اپرا موزهایست از هنرهای فنا ناپذیر
هفته گذشته شاهد اجرای موفقیت آمیزی رسیتال آواز اولین باغچهبان ، حسین سرشار و منصوره قصری در
تئاتر شهر بودیم. در این خصوص گفتگوشی داشتیم با حسین سرشار خواننده (( باریتون )) که در این جا از نظرتان می گذرد .
حسین سرشار تحصیلات خود را در هنرستان عالی موسیقی تهران آغاز کرد و پس از اخذ دیپلم برای ادامه تحصیل عازم ایتالیا شد و در رم بعد از طی دوره آواز با اخذ عالیترین مدرک از کنسرواتوار سانتاچیچیلیا فارغ التحصیل شد . او در دوران اقامت در اروپا چندین بار به پاریس سفر کرد تا از استاد سرشناس رشته آوازخانم هلن بوویه کسب تجربه کند. در سال ۱۳۴۱ در کنکور بین المللی آواز ونیز شرکت جست و موفق به اخذ جایزه این کنکور گردید. بهمین مناسبت دولت ایتالیا بورسی به او داد تا دوره تکمیلی را در اُپرای ونیز بگذراند. در پایان دوران تحصیل سازمان رادیو تلویزیون ایتالیا از او دعوت کرد تا کنسرتی بهمراهی ارکستر سمفونيك ميلان بدهد. این کنسرت با موفقیت تمام برگزار شد و از رادیو ایتالیا نیز پخش گردید. پس از این پیروزی حسین سرشار کنسرت های متعددی در شهرهای ناپل ، رُم و ونیز ارائه داد و در اپراهایی از کورت وایل و ماسته شرکت جست ، سرشار خارج از ایتالیا نیز رسیتالی در انیستیسو آفریقایی- آسیای شهر وین اجرا کرد .
در بازگشت به ایران ابتدا یک کنسرت به همراهی ارکستر سمفونيک تهران در تالار فرهنگ اجرا کرد و همزمان با افتتاحِ تالار رودکی به فعالیت در گروه اپرای این سازمان پرداخت و در نقشهای اول اپراهای مشهور از جمله (دون ژوان ) و
( عروسی فیگارو) اثر موتسارت ، ریگولتور… ، كارمن الثر پیزه . توسکا، و لابوهم اثر پوچینی ظاهر شد و فعالیت خود را تا قریب یکسال پیش در اپرای تهران ادامه داد .
حسین سرشار در اولین برنامه ایرانی تلویزیون ملی ایران نقش اورفه را در اپرای اورفه و اوریدیس اثر گلوک عهده دار بود و در دومین جشن هنر شیراز در کنسرتی به همراهی ارکستر سمفونيك تهران شرکت جست .
تماشا : آقای سرشار کنسرتِ اخیر از آن جهت که به شما مربوط میشده تا چه پایه موفقیت به همراه داشته ؟
سرشار : بطور کلی رسیتال ِ آوازی که در چهار شب (دو شب تئاتر شهر و دو برنامه در اصفهان و شیراز ) به همت سازمان رادیو تلویزیون ملی ایران ترتیب یافت از نقطه نظر اجرا و شنونده از هر جهت رضایت بخش و موفقیت آمیز بوده . اما درباره سهمِ خودم در این موفقیت باید بگویم بهترین اجرای من در تئاتر شهر و در شب دوم برنامه بود. به این دلیل که در شب اول اجرا به علت ناراحتی که داشتم و طبیعتا بر روی کارم هم بی تاثیر نبوده چندان رضایت شخصیم را جلب نکرد هر چند که به عقیده دیگران این عدم رضایت بی دلیل بوده است. به هر حال بعد از یکسالی که در فعالیت های هنریم وقفه افتاده بود کنسرتهای اخیر محرک و مشوق خوبی در کارم محسوب میشود.
تماشا :اشاره به یکسال وقفه در کار هنری تان کردید ، ممکن است بگویید این مدت را چگونه گذراندید ؟
سرشار :پیشنهادات ِ بسیاری برای کارهای مختلف داشتم که از پذیرفتنِ آن ها خودداری کردم چون به نظر منکسی که به هنرش عشق می ورزد کارش رادوست دارد و سالیان دراز با هنرش زندگی کرده است به یکباره کنار گذاشتن و دل کندن از آن برایش دشوار خواهد بوده ( مگر آنکه واقعا در شرایط خاصی قرار بگیرد که به یکباره از آن دست بشوید . )
به هر حال این مدت را برای هر چه بهتر شدن کارم به تمرین پرداختم .
تماشا : به عنوان یک خواننده اپرا ممکن است بگویید یک شنونده ی ایرانی با یک شنونده ی اروپایی چه فرقی دارد و به طور کلی در چه درکی از این هنر قرار دارد ؟
سرشار : در خصوص فرق میان این دو شنونده باید بگویم اپرا برای مردم اروپا یک سنت محسوب می شود که با ادبیاتشان درآمیخته است .کسانی که گوته ، ویکتورهوگو و شکسپیر را میشناسند و علاقمندشان هستند دوست دارند کارِ شعرای محبوب شان را به در یک اپرا به صورت نمایشی و تصویری در آمده که به صورت پرسوناژ های زنده بازگو میشود بشنوند و لذت ببرند . ( به خصوص که اپرا آمیخته ای ست از ادبیات و موسیقی و تئاتر و هنرهای دیگری مثلِ رقص ،نقاشی و دکوراسیون) این قطعات که بصورت اپرا در میایند برداشتی است از زندگی مردم، خصوصیات اجتماعی آنها و خواستهای روزمرمشان و به این دلیل است که گرایش شنونده اروپایی به اپرا عمیق تر و بیشتر از شنونده ایرانی است .
برای بوجود آوردن یک چنین انگیزه ای در شنونده ایرانی ما نیاز به پیدایش ِ فرهنگ اُپرایی داریم ، نیازمند مکتبی هستیم که بروی ادبیات اصیل و اساطیری ما پایه گذاری شده باشد. ما با در نظر گرفتن فرم موسیقی زمانمان و خواست های مردم باید آهنگسازانی داشته باشیم که بتوانند بفرض برای بوجود آوردن اپراهایی از روی شاهنامه فردوسی اثری بپرورانند که همپا و رسانندهی کامل این کار بزرگ باشد و برای رسیدن به این پایه از فرهنگ اپرایی خیلی راه داریم .
تماشا :طی کردن این راه و رسیدن به مقصد که مسلما نسلی را پشت سر می گذارد برای شنونده کنونی چه باید کرد؟
. برای آن قشر از مردم که علاقمند هستند باید از هدایت و همت دستگاههای مسئول فرهنگی و هنری كمك گرفت و بوسیله یک سیاست فرهنگی خاص انگیزه رفتن به اپرا را در مردم به وجود آورد. اُپرا با اینکه یک هنر قدیمی است بخاطر اصالت و ارزش مالی فرهنگی خود همیشه به عنوان يك پديده بزرگ هنری در خور مطالعه و تحسین است به این ترتیب برای هر نسل و هر گروهی میتواند قابل تعمق و توجه باشد.به نظر من اپرا موزه ای است با آثار هنری فناناپذیر که قادر است در هر مرحله ای برای پژوهشگر خود پایه و اساسی باشد. ما هر قدر از نظر زمانی پیش برویم و مدرن تر بشویم باز پایه های کار هنری امروزمان همان پدیده های گذشته است. برای هرکس که به اپرا گرایش بیاید خلاق، مجری و حتی شنونده علاقمند به این هنر انقدر آثار مختلف و قابل بررسی گردآوری شده که بتواند شروعی محسوب بشود. شنونده کنونی را با گردش دادن در این موزه عظیم میتوان بالاخره به این هنر علاقمند ساخت .
تماشا: به عنوان آخرین پرسش، نام شما را به عنوان خواننده باریتون می شنویم. ممکن است درباره این صداتوضیح کوتاهی بدهید؟
سرشار : در اپرا برای صداهای انسانی تقسیم بندیهایی وجود دارد ، سوپراتور ، متسو سوپرانو – آلتو (برای زن) و تنور پاریتون و باس برای مرد .باریتون که حد فاصل میان تنور و باس ست صدای طبیعی مرد است. تنور صدای ظریف و بالاست و روی نت های بالا کار می شود و باس هم صداییست خیلی بم . خواننده باریتون که میتواند در واقع به مرز این دو صدا تجاوز کند هم در روی نت های بالا می تواند بخواند و هم به نت های یم و پائین دسترسی پیدا کند.
فیروزه میزانی
ویرایش مجدد از ساناز سیداصفهانی
ارسالی مهدی فلاح برای صفحه کتاب نامبرده ، حسین سرشار