دوشنبه , ۵ آذر ۱۴۰۳

پری خوانی عشق و سنگ

توی این سرب و دود و غبار سمی که خودش اندازه ی یه پاکت سیگاره هر نفسش ، میشینم توی ماشین و حتی نمیشه شیشه رو بدم پایین از بس هوای بهاریمون مثل همه چیز تر و تمیز و استرلیزه و نانازه ، تخت گاز میرم توی دل و مرکز دود و سرب ، به تئاتر شهر که انگار الماسیه میون خرابه های اطرافش که کندن زمین هاشو و به زور و زور چپون مترو میکارن کنارش . میرم به دیدن نمایش ( پری خوانی عشق و سنگ ) به نویسندگی : چیستا یثربی و بازی : سیما تیر انداز . در واقع بعد از مدت ها، ریسک میکنم برای دیدن مونودرام ایرانی ، سیما تیرانداز رو دوست دارم .توی مانیفست چو رحمانیان به گمان من البته بسیار عالی بود و در سریال ابراهیم حاتمی کیا هم همچنین . . . تسخیر صحنه توسط تک بازیگر روی آن ، بسیار کار دشواریه ، اونم متن ایرونی قاطی آیین و سنت و مذهب نگه داشتن مخاطب در طول اجرا همه و همه روی کول و دوش بازیگر صحنه است . بروشور رو میدن دستم، از دست بروشور ناراضی ام ،کلمه ی (گ) یه ور دیگه ش چاپ شده ، اتفاقی آقای آشفته ی گرامی رو هم میبینم . . .با توجه به شروع تازه ی کار تعداد مخاطب برای این جنس کار خوب بود . عکسی که مشاهده میکنید عکسی است از رضا معطریان . بروشور رو باز میکنم. توش یه چیزی نوشته که قبل از دیدن اجرا دلمو با خودش میبره به یه جاهایی ،‌دردم میاره …توش نوشته :” انسان برای عاشق شدن فقط به یک دقیقه وقت نیاز دارد ،اما برای فراموش کردن به همه ی عمر…” خب ته دلم میگم داره راس میگه . میشنم روی صندلی عینکمو میزنم و منتظرم ببینم چی قراره پیش بیاد . سیما تیرانداز وارد میشه . نور میاد روش . . . داره دیالوگ هاش رو میگه . . . همین طور که داره روایت میکنه گوشواره اش رو هم آویزون میکنه . . . سیما تیر انداز سالن قشقایی رو تسخیر میکنه ، با یه تور بازی میکنه بهش شخصیت میده ، تور جون میگیره ، باباش میشه ، شوهرش میشه ، بچه اش میشه میره توی شیکمش ، دیوار میشه ، شتر میشه ، اسب میشه ، و سوار اسب شدن و شتر شدن بازیگر روی صحنه کاملا متفاته ، سیما تیرانداز ، زن میشه ، بچه میشه ٧ ساله ، مادر میشه ، نامادری خودش میشه ، نابرادری خودش میشه ، نقش پوش امام میشه ، از اینکه میمیک صورتش یه جاهایی زشتش کنه نمیترسه …خودش رو زشت میکنه ، صداهاش رو جور وا جور مینه ، بازی میکنه …کارستون ، وسط اجرا انگشترهامو در میارم چون میدونم میخوام حسابی دست بزنم ، اما سیما تیرانداز نمیذاره داره ادامه میده ، اشک منو در میاره ، ظلمی که به زن ها شده رو بازی میکنه ، شلاق میخوره ، یه طوری درد میکشه انگار تو هم داری درد میکشی،باهاش داری تازیانه میخوری ، سیما تیرانداز پیر میشه ، شکل دستهاش عوض میشه ، زیر خاک میره ، ستاره ها رو باید بشمره ؟ نمیدونم وسط اجرا کدوم یکی  از جملات نمایشنامه پشت سر هم بهم شلیک شد که بی وقفه زدم زیر گریه و زر زری کردم . . . کار رو دوست داشتم .آره . دوست داشتم . پیشنهاد میکنم برید ببینید تا از دستش ندید .

** نامه ی خانم چیستا یثربی به همین مناسبت **

میس شانزه لیزه عزیز سلام من چیستا یثربی هستم. همان کسی که نمایشش را چند روز پیش دیده بودید و به قول خودتان به گریه افتادید….
اولاً به عنوان نویسنده و کارگردان خوشحال شدم که احساستان را بیان کردید .
ثانیاً من هم هنوز بعد از 5 ماه که این کار هستم، در اتاق فرمان لحظه هایی گریه می کنم، اما درباره کلمه [گ] و بروشور که از آن خوشتان نیامد:
درد دل مرا گفتید، بارها به آقای اتابکی گفته ام سنگ را سنگ بنویس و نگ را جدا و پایین بنر قرار نده اما او گفت از لحاظ گرافیکی این شیوه مد و رایج می باشد و اصلاً به حرف من گوش نداد و باعث اختلافات شدیدی شد ولی حالا می توانم نظر یک تماشاگر را به وی نشان دهم.
 ضمن اینکه اگر مایل بودید میتوانید این مطلب را در وبلاگتون قرار بدید.
بار دیگر از شما متشکرم.

چیستا یثربی
نویسنده و کارگردان پری خوانی عشق و سنگ

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .

