یکشنبه , ۲۰ آبان ۱۴۰۳

کشفم کن !

قبل از خوندن این پست بر شما واجب است حتما این را گوش کنید . این موسیقی  را که بر مبنای یک موسیقی فولکلور روسی ساخته اند همان چیزهایی است که حداقل در دل من یکی است . . . در کودکی ، در خیلی خیلی کودکی ، این آهنگ را با پیانو میزدم و هیچ وقت تا به امروز نمیدانستم رگ و ریشه اش به روس ها میرسد . معنی و مفهوم این ترانه را به انگلیسی- ایتالیایی- فرانسه و فارسی در این جا میتوانید بخوانید .

* * * *

دلم واسه خودم تنگ شده ، ماسک رو میسازم و میرم جلوی آینه ، پرت میشم به دوره ی دانشگاه . انگار خیلی ساله که گذشته ! شاید قرن هاست که گذشته ، شاید اصلا همه اش یک خواب بوده ، همون روزها که با ماسک ، توی پلاتو ، متن به دست ، نقالی اجرا میکردیم و طپق میزدیم و ماسک رو برمیداشتیم و میزدیم زیر خنده ، روزهایی که توی بانک تجارت رو به روی دانشگاه منتظر میشدم تا گاریچی بیاد دنبالم و من رو با خودش به کلبه خرابه ش ببره ،  روزهایی که سوار رنگین کمون میشدم و خوب سرسره سواری میکردم و فکر میکردم فواره همیشه جهتش رو به بالاست ، فرودی نداره ! حالا انگار دارم میبینم که همه چیز در فروده که اوج میگیره ، چون اون جاست که ذهن کامل میشه ، وقتی گزیده گویه های (درجستجوی زمان از دست رفته ) پروست رو میخونم ….میبینم که عشق همیشه ، در هر زمان ، در هر مکان ، تعریفی نداشته ، خیلی خودش رو نقض کرده ، مثلا در گزیده گویه های رولان بارت ، کتاب (سخن عاشق )، در عشق – رقص زندگی اشو ، در عشق خیام و مولانا و حافظ همه جا پوچ و سخته . سخت از بس که زیباست . مثل تراژدی . حالا این منم که باید بدونم تراژدی میخوام زندگی کنم یا کمدی یا ملودرام و خوبیش به اینه که همه فن حریفم و توی هر کدوم بیفتم از اون ور بوم میفتم ! ماسک رو از روی صورتم بر میدارم و ترانه بالا رو گوش میدم . . . یک بار که پی الواطی با آقای شاعر بودیم . . . دستمان را گرفت و روی شانه اش گذاشت و گفت بیا برغسیم -بلدم دیکته ش رو هاااا – گفتم :” حال و حوصله ندارم خلی ها ااااا من دارم چی میگم تو چی میگی ؟” بعد پیچوندتم و گفت :” نگاه این همه آدم ! ” در همون پیچ بود که انگار پیچ خوردم به کودکی ، به خیلی کودکی که فکر میکردم آدم های خیالی دوره ام کرده اند -زمان هایی که توی آینه نمیدیدمشون – و با هم برای مخاطبان و مهمان های نامرئی اجرایی کردیم مبسوط و اشک من در چاله ی خنده ی صورتم میرفت و مثل مرداب میشد . به قول ترانه ی بالا 🙁 روزگار خوب آن روزها بود ….) و من پی چیزی که به شیوه ی ایام ماضی توی تابوت زیر خاک دفن شده میگشتم و اشک میریختم در حالی که توامان از پیچ و خم خودم و آقای شاعر کیفور میشدم . یاد تاریخ های مهم زندگی ! میگن توی ذهن خانوم ها خیلی تاریخ ها ثبت میشه . نمیدونم واسه مردها چطوره اما من 17 فروردین رو هیچ وقت فراموش نخواهم کرد . به افتخار خودمون ترانه بالا رو دوباره بشنویم و بدونیم که قدر هم رو نمیدونیم . . . زمان خیلی سریع میگذره . . . ترانه رو گوش کنیم و بدونیم دنیا کوچیکه . . . گوش کنیم  و بدونیم که در همین کوچیکیش چیزهای بزرگی وجود داره که یک میلیارد سال نوری وقت میخواد تا کشفش کنی . کشفم کن .

 

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .

همچنین بررسی کنید

Beş soruda “Gandi Sokağı”nda Bir Gezinti

[ پرسه در خیابانن گاندی ، گفتگو با سانازسیداصفهانی گفتگو با سانازسیداصفهانی – مجله ادبی …

۲۰ نظرات

  1. سلام
    بییییییییییییییی نهایت خوشحالم که می نویسی.وخوشحالترم که احساساتت رو می نویسی.در کسوت معلم سابق تو صیه می کنم به این نوشته ها مسیر بدی.مجموعه یاددشتهای هدفمندیک هنرمند دغدغه مند.شاید اگر در دوران "دولت آبادی" اینترنت بود"نون نوشتن" محصول وبلاگ نویسیش می شد.(که نمی دونم خوندیش یا نه.)عکسهی خودتم خوب دستکاری می کنی!!!!
    موفق باشی.

