پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳

تنها صداست که میماند

میس شانزه لیزه که در اتاق زیر شیروانی اش  نشسته بود و داشت ناخن های دستش را میکند و از گوشت جدا میکرد فکر کرد که همه ی شهر فریز شده و این تنها اوست که قلبش یخ نکرده و هنوز دارد نفس میکشد . بعد فکر کرد شاید سکته کرده و زمان برایش ایستاده . توی کوچه همه ی آدم ها و کالسکه ها خشکشان زده بود و مثل مجسمه های ابدی میخ زمین شده بود . اسبی  شیهه کشان دو پا زمین دو پا  در هوا  با دهان باز همان طور مثل فیلمی که رویpause  بماند ایستاده بود . میس رفت و از تلفن دیواری کهنه اش زنگ زد به آقای شاعر ، کسی گوشی را برنداشت ، زنگ زد به شرلوک هولمز ، کسی گوشی را برنداشت  ، زنگ زد به دراکولا، کسی گوشی را برنداشت ، به همه ی عوامل و آدم هایی که برای آمدن به جزیره ویزا گرفته بودند زنگ زد اما کسی گوشی را برنداشت . اشکش به بزرگی یک تکه گیلاس از چشمانش میچکید . خورشید غروب کنان سر جایش ایستاده بود . ابرها تکان نمیخوردند . میس هی شاید تو مرده ای ؟ چترش را برداشت و راهی خلوتگاه خودش و آقای شاعر شد . شاید مثل همیشه مست کرده و آن جا ولو شده . پابرهنه با پیراهن چهل تکه ی کهنه اش رفت دم نیکت همیشگی . آقای شاعر با دختر زیبایی در حال حم عاقوشی (درستش رو بلدم بنویسم ها !) فریز شده بود . میس شانزه لیزه که از چشم هایش قطره اشک ها زنده تر از هر جانداری بیرون می آمد و روی زمین  میچکید توی دلش فحش هایی را نثار آقای شاعر کرد و بطری سبز رنگی که روی زمین افتاده بود برداشت و محکم به سر آقای شاعر زد . همین لحظه صدای موسیقی سحرآمیزی که خیلی با حال و هوایش جور بود از دور دست شنیده شد . سیگارش را روشن کرد و لرزان به سمت صدا رفت .موسیقی تلفیق شده با ساز دهنی ، دود در هوا منجمد میشد . صدا از زیر پل رودخانه سن بلند میشد . میس شانزه لیزه با این صدا به خلسه ای رفت که غمش برایش لذت آور شد . برای همین به همه ی کسانی که تا این جا آمده اند برای اینکه بدانند میس کجا رفته شدیدا توصیه میشود به این جا(سازدهنی) بروند و ببینند و بشنوند و بخوانند . پست  آهنگی که با هر بار شنیدن زیباتر میشود .

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .

همچنین بررسی کنید

Beş soruda “Gandi Sokağı”nda Bir Gezinti

[ پرسه در خیابانن گاندی ، گفتگو با سانازسیداصفهانی گفتگو با سانازسیداصفهانی – مجله ادبی …

۱۲ نظرات

  1. چه قشنگ…
    صفحه ی اول وبلاگتون رو خوندم

    قلم شگفت انگیزی دارید و شیرین
    البته حق هم دارید
    خوب روزنامه نگارید و با تجربه

    براتون ارزوی موفقیت میکنم.

  2. داستانت به درد انیمشن میخوره عاشق فانتزی هاتم . موزیک رو هم گوش کردم الحق آخر خوش سلیقه ای میس جان . ماچ عیدت مبارک .

  3. بسیار زیبا.
    یه لحظه به حال و هوای فیلم Sweeney Todd نزدیک شدم.
    و بعد هم وقتی که توی تایتانیک همه یخ زدن.
    کمی هم به فیلم House of Wax .
    و آهنگ هم زیباست.

  4. من یک پیغام خصوصی برایت گذاشته بودم چرا جوابم رو ندادی؟گریه

  5. آهنگ خيلي خوب بود ممنون.لبخند

  6. یادم باشد که زیبایی‌های کوچک را دوست بدارم حتی اگر در میان زشتی‌های بزرگ باشند.
    یادم باشد که دیگران را دوست بدارم آن گونه که هستند ، نه آن گونه که می‌خواهم باشند.
    یادم باشد که هرگز خود را از دریچه نگاه دیگران ننگرم که من اگر خود با خویشتن آشتی نکنم هیچ شخصی نمی‌تواند مرا با خود آشتی دهد.
    یادم باشد که خودم با خودم مهربان باشم چرا که شخصی که با خود مهربان نیست نمی‌تواند با دیگران مهربان باشد.
    نوروز مبارک – این مطلب رو مجله الکترونیک ویستا برایم فرستاده بود قشنگ بود گفتم برای تو هم بفرستم

  7. می بینم که میس مسافرت نرفته و هنوز تو جزیرست 🙂
    بقیه انگار همه مسافرتن شرلوک و دراکولا و شاعر هم رفته عیاشی!!
    مغز من هم فیریز شده! فعلن همه رو pause  هستیم!
    آهنگا رو هنوز نتونستم دانلود کنم 🙁 ولی در تلاشم :))
    سلام خوبی میس جان؟

  8. سلام، میس جان. این آهنگ و متنت چقدر قشنگ بود. دیکته‌ی اون کلمه هم همین‌طورنیشخند
    حق داشتی بری تو خلسه. ما هم رفتیم و برگشتیم. مرسیگل

  9. این سلامیس یه میس.چطوری
    کلا این مشغلت خیلیه فکر کنم:دی
    اون pause رو که گفتی حس نوشته دوچندان شد.
    آهنگ زیبایی بود.مارو با این آهنگها به کجا ها که نمیبری شما.
    ممنون.موفق باشی

  10. درود!
    اشک و این ها تو کارت نبود رفیق!
    تو قدیم ها شمشیر می کشیدی و سر می بریدی و سیگار تو چشم ملت خاموش می کردی!
    چه شده است تو را آیا؟

    همه مرده اند ….همه…!

    آهنگ ها دارن دانلود می شن! شک ندارم که خوبن.
    لبخند

  11. اول اینکه چه عکس قشنگیست این عکس…
    دوم میس شانزه لیزه آیا عاشق آقای شاعر بود که با دیدن هم آغوشی اش با بطری زد تو سرش؟!!
    آیا آقای شاعر به میس خیانت کرده بود؟! یا کلا روحس هم خبر نداشت؟!نیشخند

  12. میس عزیز و بزرگوار داستانت حیرت آور بود از لینکی که دادی ممنون . عیدت مبارک . گل