یکشنبه , ۲ دی ۱۴۰۳

جزیره در کهکشان در خاک ماسوله

 

صابر راد  ( بدون پاک نویس ) داشت میرفت ماسوله

جایی که ازش خاطره داشتم

بهش گفتم ، نه جدی ، شوخی شوخی ، همین شکلی ،که 

 ” یه (جزیره در کهکشان) هم روی درخت اون جا یادگاری بنویس عکسشو بفرس. “

امشب خمیازه کشان اومدم بلاگم و بعد رفتم ای- میل هام رو مثل یک مناسک همیشگی واجب انجام بدم و چک کنم .

با عکس بالا رو به رو شدم .

اول فکر کردم فوتوشاپه !!!! بعد که دیدم ماسوله است….. به خدا که کلی متحیر شدم . وقتی میگم این قلب من تحملش کمه به چشام فشار میاره باور کن به خدا .اخه اصلا از کسی که انتظار نداری …..

دیدم این نوشته رو ضمیمه ی (ای- میل) کرده

سلام
این عکس رو سیاه و سفید برات فرستادم چون رنگیش کیفیت چندانی نداره به خاطر نور کم تو شب.
این رو به جای نوشته ای روی یه درخت قبول کن،به نظرم زیباتر شده
فعلا.
نیروی مقاومت ناپذیری وادارم کرد همه ی هیجانم رو بریزم توی سرنگ بزرگی و بیام این جا و در جا تزریقش کنم به خود جزیره . وحشت زده از این همه معرفت ، مهربانیی که  من رو به حیرت واداشته ، چیزی که این روزگار مثل هوای پاک نیست و نابود شده . وقتی که نسیان خودش رو مثل ابلیس توی جلد کسی نکرده .وقتی رموز مانگاری ، یعنی (خالص بودن) رو در روح و ذهن کسی میبینی چرا نیای و همین جا که تیریبن میس شانزه لیزه شده ، بگی ؟ چرا نگی ؟هان ؟ازخجالت درخواستم تا ریشه ی موهایم ، ابروهایم سرخ شدم ، مثل آتش.
من همیشه فکر میکنم که خیلی زود به دست نسیان سپرده میشوم . برای همین خروس جنگی میشم، توقعم بالا میره .زبانم تلخ و بهانه گیر میشوم و سر به ناله میزنم ، اندیشه  میکنم که هرگز توی ذهن کسی نخواهم ماند . مثل روحی سرگردانم . وقتی اسم این وبلاگ رو در خاک ماسوله دیدم انگار چیزی درونم شکست . چه حس غریبی .کسی را نشناسی ، شاید بارها هم از کنارش گذشتی اما ندیدیش، برای تو ، به یاد چیزی ، وقت خرج میکند ، فریم خرج میکند ، خاطره ای ثبت میکند لایق این است که حداقل من با تمام وجود این پست را برای او خرج کنم و بگم ( بدون پاک نویس ) عزیز مثل آدمهای صاعقه زده از خوشحالی خشکم زد. از همه ی مهربانی ت ممنونم جانم .
ممنونم.
زیبا بود .
مثل خیالی که به واقعیت پیوست .
بااحترام
میس شانزه لیزه

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .

همچنین بررسی کنید

Beş soruda “Gandi Sokağı”nda Bir Gezinti

[ پرسه در خیابانن گاندی ، گفتگو با سانازسیداصفهانی گفتگو با سانازسیداصفهانی – مجله ادبی …

۲۰ نظرات

  1. گاهی خیلی به ندرت چنین لحظاتی پیش میاد..آدم دچار یه حس قدرشناسی عجیب میشه…نمی تونه تو خودش نگهداره که چقدر خوشحاله. کاملا می فهمم ولی یه غربت بدی تو همه ی این خوشحالی ها هست..نمی خوام بشمرم تعداد دوستانی روکه زمانی وقت..نگاه..و جزیره برای هم خرج می کردیم و حالا ….

  2. سلام
    چه لذتی داره دیدنه اسم جزیره در ماسوله از قاب صابر دوست عزیزم .
    این کار صابر به من خبلی چسبید کاش همه می تونستند به همین راحتی علاقه خود را به چیزی که دوست دارن با هنرشون بیان کنند .
    راستی از راهنماییت برای مصاحبه که بهم دلگرمی دادم ممنونم . در اخر
    ارزوی موفقیت برای شما و صابر عزیز .

  3. چه کار قشنگی کرده، چراغی‌هایی که تو پس زمینه هستن دقیقا جزیره‌ای در کهکشان رو القا میکنه.

  4. سلام مجدد
    آثار باستانیش رو نمیگم،گویا چند سالی هست که ماسوله به خاطر اون جغرافیای خاص مکانیش،روز به روز داره به خطر فرسایش بیش از حد معمول نزدیک تر میشه و خطر از بین رفتن مناطق مسکونی و توریستیش هست

  5. نمایش آنفلونزای خوکی
    نویسنده: مهرداد رایانی مخصوص
    کارگردان: نیما دهقان
    بازیگران (به ترتیب الفبا): جواد پولادی، نیما رئیسی، فرزین صابونی، الهام کردا، افسانه ماهیان
    آذر و دی ماه ۱۳۸۹، تئاتر شهر، سالن سایه، ساعت ۱۹:۴۵
    از یکشنبه  تا چهارشنبه اجرای فوق العاده ساعت ۱۷

  6. عکس خیلی زیبایی بود.
    راستی یکی از دوستان وبلاگ نویس من نخستین جشنواره عکسلاگ رو بر گزار کرده. چشنواره بعدی هم در راهه. من دنبال دوستان هرمزگانی میگشتم در سایت دریا که با شما هم آشنا شدم. در ضمن کلمات شاید از دیگران باشه امما چیدمانش از خود ماست.

