پیامبرانِ نوظهورِ اینستاگرامی!

چشم و گوش بسته

چرا  این کلاژ ساخته شد ؟ چیزی نیست که از تو لنگم در بیاورم ، مثل آفتابِ عالم‌تاب عیان و آشکار است . مخاطب کجاست ؟ درست وسطِ صفحه مجازی یک پیغمبرِ نوظهور اینستاگرامی ! آیا واضح نیست ؟ اسنادش موجود است . کارخانه‌ی مریدپروری سمی با التماس دعا از گرفتنِ نیت به مدد کارت تاروت ! اینکه هنرمند چقدر به مخاطب فکر میکند امریست نسبی و نه قطعی . بماند که بعد از اتمام چاپ اول #خیال_بازی بدجوری توی لاک خودم رفتم که مبادا این زنده‌به‌گوری سرِ کتابهای دیگرم هم بیاید ، حواسم را با خواندن رمان ( در – #ماگداسابو ) پرت کردم . چاپ چندم ، تیراژ هزار نسخه .هرچقدر گشتم چهار تا تحلیل پیدا نکردم ! اما به جاش افرادی با کپی ‌پیست ِیک متن تکراری کنار عکس جلد کتاب ، فنجان قهوه گذاشته بودند و کلامی نغز از حلول شخصیت امرنس در جانشان را به مخاطب خمار سیلی زده بودند ! نه کامنتی بود نه نظری یعنی این ۵۰۰۰۰ نفر- چاپ مجدد پنجم کتاب – یک دیدگاه ندارند ؟ مخاطبین کجا هستند ؟آیا کتاب صرفا تولید میشود ؟ خریداری میشود و در ویترین قرار میگیرد ؟ این انفعال در برابر رمانی که جایزه ادبی فمینا گرفته حیرت انگیز است . . حجرالاسود روحم میکشدم پایینگاه ، در آفتی که ساخت و ساز باتلاقش مخاطبی ست که مسئله‌اش قصه نیست . چشم و گوشش بسته . میخواند و رد میشود نمیفهمد . نگاه میکند و نمیبیند . دستش کوتاه ست از سحر داستان . ظلمت بهاری را در آغوش میکشم . باور دارم مردمی که با جوش و خروش پای پست های اساتید دروغین معنوی قلب میگذارند و دورشان طواف میکنند هموطنان و فارسی زبانانی هستند که دوای دردشان یافتن استاد است نه ارتقای فرهنگشان. “عارف آن است که خوردنِ وی خوردنِ بیماران بود و خفتن وی خفتن مارگزیدگان و عیش وی عیش غرقه شدگان باشد.” سریّ سَقطی – علامت زهد آرام گرفتن نفس است ، چگونه است که با هزار آرا بیرا و دوره‌های #آسترولوژی و #کد_جذب افرادی نادان و کاسب را استاد میدانند ، افرادی که هر روز با یک قیافه از پس پرده‌ی آفاق با لحنی همواره پند دهنده و کلاسهای چندین میلیونی در خانه شان رخنه کرده اند. مردم هم تاج و بارگاه برایشان ساخته اند . حالا به دیوار دلم واسرنگ بروم که مشتاق یادداشتهای فراوان زیر پستهای #کتاب درم ! به درک ! چه فضیلتی ست که مخاطب بی هوش پیامی بگذارد از صدتا فحش بدتر است و معصیت دارد . شاید به همین دلیل است که #اپرا در کشور من ، هنری غیر لازم محسوب میشود و موسیقی کلاسیک یک فیگور است تا نیاز . دلیلش اکثریتی ست گمشده ، در جستجوی #کدجذب_عشق ! #سانازسیداصفهانی #sanazseyedesfahani

سانازسیداصفهانی

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .