پنجشنبه , ۱ آذر ۱۴۰۳

ایدز……………………………………HIV

وقتی با یارو رو به رو شدی ، سرت گرم شد ،‌توی پیست یه چرخ زدی و دیدی چه چشمای اغواگری داره و چه جالبانه میخرامه ، وقتی سرت بازم گرم شد و دیدی اون ته ته ها یه اتاقی پیداست ، دستش رو میگیری و میبریش تو ، وقتی طعمش رو میچشی و لبخند بهش میزنی ، وقتی بهت لبخند میزنه و دم دمای صبح بی خداحافظی جاش رو خالی میبینی ، پاشو برو فرداش یه آزمایش ایدز بده . تو چه میدونی پنج شنبه ی هفته ی پیش این پری آفتاب مهتاب ندیده توی کدوم مهمونی بازوش سوزن نخورده و چشماش خمار نشده ! تو چه میدونی طرفش پ ی ش گ ی ر ی کرده یا پری آفتاب مهتاب ندیده خواسته که پ ی ش گ ی ر ی نکنه ؟ تو چه میدونی طرف چه کاره بوده و تو فقط به خاطر اینکه سرت گرم و تنت داغ بوده یه سانفرانسیسکویی رفتی . حالا اگه رفتی تست دادی و دیدی جواب منفیه خیلی هم خوشحال نباش چون ممکنه منفی باشه اما هنوز فعال نشده و تا ٨ سال اون زیر زیرا پنهانه و یه هو عین بمب ساعتی شروع میکنه به درب و داغون کردن . اون وقته که پنج شنبه ی هفته ی بعد که با دختر همسایه ی پری آفتاب مهتاب ندیده میری سانفرانسیسکو ویروس رو توی اون تکثیر میکنی و بعد این ویروس عینهو سرطان رشد پیدا میکنه و مثلا آمار ایدز توی زنجان میشه ١٠٩ نفر و توی کل کشور سیر صعودی رو طی میکنه . وقتی با یه آدمی هستی که مدام داره بهت دروغ میگه برو آزمایش اچ . آی . وی بده .وقتی با یه آدمی رو به رو هستی که کارش اینه که سر خیابون واسته برو تست اچ.آی. وی بده . وقتی با یه آفتاب مهتاب ندیده رو به رو هستی بازم  برو تست اچ آی وی بده . وقتی با یه گربه نره ی معروف شهر رو به رویی بازم برو تست اچ آی وی بده و همیشه قبل از اینکه عاشق بشی و بری سانفرانسیسکو ازش بپرس :” کارت بهداشت داری؟”  🙂 گول کسی رو نخور که بهت بگه :” عاشقت میمونم حتی اگه ایدز هم داشته باشی ” چون نمیمونه .(حتی اگه ایدز هم نداشته باشی ) برو فقط تست اچ آی وی بده . وقتی میری آزمایشگاه یارو که میخواد ازت تست بگیره خیلی نگاه عاقل اندر سفیهی داره . بهش توجه نکن . وقتی بهت میگه:” میفرستیم آزمایشگاه فردا جواب میاد” فقط بهش لبخند بزن (البته مال بعضی جاها که دستگاه مخصوص ندارن دو هفته طول میکشه که جواب بیاد اما دیگه دستگاه هاش اومده که یک یا دو روزه جواب رو میدن ) وقتی میری خونه و میبینی ساعت نمیگذره و دلشوره داری بدون که باید بدونی هر غلطی بهایی داره . صبر کن . وقتی روز فرا میرسه و میری آزمایشگاه دستات سرده ولی مجبوری خوشحال وانمود کنی . نکنه جواب مثبت باشه و خانمه که میخواد جواب رو بده میدونه و بهت چپ چپ نگاه کنه یا ترحم کنه و ….جواب رو میگیری میری بیرون آزمایشگاه و صد بار میمیری و زنده میشی تا در پاکت رو باز کنی . وقتی میبینی جواب منفیه یه  نفس راحت میکشی و میگی برم هشت سال دیگه دوباره بیام ….نه…نکنه اشتباه کردن باید برم یه لابراتوار دیگه ؟ نکنه خون من با مال یکی دیگه اشتباه شده و این جواب یکی دیگه باشه . نکنه ….  