همچنین بررسی کنید

Beş soruda “Gandi Sokağı”nda Bir Gezinti

[ پرسه در خیابانن گاندی ، گفتگو با سانازسیداصفهانی گفتگو با سانازسیداصفهانی – مجله ادبی …

۲۱ نظرات

  1. دخترو چطوري
    رفتم ديدم پريخواني و …
    با اينكه تو ديالوگ هاي آخر، نخ ماجرا از دستم رفت، به قول تو شل قلم كار سنت و مذهب و امام و غيره، بازي خانم تيرانداز و دوست داشتم. شايد واسه منه تاتر نديده، يك تجربه بسيار خوب بود. بعد از شكار روباه و بازي آقاي سيامك.
    مرسي كه تجربه هاتو مي نويسي، معمولا قضاوت ها و نگاهت با سليقه من جوره و خوب نتيجش براي من مفيد به فايد. wish you good luck – kisses

  2. …نه…بهتره به کارام بیشتر فکر کنم….به جای علافی و ………گریه….
    بدعایید برایم که ………………………………..
    نمیدونم…..از خودم و درس خوندنم و افکارم و کارام راضی نیستم….تو هیچ کجا…
    برقرار باشید…
    بوسه…بای…

  3. ای وای… فکری به حال دل ما بکن و اینجا رو به روز کن…بنویس چیزی..چیزکی..نمی دونم..هرچی..شبیه داستانهات..

  4. درود میس…

    نشد بخوانتان…چشمانم یاری نکرد…
    ای در دنیای مجازی نخواهم بود گفتم بگویم که روی بی معرفتی و این گونه مسائل نگذارید…
    به قول اون تبلیغ به یادتان هستیم…به یادمان بابشید…
    برای مدتی بدرووود….

  5. آدم و به حوس میندازی همین الان پاشه بره این اجرا رو ببینه..
    حتما میرم میبینمش…مرسی دوست عزیزم بابت پیشنهادت…لبخند

  6. سلام، میس جان. ندیدم این کار رو. امروز رفتم برا دیدن "یک دقیقه سکوت" که ساعت ۵ بلیت تموم شده بود و دست از پا درازتر برگشتم.

  7.   سلام
    نمایش و دیدم و واقعا بازی سیما تیرنداز در این نمایش عالی بود . فقط نمی دونم چرا جا هایی از نمایش دور شدم ، نمی دونم چون زن نیستم یا کمی به خاطر اینکه جاها یی حس  شعار می کردم از کار فاصله گرفتم .  البته کار روایت تاریخ گونه  از ظلم به زن داشت اما شاید نوع بیان بود که رو من تا ثیر  نگذاشت البته شما را همین بیان گریان کرد  . ولی با این همه باز هم از بازیه زیبای خانم تیرنداز نمیشه گذشت.

  8. خوشبختانه کارو دیدم و با نظرت موافقم کار خیلی خوبی بود . خیلی خوبه که سرحالی ، همیشه خوب باشی.

  9. میس جان! کجاهایی دختر؟! امروزم که بی صدای تو گذشته یه چیزی کم داره ها…

  10. میس جان راجب موضوعات دیگه ای به جز سینما و تئاتر بنویس تا شاید ما هم یک چیزی حالیون شد تونستیم یک نظری بدیم……..ب این اینکه از فیلم وسینما چیزی سر در نمی آرم ولی وبلاگت دوست دارم ومیخونمش…………..گل

  11. والا این جور که خانم میس شانزه لیزه نوشتن باید انگار برم ببینم گرچه من اصلا نمیدونم تئاتر چیه ولی دفعه اوله میبینم میگید یه نفر یه نفری داره بازی میکنم خانم تیر انداز رو توی فیلم هامون قشنگ یادمه حتما میرم میبینم . والا این بوبوس هم گفتن خوبه شما گفتی بده اما به هر حال ما اینو که ژری خانه عشق و سنگه میریم ببینیم. شما خیلی باحال مینویسید مثلا اون داستان سرنوشتتون خیلی عجیب بود برام

  12. نمایش رو دوست داشتم چون دو روزه ذهنم رو مشغول خودش کرده و این یعنی تحت تاثیر قرار گرفتن
    نگاه مذهبی کار آزار دهنده نبود هر چند که توی این روز ها واقعا شک کردم(به همه چیز)
    سیما تیرانداز رو بیش از حد دوست داشتم
    در کل از دیدن این کار اون هم توی این آشفته بازار تئاتری بسی لذت بردیم
    مرسی که در موردش نوشتی میس جان

  13. سلام
    دیدم  و دوست داشتم
    پیشنهاد میکنم دیده شود
    شما خوبی میس عزیز؟

  14. سلام
    مرسی از اینکه ما رو در احساساتت شریک می کنی و تجربیاتت رو تقسیم می کنی.
    اگه فرصتی دست بده حتما می رم و می بینم

  15. خوشبختانه کارو دیدم و با نظرت موافقم کار خیلی خوبی بود . خیلی خوبه که سرحالی ، همیشه خوب باشی.

  16. چقدر چیزی که تعریف کردی ، حیرت انگیز و باشکوه بود . عکس ، تایید میکنه . و اینکه واسه اولین بار بی نهایت دلم میخواد یه کار رو ببینم . سعی میکنم بیام تهران تا دو هفته دیگه …

  17. خب توضيحات ديشب كافي بود ؟ قانع شديد خانم؟ ديگه فحشم نمي ديد كه؟!
    دلم خونه ميس خانم! توي بلاگفا خالي كردم خون و چرك دلم رو… بيا بخون اگر خواستي…

  18. میس جان رفتم بلاگفا… لینکم  رو درست کن لطفا…

  19. من بازی سیما تیرانداز رو خیلی دوست دارم مخصوصا اینکه نوشته چیستا یثربی رو بازی کنه…باید خیلی عالی بوده باشه…