كورتاژِ خاطره وسطِ تبِ حمام عمومى شد رگبار ِ كابوسِ يك مادرِ حيوونى . نوزادى كه نصفه به دنيا آمد ، يك نصفش چنگ به ريسمانِ ناف ، نصفه ى ديگرش تن زده به لغزشگاه، دو دستى روى زمين و دستى دستى توى خواب. راه روى شطِ تقويم و گاه دست توى آبدانِ جنينى در پى آغوشى … اصلى ، نسبى ، سببى ، حسبى . نصفى در صبحگاه به مرگ اندر شدن، نصفى شبانگاه منكرِ آن دگر شدن . خطِ خاطره رد نميشود ، وصله شده به عطرى، مكانى، زمانى ، مثلِ نور ظاهر ميشود . كفن پيچش كنى زنده زنده لگد به سنگ لحد زند. زوركى زنده شود . به خاطره تلخكى بايد داد، نشئه يا خمارش يا مستش بايد كرد سپس سرش را زيرِ تيغ گيوتين بايد بريد ، مثل كله ى خيار . او نصفه ميميرد. هر بار توى بخار حمام جوانه ميزند ، به دنيا ميايد ، ميانِ كَفِ صابون و نرم كننده هويدا ميشود ، ميرود توى چاهك. هر دوش به دوش كورتاژِ ميشود . 🔘 كلاژ در بستر عكسِ روزبه عزيز كار شده است .