سه شنبه , ۱۷ تیر ۱۴۰۴
بخاطر یک پیاله چای

بخاطرِ یک پیاله چای

جُستار

حالا دستهایم با هُرمِ لاله ی گوشت و  نیمه ی صورتت که در همکناری چشیده تب کرده  . – منظورم همان اولین بار بود که با چشمِ بسته زیر چشمخانه ات را لمس کردم بلکه حسی از کودکی در من بدود . . . مثل زمانی که چشمم را میبستم و چشمخانه ی آقاجانم را مثل یک بازی کودکانه لمس می کردم . – دو دستم را شبانه رو سجاده ی تنهایی شبانه پاشویه می کنم تا تبش ببُرد . تبِ دستانم منظورم است . تبِ دستانم بعد از برخورد با استخوانِ گونه ی تو . . . اما نمیبُرد . دستانم را شب ها می برم کنارم نگاهشان می کنم  . رنگ مجهولِ چشمانت را ازشان مینوشم ، مثل شرابی سرخ اما طوسی یا نه سبز آبی ، شیشه ای ! درست مثلِ چشم های آقا جانم . هر دو مَرد میروید در جان و خاطره ام و من هر دوتایتان را به خودم راه می دهم .

از

بخاطر یک پیاله چای

سانازسیداصفهانی

بخاطر یک پیاله چای

جزیره در کهکشان / میس شانزه لیزه

جستار ادبی

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .

همچنین بررسی کنید

تحلیل داستان توسط چت جی پی تی

داستان ِ تراژدی در نانوایی در پست قبل توسط چت جی پی تی اینگونه بررسی …