عکس زیر قربانی همچین چیزایی است .

*****************************************************

سلام آقای هلمز

من ازتون درخواست میکنم امشب ساعت دوازده به منزل من بیاید . عین دراکولا . میدونم که دارید من رو میپایید . هر وقت از پنجره من رو دید میزنید من میبینمتون . با دوربین نگاهتون میکنم . چرا همیشه عین یک جنتلمن جواب نامه هام رو میدید ؟ چرا نمیذارید دلم براتون تنگ شه ؟ چرا همیشه مهربونید و همیشه حاظر در صحنه اید ؟ چرا واتسون رو میفرستید من رو تعقیب کنه من که کسی رو نکشتم !چرا ؟ من دوستتون دارم . اما …من امشب ساعت دوازده خودم رو خواهم کشت و اگر نیاید مقصرید چون نمیخوام خودم رو بکشم و میخوام شما نجاتم بدید . من هیچ وقت نخواستم خودم رو بکشم همیشه خواستم نجات داده بشم . آقای هلمز شما قلب منو دزدیدید از شما به کی شکایت کنم ؟ (لطفا قبل از اومدن مطلب این پست رو مربوط به ایدز بخونید شاید شما هم یک ایدزی باشید . با این وجود من دوستتون دارم !)(دروغم نمیگم )

                        میس شانزه لیزه 

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .

همچنین بررسی کنید

Beş soruda “Gandi Sokağı”nda Bir Gezinti

[ پرسه در خیابانن گاندی ، گفتگو با سانازسیداصفهانی گفتگو با سانازسیداصفهانی – مجله ادبی …

۳۱ نظرات

  1. سلام !  دلم برات تنگ شده بود بعد از مدتها اومدم سراغت . خیلی هم داستان نیست میس جان ! یک آقایی که  خیلی هم خوشتیپ و با کلاس و درست و حسابیه  ( در ظاهر) در آمریکا در حال آب خنک خوردن ه چون ثابت شده که تا به حال حداقل حدود ده تا خانم رو که باهاشون توی رابطه دائم هم بوده عمدا مبتلا کرده . تست دادن کار خوبیه ولی بهتره قبل از رابطه هر دو طرف برای محکم کاری این کار رو بکنند . برای اون شبها و روزهایی که تو گفتی کاندوم همیشه راه بهتری از دیوونه شدن تا رسیدن نتیجه تست ! دختر و پسرش مهم نیست همیشه روی استفاده از کاندوم اصرار کنید. 

  2. فرض کن همه این شیطونی ها رو انجام دادیم. حالا چرا با آزمایش خرابش کنیم؟میشه هشت سال بجای غم و غصه خوردن، بدون اطلاع از بیماری زندگی کرد و لذت برد.
    میس بانو
    عجیب بود نوشته ات و گیرا
    شادزی

  3. اين اسمش را نبر مرا به ياد كتابي كه قصد نبشتارش را داشتيم مي اندازد، نام كتاب هست شاهد بازي بي قيد و شرط… و ما ندانستيم كه چه سري در اين كلام بود كه اسمش را نبر را پيوند داد به اين سرنوشت محتوم هماننده ي اديپ و التون جان و آن مردك عياش باشي عهد قجري…

  4. سلام بر میس شانزه لیزه

    اون مطلب ایدز، خیلی واقعی و دردناک بود 🙁
    اما مطلب آخر و خیلی دوست داشتم، از قشنگترین عاشقانه هایی بود که نوشتی خصوصن اون قسمتی که میگفت: من نمیخوام خودم رو بکشم، میخوام شما نجاتم بدید، هیچ وقت نخواستم خودم رو بکشم همیشه خواستم نجات داده بشم. خیلی با احساس و دوستداشتنیه. 🙂 آفرین میس.

