جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳

حباب_ نشکن

 

آمبیانس ………… (( اینجا ))

سگی که درونم زوزه میکشه ، آرومم نمیکنه ، بی قرارم ، مثل دود سیگارم ، سگی که درونم زوزه میکشه ، تا نرقصم ، آروم نمیگیره ، من … که قلبم سیاهه ، مثل قیر ، مثل قعر چاه سیاه ، سخت مثل سنگ ، بی حوصله مثل فیلی سنگین و پیر ، فقط صدای پارس سگم را باید خاموش میکردم . سگی که درونم زوزه میکشه این حرف ها حالیش نیست ، از تو ، گاز میگیره ، دنده ها رو میکنه ، میخوره ، کلیه ها رو میجوه ، آب از دهانش شر شر میریزه ، سگی گشنه ، که توی دهلیزم خونه کرده ، پارس میکنه ، دلش رقص میخواد ، حالا با هر صدایی ، فرقی نمیکنه ، پایکوبی ، همیشه تو رو به یک جایی وصل میکنه ، کافیه ، چشمهات رو ببندی و صدا رو بلند کنی و خیال کنی . سگ عنان بر گردن سختم فکنده ، ضرب ها شیش و بش و شیش و هشت و هشل ال هفت ، من وسط اتاق ، یاد فیلم ترانسیلوانیا ، سرمای جاده اش و فضایی مسحور کننده تر از فیلم های کاستاریکا ، به یاد چند روز پیش تولد عشقم ، عزیز دلم ، Birol  Ünel، برای خودم موهایم را میچرخانم ، فرش رو میتکانم ، میروم پشت خاکی که ازش بلند میشه ، صحراییه ، ازش دود بلند میشه ، سرابیه پشتش ، ازش رود خروشان میشه ، خودم رو میندازم توی رودخونه ، میشم پری دریایی ، پوستم ، فلس میشه ، چشمهام الماس ، دیگه خودم نیستم . . . همه ی ماهی ها بهم سلام میدند . دور موهای سرم جمع میشند و موها رو میخورند و سرم را میجوند . قلقلکم میآید . سگی که درونم زوزه  

میکشه ، خوشش میاد ، آروم شده ، دندون هام مثل مرواریده . . . تخ تخ ، به هم میزنمشون ، دیگه مثل کره ی سفت سفید ی شدند ، با دستهام دندون هام رو میکنم ، گرنبندشون میکنم و میاندازم دور گردنم . . . سگ درونم سر بیرون میاره ، مروارید هارو از گلوم گاز میزنه و قورت میده . . . دمم رو تکون میدم . حسابی پری دریایی شدم . . . صدای موسیقی اکو پیدا میکنه . دور و برم کلی حبابه . . . یه لوسر خوشگل به سقف دریا آویزونه ، چراغ هاش شمعن . توی آب نمیسوزن . کف دریا سبزه . پر از جلبک و اینا . . . . هر تار موی من دهن یک ماهی در حال تکون خوردنه . ماهی ها میرقصند . فلس های دمم رو میکشند . انگار میخوان همه ی تنم رو تکه تکه کنند . انگار که فلس های من پولک هایی از طلا باشه . حباب های دور و برم بزرگ و بزرگتر میشم . توی یکیشون پنهون میشم . دست ماهی ها هم بهم نمیرسه . حباب نشکنه ، نمیترکه . هه ! میخندم . حباب من رو میبره تا بالا . . . میام روی یه تخته سنگ . . . ماه رو میبینم روی اقیانوس . روی دریای سیاهم . . .  موسیقی تموم شده و من هنوز پری دریایی موندم . . . نگاه میکنم که هیچ موجودی دور و برم نیست .. منم و خودم . . . یک مرغ دریایی چشم تیز کرده سمت من . . . من یک گیاهم . شاید که میخواد شکارم بکنه ، یا شاید کوچیک شده م قدر یک کرم ، پروانه ام . پیله بسته و بیچاره ، با بالهایی هزار رنگ و رنگی دور و برم . . . توی پیله خوابم برده . مرغ دریایی من رو و سگ درونم رو شکار میکنه و میبره توی حلقش و آه تو ای مرغ دریایی ، خودت نمیدونی که به دستان هوسباز مردی هرز شکار خواهی شد هی!…مرغ دریایی که من رو خوردی ، پرواز کن تا اوج بگیری…تا زندگی کنی ، برای اوج گرفتن باید ترس ها رو به جون خرید ، باید دونست که دستهای هرز مردی مثل تریگورین با اسلحه به جونت نشونه رفته ، پس برو ، اوج بگیر ،نترس . مرغ دریایی من رو به صفحات آنتوان چخوف میدوزه و خودش رو همراه من مثل ققنوسی در صفحات میسوزونه . 

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .

همچنین بررسی کنید

Beş soruda “Gandi Sokağı”nda Bir Gezinti

[ پرسه در خیابانن گاندی ، گفتگو با سانازسیداصفهانی گفتگو با سانازسیداصفهانی – مجله ادبی …

۸ نظرات

  1. سلام میس یکی از دلایلی که عاشق وبتم اینه که عاشق ادبیاتم چه نمایشی یا تعلیمی  یا….
    ولی میس اینبار یه آپ دارم که با همه فرق داره اگه دوس داشتی حتما بیا چون شما به این مطلب دعوت شدید بیای میفهمی چرا البته اگه دوس داری بیا تو اون مطلب یه شعر دیگه هم از خودم گداشتم اگه دوس داشتی بیا
    ممنون

  2. میس؟ این سگ رو من توی انباری خونه م دیدم بارها. سرش شبیه سر خودم می مونه و بدنش… از سگ کوچیکتره میس. خیلی کوچیکتر. از این سگ هایی که انگاری با مورچه پیوندشون زدن… دستم و می گیرم به دیوار. می رم توی انباری. می دونم می خواد بپره پامو به دندون بگیره…. می رم توی انباری. چراغو هیچ وقت نمی زنم تا نبینمش. زوزه می کشه گاز می گیره مریضه مریض. باید براش سوپ بپزم. برای سگ تو هم می پزم. می پزم.

  3. چه بامزه پری دریایی شدی:)
    این نوشته رو دوست داشتم:)
    سوال:نوشته الهام گرفته از تصویر بود؟
    اکه باشه که دیگه معرکه ست.
    البته این حسهای ظریف وزیبا باید درعین آن بودن کمی به جاتر در متن قرار بگیره ولی همین که دیده میشه نویسنده ای دست از خاطره نویسی برداشته وبه دنبال لحظات ناب زندگی هست جای تشکر داره
    لحظات خوشگل وپدر مادر دار کم توزندگی کم نیست به شرط این که ببینیم ودنبالش کنیم.مرسی از تو:)))

  4. یه لوسر خوشگل به سقف دریا آویزونه…   عزيزم دوستش داشتم

  5. چند ساله که دریا رو ندیدم