و یا اندوهت همه رو بیچاره میکنه. در مورد دزدی ادبی هم که ما ایرانی ها خیلی این کاره ایم مهرجویی کلی از سلینجر برداشته اقتباس کرده.با این کار همه رو وادار به دیدن آقا یوسف میکنید میس عزیز . اما اگر دکتر رفیعی این کار رو کرده چطور تونسته کارهای خوب قبلی ش رو بسازه و اگر آقای یاراحمدی این اثر رو داشته چرا نساختنش میشه زودتر این قضیه رو مطرح کنید . احترام زیاد به شما .
سلام میس عزیز و دوست داشتنی هر کجا باشی با آقای شاعر یا مرد اساطیری حتما به همه جا شادی میبخشی و یا اندوهت همه رو بیچاره میکنه. در مورد دزدی ادبی هم که ما ایرانی ها خیلی این کاره ایم مهرجویی کلی از سلینجر برداشته اقتباس کرده.با این کار همه رو وادار به دیدن آقا یوسف میکنید میس عزیز . اما اگر دکتر رفیعی این کار رو کرده چطور تونسته کارهای خوب قبلی ش رو بسازه و اگر آقای یاراحمدی این اثر رو داشته چرا نساختنش میشه زودتر این قضیه رو مطرح کنید . احترام زیاد به شما .
آخ که چقدر با این پست حال کردم. حرف دل من رو زدی ولی بازم این آقای نمایشنامه نویس شانس اینو داشته که بگه آقا دکتر علی رفیعی هستی که باش چرا ایده منو میدزدی؟؟؟ ولی خیلی ها حتی همین رو نمیتونن بگن. ولی بازم ممنون