دوشنبه , ۳ دی ۱۴۰۳

هنر نزد تو نیست .

آمبیانس : (( اینجا ))

به قول نیما

دستها میسایم /تا دری بگشایم / بر عبث میپایم / که به در کس آید / در و دیوار به هم ریخته شان بر سرم  میشکند …

به قول معروف اب یمین (آنکس که نداند و نداند که نداند/در جهل مرکب ابدالدهر بماند)

قبل از هر چیز باید بگم  این بار برام مهم نیست که آب توی دل کسی تکون بخوره یا نه ! واقعا بخت (هنر) در این خاک برگشته و این پایمال شدن هنر ، له و لوره کردنش،  مسئول کسی نیست  جز شما  . این بار منظورم اصلا هیچ ارگان خاصی نیست ، نه تئاتر شهر ، نه شهرداری ، نه اهالی مشغول به کار …. منظورم خود خود شمایید که در این جا هر از گاهی بیا و برو دارید و احساس میکنید ، شاید ، با تصدیق کردن نوشته های بنده با من همدل هستید و کنار من  ناله سر میدهید و وااسفاها که ای داد یکی بیاد مواظب باشه هنر با منر قاطی نشه و از دست نره که هنر نزد ایرانیان است و بس . من  که از جوش و جلا نمی افتم ، منتها دیگه برای کسی که فقط چرب زبونی کنه ،‌تره خورد نمیکنم . در پست قبلی در مورد کاووس دوستدار نوشتم و صدای دوبله ی شخصیت (هملت ) رو آپلود کردم و گذاشتم و اصلا فکرش رو هم نمیکردم که اینقدر (هیچ ) کامنتی نگیرم .حتی عکس هایی که از هملت گذاشتم به زور و ضرب از توی سایت های روسی کش رفته م و حتی از اون عکس هم کامنتی نگرفتم . بله . این شمایید که حساب هنر رو توی این مملکت رسیدید و حق ندارید به کسانی که الان مشغول کار کردن در این زمینه هستند فحش بدهید و مثل همیشه بگویید که ای وای آخه هیچ کس سر جای خودش نیست ….نیست که شما سر جای خودتون هستید ؟ خاک بر سر شدن هنر ما ، دق کردن هنرمند های ما فقط و فقط برای بی توجهی هاییه که در اشل کوچیکش امتحانش رو این جا پس داد . بعضی ها خر مست میشن میان ۴ تا کامنت بی ربط و احوال پرسی و اینا میذارن که هیچ ربطی به پست و نوشته ی من نداره . آدم خشکش میزنه . برای همین حالم از همه ی کسایی که مثل تاپاله ، عین یه آشغال پهن خانه ی هنرمندان هستن و توی کافه سیگارشون رو بی درد پووووف میکنن بیرون به هم میخوره …. اون سیگاری که شاملو میکشید و سیگاری که درد توش بود و از سر درد بود و نه حتی از سردرد با این افاده های چل شما فرق داره . اون که درد و رنج میکشه واسه هنر مملکتش ، کنج خونه میشینه و یه همه ای ، دست در دست هم ، میرن مثلا درس مهرجویی رو میبینن ، میرن کتاب های بی چیزی که یاوه سراییه و از سر پول  و پیشخون نوشته شده رو میخرن و لباس های جمعه بازاریشون رو میپوشن و اون وقت میشینن میخوان  بعضی ها هم از مقامشون دست بکشن . نه جونم شما ها دست بکشید بسه . به قول کمال الملک در فیلمش :” شما دست از سر هنر بردارید ، هنر ایران بزرگه خودش رو نشون میده .” البته من تحریفش کردم . این که به طخم کسی هم نیست که دوستدار کیه ؟ هملت چیه ؟ بازیگرش اسم به این بلند و بالایی داره !!!…عجب …این ها همه مایه ی تاسفه منه . شوق نوشتن از سرم افتاد و فقط خواستم بگم به هر جا که برسیم نه از سر اتفاقاتیه که درش افتادیم ناخواسته بلکه خواسته ایم و درش هستیم . وقتی برای کسی (هملت ) و (بودن و نبودن ) مهم نباشه میخوام صد سال سیاه نه کامنت بذاره نه سر به تنش باشه که امثال خود شما خاک رو به تاراج بردید و همه ی آدم های بی لیاقت رو حمایت کردید … پس فردا هم خانه ی هنرمندان ما که شماها رو خوب شناخته (به قول آقایی  که اسمش رو نمیارم ) سالن سمندریانش رو میده دست سینمایی ها که پول در بیاره میده دست مهرجویی ، دست پارسا پیروزفر ، دست ….باز هم هست و نمیگم … چون شما میخواهید ….چون شما براتون ارزشی نداره که حتی در دسترستون که هست یک دگمه رو فشار بدید و صدای دوستدار رو گوش کنید . برای همین هیچ کس هنوز ثمین باغچه بان ها رو نمیشناسه ، هنوز  خیلی ها احمد محمود رو نمیشناسن ، هنوز خیلی ها تف میکنن به دولت آبادی از بس حقیر و کثیفن ، هنوز خیلی ها دوست دارن ادای هنرمندها رو در بیارن و توی مهمونی های سفارت خونه ها پرسه بزنن و کاری ندارن  سعدی افشار مرد یا نه ؟ اصلا کی بود ؟ پرده خونی چی شد ؟ چرا هی میاین ای – میل میدین اسم خلیج فارس نشه خلیج عربی ….شما همه ایرانی هستید ؟ این شمایید که هنر نزد شماست ؟ میخوام ١٠٠ سال سیاه  خلیجی نداشته باشید و پاچه خوار بادمجون دور قاب چین هاتون باشید اون قدر که افقی شید . حالم از همه چیز به هم میخوره . برای همین چه اهمیتی داره که بیام آمبیانس بذارم کسی نپرسه که چی ؟ یا معنی عکس رو نپرسه ؟ کسی با آدم وارد چالش نشه ؟ انگار این همه مدت آب توی هاون کوبیدم و دلم خوش بوده ….بهتره برم . نظر دونی این پست رو میبندم چون خوش ندارم کسی بگه سلام / خوبید / به نظر من  روز زن مبارک / به نظر من ….نظر های بی ربط….. من قیچی میکنم هر چی که بی ربط باشه از این به بعد . تمام .

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .

همچنین بررسی کنید

Beş soruda “Gandi Sokağı”nda Bir Gezinti

[ پرسه در خیابانن گاندی ، گفتگو با سانازسیداصفهانی گفتگو با سانازسیداصفهانی – مجله ادبی …