خانم #اوريانا_فالاچى من در سرزمينى زندگى ميكنم كه سالهاست جغرافياي هنرش دستِ بى هنرانى اداره ميشود كه مطلقا دانشى از هنر ندارند. در صورت لزوم از همه شان سينه خيز فاصله ميگيرى تا به حمايتِ خويشتنت برآيي و در در جنگاورى و شخم زدن ِدرونت خودت باشى نه آن گونه كه الگو ميدهند و اين يعنى تعريف استقرار در خودت . خانم فالاچى شما ميتوانى براى كودك زاده نشده و سقط شده ات كتاب بنويسي و ما دوستش داشته باشيم ، يك مرد و عشق پاناگوليس را دوست داشته باشيم و جسارت تو را در قدم هايي كه زدى بستاييم اما وقتى به خودمان ميرسد قصابانِ پا قلم كنى هستيم كه لنگه ندارد . خانم فالاچى من هم مثل شما گوش به حرف مردم كه باد هواست ندادم اما آنچه نصيبم شد مثل تف سر بالا بود . اينجا مديرانِ خانه هاى هنرى دوست دارند تو دراز بكشى و بميرى ، از فريماه فرجامى تقدير ميكنند و صحنه را به ياران هميشگى ميسپارند ، آدم هاى هميشه روى استيجِ متوسط و ميانمايه ، سالها پيش بعد از #كتاب #نامبرده_حسين_سرشار بيشتر كارگردان هايي كه با فريماه فرجامی كار كرده بودند در باره اش با من حرف نزدند. همان طور که #مسعود_كيميايى ! آنچنان نيست كه در فيلم هايش ، او بهترين بازيگر سينماست ! پروژه ى حسين سرشار را گفتم داغ دلم تازه شد ، هنوز#خانه_موسیقی ما يك جلد از كتاب سرشار را از من نگرفته ! سركوب و انجمادِ تنها هواى وزنده است آنگاه كه انرژى و هوشِ سكان به دست ها هنرى جعلى و خيالى ست . اينجا براى تو دست نميزنند اين جا بايد پول بدهى تا قدرت پلاستيكى را برايت رسانه اى كنند. نه اينكه بد باشند كه نفهمند ، حكايت آنكس که نداند است ، مکان روحی که برایش سرمایه گزاری کردی ، مثلا #روزنامه یک پی او وی آگاهانه و هوشمندانه ندارد . سردبیرانش از قدرت کشف بى بهره اند . در تکرار مکرر هستند . کتابت را نمیخوانند چون نثرش سخت است ، از خودت میخواهندخودت را نقد کنی و در فلان کلمه برایشان بفرستی! عطش خلاقیت تو در این کشتی بی هنران تنها به سرابی مینگرد . حقیقت این است که تو نمیتوانی زبانت را واگذار کنی و بروی باید ایمان داشته باشی این آدم های سیاه و بی جنم که حتی ظرفیت ندارند تا خود حقیقی هنرمند را ببینند باتلاق و فاضلابی هستند که تو از کنارشان عبور میکنی نه اينكه با جریانشان موج بگیری .
برچسباوریانافالاچی داستان درودل روزنامه ساناز سید اصفهانی سانازسیداصفهانی میس شانزالیزه کتاب کلاژ