پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳

جاده

کاش میشد از نور ، سرعت نابش را به عاریت گرفت و از سر این جاده ، بی هیچ کوله باری ، رهسپار آسمانی میشد که دست هیچ دیو زمنی به آن نرسد . کاش میشد مثل بعضی خواب ها یکسره رفت به انتهای عمقی که از آن هیچ نمیدانی ، نه مثل امروز که هر روزش رج نمیخورد ، روزمرگی پلیدی که زمان را هوشمندانه از وجودت میدزدد و پوزخند میزند به مات ماندنت در بازی شطرنج زندگی ، در این بازی که همه ی اسب ها و فیل ها تیر خورده اند و تو در سیاه و سفید زمینش تک و تنها مانده ای . . . این روزها (امید ) تنها چیزی است که میشود در این جهان به آن تکیه داد . آه ای کاش آن هم نبود . . . که باورم به هیچ امیدی نیست ، کاش پاندورا ی کنجکاو هیچ گاه در آن صندوقچه را نمیگشود . . . تا لابه لای مصیبت های زندگی ، امید تنها بهانه ی ادامه دادن به این زندگی کذایی باشد . . . جایی که دیگر فرصتی برای فانتزی و شادی نمانده ، یک میانبر در جزیره میزنم به دیگر سو ، هر کس که خواست برود آن بالا ، ابرها را بگیرد درآغوشش،فکر هم نکند توهم زده . . . هر ابر را به همان شکلی ببیند که میخواهد . دیگر این ابرها که سایه انداخته اند روی زمین، بارانی ندارند ، بارشی شورانگیز ، نه ندارند . دوست دارم بروم یک غاری ، که در آنجا هیچ کس از صدای راه رفتنم نرنجد ! . . . یک روز همه میمیریم و رد پای ماست که به جا میماند ، رد پای بعضی کند و درخشان مثل حلزون ، رد بعضی عمیق در سنگی، مثل فسیل ، انگار که جایش در موزه باشد ، سایه هایی که در ورق خاطراتم مانده اند مثل مه میمانند انگار که هیچ گاه متعلق به هیچ آدمی نبوده اند . آدم هایی که به جای قلب  در قفسه ی سینه ، حلبی دارند و به جای وجدان ، دلمشغولی سرگرم شدن خودشان . سرگرمی به لحظاتی که نه ماندگارند و نه جاویدان . انگار دیگر هیچ قطعه ی موسیقیی جاودانه نخواهد ماند . فرصت همه چیز تمام شده . . . گاهی زیر جزیره را خرچنگ هایی از خیالم چسبیده اند و بی اینکه بفهمی همچون موریانه میخورندش ، میجوندش و این جویدن ها صدایشان از هر رعدی رعب انگیز تر است .

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .

همچنین بررسی کنید

Beş soruda “Gandi Sokağı”nda Bir Gezinti

[ پرسه در خیابانن گاندی ، گفتگو با سانازسیداصفهانی گفتگو با سانازسیداصفهانی – مجله ادبی …

۳ نظرات

  1. منظورتونفهميدم ميسي عزيز؟سوال

  2. گاهي اوقات همين اميد بدترين بيماريها روشفاداده
    علم ثابت كرده اعتمادبنفس معجزه ميكنه….
    همين

  3. پس اميدبه خداچي ميشه؟