  5. آدرستان در کامنت دانی هامتن به اشتباه میگدارید. میس جان . سلام

  6. حس بویاییم همیشه بد کار نمیکنه…این سری هم راستش این حسه میگه بوی خوبی نیست…بوووی این میده که ازم دلگیر باشید…از نیومدن…این که با این که…..!
    ممممیییییس عزیزم…من وقتی میام با کلی انرزی دوست دارم بنویسم…خودم از این که از یک موج شیرینی که اینجا بود و منم تا حدود ی باهاش بودم الان دورم و به آدمهاایی که تو این موج بلاگ شما هستن و اضافه شدن غبطه میخوووورم….میس عزیزم…من را روشن کنید لطفا…بوی بدی میده کارای من…یا نمیدونم….بوی بدی گرفتم….داره خفه میکنه شاید…نمیدونم اصلا نمیدونم….!
    برقرار باشید میس شانزه لیزه ی عزیزم….! بگید از اون موج قدیمی به دور انداختید  منو یا هنوز هستم….!من کجای اون موجم؟!موج غرق شدن تو بلاگتون؟به یاد میس بودن و سپردن خود به جزیره ی کهکشان…..بارانی ام…بدرووووود…

  7. خدا را شاکریم که با لعبتکان آفتاب و مهتاب ندیده هم پیاله نیستیم. . .کلن قرار است وسیله ی سفرمان را بگذاریم داخل صندوق خانه! فعلن که به کارمان نمی آید. . .

    × به جناب هلمز سلام ما را برسانید. . .در نامه ب بعدی!

  8. به قول دایی اسدالله:
    مومنت،مومنت
    وقتی که رفتی سانفرانسیسکو حتما باید بری تستاچ آی وی بدی.حالا طرف می خواد هرکی باشه!

    گل فرستادیم!!

  9. سلام !  دلم برات تنگ شده بود بعد از مدتها اومدم سراغت . خیلی هم داستان نیست میس جان ! یک آقایی که  خیلی هم خوشتیپ و با کلاس و درست و حسابیه  ( در ظاهر) در آمریکا در حال آب خنک خوردن ه چون ثابت شده که تا به حال حداقل حدود ده تا خانم رو که باهاشون توی رابطه دائم هم بوده عمدا مبتلا کرده . تست دادن کار خوبیه ولی بهتره قبل از رابطه هر دو طرف برای محکم کاری این کار رو بکنند . برای اون شبها و روزهایی که تو گفتی کاندوم همیشه راه بهتری از دیوونه شدن تا رسیدن نتیجه تست ! دختر و پسرش مهم نیست همیشه روی استفاده از کاندوم اصرار کنید. 

  10. فرض کن همه این شیطونی ها رو انجام دادیم. حالا چرا با آزمایش خرابش کنیم؟میشه هشت سال بجای غم و غصه خوردن، بدون اطلاع از بیماری زندگی کرد و لذت برد.
    میس بانو
    عجیب بود نوشته ات و گیرا
    شادزی

  11. اين اسمش را نبر مرا به ياد كتابي كه قصد نبشتارش را داشتيم مي اندازد، نام كتاب هست شاهد بازي بي قيد و شرط… و ما ندانستيم كه چه سري در اين كلام بود كه اسمش را نبر را پيوند داد به اين سرنوشت محتوم هماننده ي اديپ و التون جان و آن مردك عياش باشي عهد قجري…

  12. سلام بر میس شانزه لیزه

    اون مطلب ایدز، خیلی واقعی و دردناک بود 🙁
    اما مطلب آخر و خیلی دوست داشتم، از قشنگترین عاشقانه هایی بود که نوشتی خصوصن اون قسمتی که میگفت: من نمیخوام خودم رو بکشم، میخوام شما نجاتم بدید، هیچ وقت نخواستم خودم رو بکشم همیشه خواستم نجات داده بشم. خیلی با احساس و دوستداشتنیه. 🙂 آفرین میس.