  2. میس جان من و آقای کمردردیان با پیامی که برامون گذاشته بودی و آهنگ این پستت آی حال کردیم، آی حال کردیم. بابالینکه نمیآد و تو میگی لنگش کن؟ آدرسش رو برام درست و حسابی میل کن دیگه. قلبقربانت سال خوبی را برایت آرزو می کنیم.

  3. میس جانم سلام
    خیلی خیلی خیلی ممنون بابت آهنگ خیلی نازت
    پستت هم مثل همیشه خیلی خوب بود. با این همه من درباره هیچ لحظه ای از گذشته زندگیم این حس رو ندارم خصوصا کودکی و نوجوانیم. غم انگیزه  که هیچوقت حسرت گذشته و بازگشت بهش رو نمی خورم چون خیلی بد و اعصاب خراب کن بوده. دوران کودکیم به خاطر تنهایی ها و غصه های زیادش برام بیشتر مثل توهم می مونه. البته بازم خوش به حالت که روزهایی تو زندگیت بودن که دلت براشون تنگ میشه.

  4. نیشخنددر ضمن اهنگ فوق العاده بود /تو اشتباه میکنی که دنبال اینی که ببینی پروست و این و اون چه تعریفی از عشق کردند گاهی کتاب چیز خوبی نیست جانم

  5. با همه ی کوچیکی دنیا، ممکنم هست که هیچ وقت کشف نشه. از کاشفان که انتظاری نیست اما شاید یه ماما بتونه کاری کنه واسمون.

  6. عالی بود……….ممنون ازت ! به امید تاریخ های به یادماندنی شادتر برای تو.

  7. نه عزیزم همش خودمبودم.فقط خودم اینجا کامنت میذارم.نمی دونم چرا اینطور فکر کردی.

  8. سلام  
    ممنون ازت میس عزیز که اینقدر مطالب خوب می گذاری .
    من فکر می کنم زندگیم نا خواسته تا اینجا تراژدی بوده.
    این جملات اخرت بد جوری حالم و عوض کرد ،واقعا قدر همو نمیدونیم و بعد که طرف رفت تازه میفهمیم بهترین گوهر  را از دست داده ایم و خبر نداشتیم .
    من تو زندگیم این لحظات را که به اون  شخص نیاز دارم و نیست و فقط خاطرش با من هست را حس کردم .کاش قدر همو بدونیم و همدیگر را کشف کنیم .
    موسیقی هم واقعا زیبا بود   ( اه یاد اون روزها بخیر.)

  9. توضح بده عزیزم وقت بهت داده شد!

  10. من که همه ی تاریخ ها یادم میره!مثلا دیروز تولدم یکی از دوستام بود گند زدم بهش وقتی هیچی نگفتم 😐
    ولی بعضی تاریخ ها هست که فراموش نمیشه.
    آهنگی که گذاشتی هم خیلی دوست داشتم و قول بده برام پیانو بزنی :دی

  11. معلومه که این اهنگو خوب می شناسم و باهاش کلی خاطره دارم.اتفاقا بعد از مدتها هفته پیش گوشش دادم.و همین نزدیکی ذهنی با تو برام خیلی عجیبه.منم ۱۷ فروردین برام روز بزرگیه.بگذریم.بهتره این بغض به اشک تبدیل نشه حالا.

  12. ببخشید
    ولی فونت پستت رو مخ آدم راه میره
    چه برسه به من خر

  13. اِی گفتی.چه خوبه آدم میشینه تو کافه و خیال رو اونم به صورت کشباف میبافه.
    برای تو ۱۷ فروردین.ولی برای من  30 اسفند سالهای کبیسه.
    نمیتونم کشف کنم.:)
    خوبی؟

  14. کاش یه توضیح کوچیکی درمورد ۱۷ فروردین می دادی که چرا فراموشش نمی کنی…تولد کسی بوده؟

  15. آهنگه رو خیلیییییییییییییییییییییییییییی دوست داشتم . خیلی …..

  16. به به چه اهنگی…ادم رو نخواسته عاشق میکنه…سعی کردم که در حین گوش دادن به اهنگه نوشته هاتو بخونم…خیلی به هم می اومدن…

  17. نگران سلام ! الان دلم میخواد یکی منو بزنه از بس که نبودم ! (میتونم این افتخارو به شما بدم !)
    اوووم … من به حرفت گوش نکردم و اول پستت رو خوندم تا این اهنگه دانلود شه ! هاها !
    و اینکه … خیلیا از قدرت کشف بی بهره ن. نباید ادمای بی استعداد رو مجبور به کاری کرد …

  18. واقعا حق با توئه… خیلی خوب بود…حال کردم با این نوشتت… این حرفات فقط یاد خوت هم بمونه….چشمک
    یاخچی جینس افلاطونی بیلمه زاهیدانان جتیربله… ایستدون دنه…