جمعه , ۲ آذر ۱۴۰۳

تکیه بر باد !

سریال ( تکیه بر باد ) که پخش آن از شبکه ی پنج آغازیدن گرفته است ، درون مایه ای دارد که سالهاست مورد علاقه ی آقایان ِ پُشت ِ میز نشین ِ رسانه ی ملی – میهنی شده ،  که تم ِ  آن مثل گاو حاج میرزا آقاسی توی همه ی سریال های تلوزیونی سر و کله اش پیداست که خود مایه ی رسوایی ایرانی هاست . . . از سریال نود شبی پر سر و صدای نرگس بگیر ، تا سریال های ماه مبارک رمضان …مثل میوه ی ممنوعه و … حتی فیلم های سینمایی . بعد هم از آدمی میخواهند مثل شتری که نعلبندش را نگاه میکند نباشیم و لبخندی به پهنای صورت بزنیم و دیش و ماهواره را پرت کنیم توی دریا و بنشینیم پای این سریال ها و در اندیشه و تفکر را دربست ببندیم و مدام یک چیز را ببینیم . 

اینکه مدام در این سریال ها هویت جنسی زنان ، زنان ِ زیر ِ پوششی از عفاف و کمال که به کمالات میرسند و با دعا ، معجزه می آفرینند و همه ی سریال مبنی بر نیاز جنسی انان تحت لوای ازدواج سرگردان است حال بنده را به هم میزند . بار ِ تحقیر آمیز ِ این نگاه به زن در قرن امروز به شدت آزار دهنده است . 

دختری که میخواهد درس بخواند باید از پدر ، مادر ، خواهر ، برادر اجازه و کسب تکلیف بنماید . چرا ؟

دختری که بخواهد ابرو بردارد باید حتما شوهر کند . این علامت ابروی پر و سبیلی به بهنای صورت چونان دزد دریایی یعنی باکرگی و نزدیکی به خدای متعال ؟

این که همه ی احمد و محمود ها و حسن آقا ها و حسین آقا ها خوب ِ فیلم و سریالند و فرامرز و کوروش و بامداد بد من فیلم    واقعا مایه ی بیسوادی و کج سلیقگی و نفهمی دارندگان مهر ِ کد فیلم است . این که همیشه کرواتی ها آدم های بدی هستند و ریشو ها آدم های خوب . اینکه ریشو ها گناه نمیکنند و وجدان دارند و سه تیغه ها و ادکلن زن ها و رب دوشمابر پوش ها بی وجدان و پول و زمین خوارند این ها دیگر در ذهن ِ مخاطب عاقل امروزی جایی ندارد . میزند کانال را عوض میکند . انگار این حکم و تبصره ها شده بوق ِ روی حمام و عوض شدنی نیست که نیست . 

این که دختری عاقل و بالغ بخواهد یاری گزیند و شوهر کند باید به یک ایل و تبار جواب پس بدهد و در سریال های ایرانی پدرها سکته کنند و مادرها قهر کنند و فرامز قریبیان قلب درد بگیرد و در نرگس چنان شود و در سریال دیگر چنون شود برای من قابل هضم نیست . اینکه آیا در این دوره زمانه به جای فرهنگ سازی و نشان دادن قهر ِ پدر ِ میوه ی ممنوعه ( علی نصیریان ) از ازدواج دخترش ( طناز طباطبایی) … بیایند یک روش ِ فرهنگی درست ِ غیر قرون وسطایی نشان دهند نه اینکه این رفتار را مهر تائید گذارند و بر هذیان ِ مردان ِ سرزمین دامن زنند و حق دهند . این حساب کتاب ها و این بی فرهنگی های رایج در سریال ها را دوست ندارم. در سریال هایی که عشق مرده است و بوی کثافت میدهد . بوی قهر و بیمارستان میدهد . بوی معجزه هایی میدهد که رخ نمیدهد . از این همه دروغ بیزارم . از منظر ِ متعالی آقایان زن های خوب همه چادر بر سر دارند و نماز میخوانند و زن های بد ، باید سیگار بکشند و روسری و لباس شیک بپوشند . تکرار این مکررات همان خر که مکرر نمیشه است و لاغیر. . .  این میل به هوس . . . این بیپولی که باعث شده نویسندگان این مرز و بوم که در جیبشان را تارعنکبوت بسته یا آز پول قلم خیالشان را شکسته باعث میشود مدام بر نوشتن این فیلمنامه های غیر منسجم روان شناسی فرهنگی تکرار کنند و بنویسند . چرا هیچ وقت برعکسش را نمیبینیم . چرا همیشه خوب ها اسم گل دارند ، نرگس و زهرا و محجوبه خوبند و آفاق و نیکی بدند . . . این تیپ سازی و عدم خلق شخصیت و بسته بودن چشم نویسنده آزاردهنده است . سریال رازهای پنهان که سریالی منسجم و استخوان دار و با اسلوب فرهنگی نزدیک ایرانیان و اخلاق گرا بی رودربایستی و بی صیغه ، خیانت را نشان میدهد ، واقعیت را در ان میتوان ببینی . برای همین دوستش داری . عشق را ، قصه هایی که تو را یاد انتیگونه ، ادیپ شهریار ، مده آ ، گره در گره ، عناصر درام می اندازد را دوست داری . . . اما نمیتوان تکیه بر بادها را دوست داشت . چطور میشود ( خداحافظ بچه ) را با آن همه رفتار دور از طنز و هجو و فیلمنامه ی ضعیف دید و خندید و اصلا سرگرم شد ؟ ادامه ی پخش این همه سریال های بی گره ، بی اوج و فرود ، پر دروغ حال ادم را یا حداقل حال من را به هم میزند . ناف ِ این سریال ها را با دروغ های شاخ دار بریده اند که حتی یک پلانش هم را نمیشود باور کرد ، دزدی از پرورشگاه . . . شوهر های  مهربان ِ دروغی ، زن های نق نق یا بی شعور همیشگی در سریالها ….تکرارش را دوست ندارم . . . ترجیح میدهم برای 1001 امین بار دایی جان ناپلئون ببینم . 