  13. ما که با لعبتکان آفتاب مهتاب ندیده ی بسیاری همپیاله بوده و جلوس نموده ایم و گاهاَ دردی کش و دردی خوری نیز نموده ایم, در منظر شما باید آزمون اچ آی وی بدهیم باز…؟ آیا این ویروسکان شیطان از طریق کلام و می خوری و حتی فکر از راه دور امکان بازپخش و انتقال ندارند؟ در نظر ما که ویروسهای اچ آی وی نیز از دلتنگیهایشان است که در این و آن خانه می کنند و به ذات خویش گناهی ندارند. ولی عملکرد آنان هم خودشان و هم دیگری را گناهکار جلوه گر می شود.
    در پایان به شما ذکر بفرمایم که : می مخور با همه کس, یا اینکه تنها تنها… کوفتت بشه…

  14. آدرستان در کامنت دانی هامتن به اشتباه میگدارید. میس جان . سلام

  15. حس بویاییم همیشه بد کار نمیکنه…این سری هم راستش این حسه میگه بوی خوبی نیست…بوووی این میده که ازم دلگیر باشید…از نیومدن…این که با این که…..!
    ممممیییییس عزیزم…من وقتی میام با کلی انرزی دوست دارم بنویسم…خودم از این که از یک موج شیرینی که اینجا بود و منم تا حدود ی باهاش بودم الان دورم و به آدمهاایی که تو این موج بلاگ شما هستن و اضافه شدن غبطه میخوووورم….میس عزیزم…من را روشن کنید لطفا…بوی بدی میده کارای من…یا نمیدونم….بوی بدی گرفتم….داره خفه میکنه شاید…نمیدونم اصلا نمیدونم….!
    برقرار باشید میس شانزه لیزه ی عزیزم….! بگید از اون موج قدیمی به دور انداختید  منو یا هنوز هستم….!من کجای اون موجم؟!موج غرق شدن تو بلاگتون؟به یاد میس بودن و سپردن خود به جزیره ی کهکشان…..بارانی ام…بدرووووود…

  16. سلااااام بر میس خووودم…از لحضه ی ورود امشبم به بلاگتون شروع میکنم….اول اومدم مثل این مدتها تند ببینم چه خبره وظیفمو ادا کنم…بعد گفتم هی توووو…تو که الان وقت داااری پس آروووم بخخخووون همشو…خوندم . خوندم هزار تا تجزیه و تحلیل و مثل همشیه رفتم تو آزمایشگاه و شدم سرایدار که جارو دستشه و شما را زیر نظر داره که بینه آخرش چی میشه و…خلاصه تا اومد آخرش و بعد هلمز را دید و آخرشو بعد گفت خوب چرا باید داشته باشه…که آخرش انقدر بد دوتایی بمیرن…نداشته باشه دیگه انشالله که بی استرس با هم باشن و از این چیزا اون آخرش هم خیلی خوشگل بود که گفتید بهش با این وجود دوستت دارم…یاد بیتی از خودمان افتادم که میگفته….تو به هر جا بروی و ندهی لب به سخن نفسی کش که نفس داشت مرا بر پایم….
    خلاصه متن تموم شد اومدم نظر بذارم شاید باورتون نشه با چه استرسی ناگهانی رفتم تو لینکاتون تا ببینم هنوز بلاگ من هست یا نه…چووون نمیدونم و نمیدونستم که چی میاد به سر ش…این نیومدنام رو چیزی تاثیر داره یا نه…با استرس دیم تا به آخرش رسیدم و بووودم و با خیال بهتر یدارم مینویسم….
    میس عزیزم خووووبید…کجااااااااییییییییییییییییییییییی

  17. خدا را شاکریم که با لعبتکان آفتاب و مهتاب ندیده هم پیاله نیستیم. . .کلن قرار است وسیله ی سفرمان را بگذاریم داخل صندوق خانه! فعلن که به کارمان نمی آید. . .