  7. سلام و عرض ادب
    ماسوله بهشت ایرانه،فقط ننگ بر کسانی که دارن نابودیش رو می بینن و یه گوشه ایستادن!
    عکس زیبایی بود

  8. درود بر میس شانزه لیزه و صابر عزیز به خاطر بردن نام جزیره در یکی از زیباترین نقطه های ایران.
    وقتی زیبایی رو به زوال میره می بینیم یکهو زیباییی مانند گیاهی که دل آسفالت رو شکافته سبز میشه و رشد میکنه، دیدن جزیره بعد مدتی دوری و دیدنش در جایی مثه ماسوله واقعن زیبا بود، صابر با این کار جزیره و همه جزیره ای ها رو به ماسوله برد.
    سپاس از صابر و سپاس همشگی به میس عزیزمون برای وجود خودش و جزیره که ما ها رو تو جزیره جمع کرده. 🙂 این هم برای جزیره :* 🙂
    سلام میس عزیز آی میس یو میس! امروز میام تهران فردا مصاحبه دارم امیدوارم همه چی خوب پیش بره، واسم دعا کن!

  9. ماچگل
    احساساتم قلنبه شده بود

  10. سلام
    خوبید؟
    لطف صابر همیشه شامل حال دوستاش هست و شاید به این پایبنده:

    یک سلام
    و فقط ذره ای اعتماد
    من و تو را کنار هم می نشاند

    مرسی صابر

  11. سلام رییس…این فیلم "آدمکش" رو پریشب تو افتتاحش دیدم که ای وای!!! فرا فاجعه!! افتضاح مطلق…جز یه سیامک صفریِ دوست داشتنی دیگه هیچی هیچی نداشت. سیامک صفریش هم که فقط اول فیلم بود اونم فقط دو سه دیقه.  بقیه هیچ. بهران رادان که رسما کثافت. راه رفتنشم بلد نست این بشر. فقط بلده لگنش! رو بده عقب سینه رو بده جلو…

    اما این سیامک صفری واقعا استخون دار نقش یه خلاف کار محکوم به اعدام رو در اورد…هرچند خیلی کوتاه و کم، اما عالی…شماره سیامک صفری رو دادم یکی از دوستای تئاتریم که خوب روش شناخت داره باهاش یه مصاحبه مفصل بکنه واسه سایت…امشب هم که زنگ زدم به ایشون، گفت بازیش تو "بانوی شهر ما" تموم شده…پس خوبه…ولی ای واااااای! ای دنیا به گوش باش! «بانوی شهر ما» جنجالی ترین فیلم تاریخ سینمای ایران…بوووووومب…..

    «یا علی مدد»

  12. نه اشتباه نکن….فراموش نمی شیم…. منفجر می شیم و به کهکشان های تازه مبدل می شیم و در ستاره ها می درخشیم…منفجر نمی شیم…سنگ می شیم…. کوه می شیم…لجن می شیم…. اما فراموش نه… من به جستجوی تو برمی خیزم روزی که میس بوده ای و روزی دیگر شاید تکه ای از یک سیاه چاله باشی…..

  13. اه… دوست من مطلب گاو راخاندم. خوب بود ولی راستش الان هرچی فکر می کنم نمی تونم نظرم رو به کی بورد! انتقال بدم… اگه راستش رو بخاهی این روز ها دچار  یک جریان به نام دور باطل شدم که به طور کامل دروب تازه راه اندازی شدم درباره اش صحبت کردم.. اگه مایل هستید با این جریان دو باطل آشنا شوید نگاهی بیندازید نظر کار شناسی هم بدهید بنده خوشهال خواهم شد…

  14. بابا گفتم لینک کیلو چنده؟! گفتی مگه تنیه!!
    یادت اومد؟!

  15. کاشم مربوط به همون کاش می شد! کاش المانها مون بود دیگه!
    این  "سه نقطه" … همیشه هست همه جا …  🙂

  16. می دونی دیشب نه پریشب داشتم با یکی چت می کردم در مورد تلپاتی صحبت می کردیم!
    جالبه داشتم الان، همین الان کامنت می دادم بت!
    خوبه اون نیم خط رو دوست داشتی! 🙂
    خوشم میاد از سختیت!
    می دونی همون آن که می نویسم حک می کنم و اصولا خیلی زیاد
    ادیت نمی شه!
    مفتخر شدم بابت لینک. مگه تنی نبود :دی

  17. میس جانم این المان سنجاق شده رو  در جواب مهسا خوب اومدی!
    ایده ی خلاقانه ایه ! 🙂
    کاش …

  18. گرچه بر تکه ای مقوا نوشته شده یا اگر با فتوشاپ کار میکرد، اینکه برای خشنود کردن شما بوده، با ارزشه

  19. بازهم سلام.. ببخشید دوست عزیز این مطلب گاو رو نتونستم ببینم کجاست .. اگه جسارت نیست برام سند کنید یا بگویید کجا میشه  به دست اورد… مشکرم