بازیگرانی که با افتخار نفش این شخصیت های توخالی را بازی میکنند ، نویسندگانی که تن به این نوشته میدهند را دوست ندارم . من مش قاسم را و سعید را دوست تر دارم …. بله . . . 

 

ما همانیم که معتقد بودیم قمر خانم های سریال های زمان قبل بد و بیسوادند . . . حالا زن ها همان شده اند و پوششان فرق کرده . در کدام سریال زن متفاوت و مرد متفاوت دیده ایم . که بگوییم دم این سریال گرم … جز خاله لیلای روزی روزگاری زن ندیدم در سریالی و جز کفش های میرزا نوروز طنز ندیدم تا به امروز . . . میروم …کانال ها را عوض میکنم .. . . . و همینی هستم که هستم . 

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .

همچنین بررسی کنید

Beş soruda “Gandi Sokağı”nda Bir Gezinti

[ پرسه در خیابانن گاندی ، گفتگو با سانازسیداصفهانی گفتگو با سانازسیداصفهانی – مجله ادبی …

۱۱ نظرات

  1. چون نیک نظر کرد پر خویش میان دید   گفتا ز که نالیم که از ماست که برماست. من نمی دانم چرا قسمت عظیمی از خانم ها خود به این امر دامن میزنندومن فکر می کنم تا خود زن ها نخواهند هیچ چیز عوض نمیشود متاسفانه تعداد زیادی از خانم ها سعی دارند همچنان سنت های اشتباه گذشتگان خود را کورکورانه دنبال کنند ودر برابر هر حرکتی خودشان به عنوان یکی از موانع نقش آفرینی می کند.مادریی که می داند ابرو برداشتن  دخترش چقدر می تواند به حس اعتماد به نفس بچه اش کمک کند ولی مانع میشود.مادری که می داند رفتار برادر بزرگ تر با خواهرش خلاف هرگونه عقل ومنطقی است ولی دم فرو میبندد به نظر من خود مقصرترین افراد است.ویا فاجعه بارتر از اینکه مادری در قرن بیست ویکم در همین ایران خودمان تن به ختنه دخترش می دهد ویا خود در آن سهیم میشودامیدوارم روزی شود که  افکار چون شمایی در تمام زنان مملکتمان جاری باشد.

  2. مدیران نون به نرخ روز خور…نویسنده های بی سواد بی مطالعه خوابالو…کارگردانان برج ساز و مشاغل دیگر که سر صحنه فقط با تلفن حرف میزنند که معامله جوش بخورد…
    بازیگران معدودی که همیشه تکرار می شوند و همزمان سر چند پروژه هستند…
    همه کنار هم آب میبندند به تلویزیون و ما کانال عوض میکنیم

  3. من یه سوال همیشه دارم اونم اینه که زنهای محجبه چرا اعتراض نمی کنند که تو فیلم ها و سریال ها از اونها یه عده عقب مانده امل می سازنند که همه جا مسخره می شوند . یعنی اونها هم نمی فهمند این توهین ها رو .

  4. سلام ميس عزيز
    بالاخره پايان نامه هم تموم شد و رسما براي جلسه دفاع پايان نامه دعوت ميشيد.
    اميدوارم مشغله كاريتون ااين افتخار رو به من بده كه شما رو در جلسه دفاع ببينم.

  5. salam azizambavaret mishe ke dishab khabeto didam…. kheili khub budba inke az nazdik nadidamat ama kheili samimi busi mise man

  6. salam azizambavaret mishe ke dishab khabeto didam…. kheili khub budba inke az nazdik nadidamat ama kheili samimi busi mise man

  7. به قول اون دوا فروش تو سوته دلان درد آدم از فهمیدنه …والامن همین دوروبرم سریال خداحافظ بچه که میخواست پخش بشه سالن اجاره میشد برای دیدنش …و من و تو …و هزاران ادم مثل ما…اما چه سود…حالا دایی جان ناپلئون جاشو به خدافظ بچه داده و مش قاسم جاشو به شریفی نیا …این اقای عزیز….بخند..نه گریه کن…بی خیال بزن یه کانال دیگه مستند چهاررو ببین که نرو ماده حیوونا کنارهم اند…باهمند

  8. به قول اون دوا فروش تو سوته دلان درد آدم از فهمیدنه …والامن همین دوروبرم سریال خداحافظ بچه که میخواست پخش بشه سالن اجاره میشد برای دیدنش …و من و تو …و هزاران ادم مثل ما…اما چه سود…حالا دایی جان ناپلئون جاشو به خدافظ بچه داده و مش قاسم جاشو به شریفی نیا …این اقای عزیز….بخند..نه گریه کن…بی خیال بزن یه کانال دیگه مستند چهاررو ببین که نرو ماده حیوونا کنارهم اند…باهمند

  9. سایانا داوودی

    وای میس شانزه لیزه ی عزیزم چه زیبا حرف زدی و چقدر دلم برات تنگ شده.

  10. honarmandhaye  2 zari..otaghe fekr haye moteafen..dar farhangi ke tafakor jorm hast va tak sedayi o estebdade honari  bozorgtarin dastavard..dar resanei ke seryal misazand ta tarbiat konand ma hamvare hanim ke hastim.