به‌خاطر یک پیاله چای- خبرگزاری ایسنا

خبرگزاری ایسنا – به‌خاطر یک پیاله چای

رمان «به‌خاطر یک پیاله چای» نوشته ساناز سیداصفهانی منتشر شد.

به گزارش ایسنا، در معرفی این رمان که در نشر آفتابکاران منتشر شده، عنوان شده است: غمزه، شاعر و نویسنده‌ای‌ است که از زندگی شلوغ شهری به روستا پناه برده تا زندگی جدیدی را آغاز کند، غمزه در روستا قالی‌بافی می‌کند و با مردم روستا اُخت می‌شود تا روزی از روزها در این مسیر زندگی با مزدک خان، صاحب یک گله اسب آشنا می‌شود. چهره‌ای که خاطرات گذشته غمزه را زنده می‌کند.

غمزه هر بار صاحب گله را می‌بیند به او قالیچه‌ای همراه با نامه می‌دهد و امیدوار است یک روز با مرد مورد علاقه‌اش یک پیاله چای بنوشد اما مدام با رفتار تحقیرآمیز او روبه‌رو می‌شود.

شبِ یلداست، غمزه خواب می‌بیند که به یک اسب تبدیل شده است و مردی با نعل داغ بدنش را می‌سوزاند، بعد از اینکه از کابوسش بیدار می‌شود سراغ خواب‌گزار روستا می‌رود تا تعبیر خوابش را بداند اما …

در این رمان مرزبندی طبقاتی، انکار هویت و نقش کلام عاشقانه زنانه، نادیده گرفتن شدن ساحت انسانی، رابطه‌ای نابرابر با تحقیر پنهان و حذف هویت آدمی، دست پایین گرفتن انسان، شعر و احساسات به‌واسطه خودشیفتگی و عشق یک‌سویه و ویرانی در بستر روستا نمایش داده می‌شود.

در این رمان نامه‌های شاعرانه غمزه به مزدک خان به صورت صوتی در دسترس مخاطب است.

در بخشی از رمان «به خاطر یک پیاله چای» آمده است:  «… دلم می‌خواهد همین جا بیفتم توی بغلش جان بدهم. دردِ ساق‌هایم بیشتر از حدِ توانم است، درد میانِ قفسه سینه‌ام هنوز شعله‌ور است. از زخمی که هیچ ردی ازش نیست رنج می‌کشم، از طنابی که بهش بسته نبودم پایم درد می‌کند. من توی توپ‌های رنگی نخ قالی خوابیده بودم. خواب دیدم اسبی هستم در آخوری، مردی شبیه مزدک خان با نعل داغم می‌کند. پوستم کز می‌خورد. وَر می‌آید و گوشتم می‌زند بیرون. مزدک خان می‌خندد. توی آخور تنهایم می‌گذارد و می‌رود. گریه می‌کنم و سرم را توی دامن قسم خانم می‌گذارم. بلند بلند می‌گویم :«بگید تعبیرش چیه؟ جونم به لبم رسید. انگاری من اون اسبم که هنوز توی خواب داره از دردِ خرد شدن سرش رو، گردنش رو چپ و راست می‌کنه مثل آونگ … سرگیجه دارم. چه‌م شده قسم خانم جان. وسط قلبم نعل داغ گذاشتن انگار!؟»

لینک خبرگزاری ایسنا

جزیره در کهکشان

کتاب بخاطر یک پیاله چای ساناز سیداصفهانی

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .

همچنین بررسی کنید

شعبده بازی

شعبده بازی ⁨ در حال تکاندنِ گنبدِ کبود ، درآوردن چاقو از ستون مهره‌ها و …