    × به جناب هلمز سلام ما را برسانید. . .در نامه ب بعدی!

  18. با عرض و طول و اینا باید بگم که بریم آزمایش ایدز بدیم که چی بشه؟؟؟

  19. به قول دایی اسدالله:
    مومنت،مومنت
    وقتی که رفتی سانفرانسیسکو حتما باید بری تستاچ آی وی بدی.حالا طرف می خواد هرکی باشه!

    گل فرستادیم!!

  20. سلام دوست خوبم
    من همیشه میخواستم نجات داده بشم این جمله بهترین چیزی بود که تو ماههای اخیر خونده بودم. دمت گرم عالی بود!
    از دخترهای آفتاب مهتاب ندیده باید ترسید
    اینم عالی بود. به نظرم بعد از یک مدت استرس الان داری بهتر میشی. چون خییلی بهتر مینویسی
    خوشم اومد زیاد
    موفق باشیقلب

  21. khosh tiip esme saehb weblog peeleh ( عاليه ) است نه ( عاطیه)

  22. حالا که اینو گفتی میس جونم بذار برات بگم که چند سال پیش شایع شده بود که دختری که از هم آغوشیهای متعدد دچار ایدز شده بود برای انتقام گرفتن از مردان کثیفی که او را چنین مبتلا به کرده بودند اتاقی اجاره کرد و هر شب مردی تور میکرد و  با خود به خلوتگاه میبرد و صبحدمان پس از آمیزشی لذت بخش مرد بیچاره را با یادداشتی روی آینه میزتوالت تنها میگذاشت با این مضمون که:"حالا شما هم ایدز دارید.من نبودم

  23. خیلی زیباست . نوشته های کوتاه یعنی فشردگی در خلاقیت . اینکه مفهومی از میلیونها کلمه رو در چند سطر  گفتی شاهکاره. به جرات این رو بیشتر از همه دیگرانت دوست داشتم .

  24. مثل اینکه هر شب با یه بهونه نممیخوای بذاری ما راحت بخوابیم

  25. سلام دوست خوبم
    من همیشه میخواستم نجات داده بشم این جمله بهترین چیزی بود که تو ماههای اخیر خونده بودم. دمت گرم عالی بود!
    از دخترهای آفتاب مهتاب ندیده باید ترسید
    اینم عالی بود. به نظرم بعد از یک مدت استرس الان داری بهتر میشی. چون خییلی بهتر مینویسی
    خوشم اومد زیاد
    موفق باشیقلب

  26. سلام.متن جالبی بود.تو  خودت هم این آزمایشو دادی؟

  27. khosh tiip esme saehb weblog peeleh ( عاليه ) است نه ( عاطیه)

  28. حالا که اینو گفتی میس جونم بذار برات بگم که چند سال پیش شایع شده بود که دختری که از هم آغوشیهای متعدد دچار ایدز شده بود برای انتقام گرفتن از مردان کثیفی که او را چنین مبتلا به کرده بودند اتاقی اجاره کرد و هر شب مردی تور میکرد و  با خود به خلوتگاه میبرد و صبحدمان پس از آمیزشی لذت بخش مرد بیچاره را با یادداشتی روی آینه میزتوالت تنها میگذاشت با این مضمون که:"حالا شما هم ایدز دارید.من نبودم

  29. خیلی زیباست . نوشته های کوتاه یعنی فشردگی در خلاقیت . اینکه مفهومی از میلیونها کلمه رو در چند سطر  گفتی شاهکاره. به جرات این رو بیشتر از همه دیگرانت دوست داشتم .

  30. سلام هلمز!چرا در تاریکی نشسته ای؟(یک شعر درخشانه از بیژن الهی راجع به شرلوک هلمز)

  31. مثل اینکه هر شب با یه بهونه نممیخوای بذاری ما راحت بخوابیم