دوشنبه , ۳ دی ۱۴۰۳

خانه تکانی

یه روز، یه نفر بهم گفت کشوی خونه ی آدم ، شبیه ذهن آدم میمونه . دیدی بعضی ها وقتی میخوان خونه رو مرتب کنن همه جا رو یه جارویی میزنن و یه گردگیری مختصری میکنن اما اگه بری توی کشوهاشونو ببینی ، میبینی که همه چیز توی هم گره خورده و مچاله شده اون گوشه . این یعنی ذهن اون آدم مغشوشه . حتما من هم همین جورم . آخ جون…گاهی اوقات که کتاب میخونم یا یه چیزی میخوام بنویسیم میزنم همه چیز رو میریزم به هم . اصلا مهم نیست که فلان کتاب حتما بره سر جاش….ابدا….بیخیالش میشم . حالا بذار روی میز باشه …اون لیوان چایی رو حالا فردا میبرم میشورم . کی حوصله داره مانتو رو بذاره سر جاش .آره جونم ….روی تخت خواب همه چیز هست . بالش و لحاف اون زیر در حال خفه شدنه . از زیر سیگاری و کتاب و سی-دی و مداد و خودنویس و خودکار بگیر تا جوراب و لپ تاپ و …همه ی اتاق روی تخت مختصر میشه . اما انگار این جوری دارم خودم رو شکنجه میدم که تنبل به درد نخور بی ذوق بنویس ، بازنویسیش کن بیچاره وگرنه اتاق همینیه که هست و تا اون قسمت به خصوص یا اون فصل تموم نشه اتاق مثل آغل میمونه و من هم نمونه ی یک گاو که استعدادش خشکیده و ذهنش در عرض یک دقیقه هزار تا ایده داره و تا میاد یکی رو بنویسه اون یکی میاد و آخر سر هم هیچ کدوم آش دهن سوزی نمیشه . هوووووووم   دارم فکر میکنم به لینک دونی این خونه ی جزیره در کهکشانیم هم باید یه حال اساسی بدم و هر از گاهی گردگیریش کنم  .

فیلم سیمای زنی در دوردست رو دیدم . برای اولین بار بود که بعد از مدت ها یه فیلم خوب میدیدم . البته مشخص بود که علی مصفا فیلم های لینچ رو دیده بعد اومده با صفی یزدانیان فیلمنامه رو نوشته اما به شدت بعضی نما هاش رو دوست داشتم و از اینکه هر از گاهی توی دیدن فیلم زیر پام خالی میشد خوشم میومد . دوست ندارم تحلیل ارائه بدم . اما این فیلم به زعم من با دیدگاه روانشناسانه ای که داشت کاملا نمادین و خوش ساخت بود . برداشت من از این فیلم آنیما- آنیموسی بود و این که همه ی شخصیت ها خود راوی و یا همون شخصیت اصلی (همایون ارشادی) بودند که در ضمن با زیرکی باقی شخصیت ها به پردازش قصه ی خود ان آدم هم میپرداختند . نقش خواب ، نقطه ی تاریک ذهن ما و … همگی به خوبی مشخص بود . از مصفا این کار بعید بود هرچند هنوز تحت تاثیر فیلم لیلا و پری هم بود و مهرجویی توی فیلم موج میزد اما اشکال نداره تا باشه از این تقلید ها . لیلا حاتمی هم بازی خوبی داشت برخلاف همیشه که دوستش ندارم اما آدم باید منصف باشه . دیدنش رو به هر کسی پیشنهاد میکنم . خورشید و زنی که فال میگیرد…. همه نشانه های دقیقی بودند که باید بهشان در هنگام دیدن توجه کرد .

شروع فیلم : دستی میبینیم،کنار دست قرص های آرامبخش،دست تاس میریزد،با هر عددی که میایدهمان شماره را میگیرد…روی پیامگیر خانه ای صدایش را ثبت میکند :چقدر خوب کسی نیست و من دارم پیغام میذارم . این دفعه دیگه جدی میخوام خودمو بکشم . آدرسم اینه تجریش….کلید هم زیر دره .-البته چیزی در این مایه بود نه دقیقا عین این جملات – در تصویر این جا همایون ارشادی را میبینیم….(و من با هر بار دیدنش یاد عباس کیارستمی میافتم تا خودش ) او را در بیمارستان لقمان میبینیم……به هر حال خرجی هم نداره فیلم رو بگیرید و ببینید .

*

لطفا بگید این فونت خوبه یا نه ؟ خیلی پیام میگیرم که فونت قبلی سخته برای بعضی ها .

 

 

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .

همچنین بررسی کنید

Beş soruda “Gandi Sokağı”nda Bir Gezinti

[ پرسه در خیابانن گاندی ، گفتگو با سانازسیداصفهانی گفتگو با سانازسیداصفهانی – مجله ادبی …

۳۳ نظرات

  1. سلام میس شانزه لیزه عزیزگل
    این فونت خوبه!نیشخندگل

  2. راستی من به این تنظیمات پرشین بلگ خیلی وارد نیستم. نمی دونم چرا اسم نویسنده رو نمی نویسه ؟!
    من اینجا هویت ندارم !!!
    اگه می دونی اشکال کار از کجاست بی زحمت راهنماییم کن . ممنون می شم. قلب

  3. اوخ! یادم رفت بگم من تا حالا که با فونتها مشکل نداشتم این دوتا فونت هم که تو پستت بود خوبه با اونا هم مشکلی ندارم!

  4. سلام میس شانزه لیزه عزیزگل
    این فونت خوبه!نیشخندگل

  5. راستی من به این تنظیمات پرشین بلگ خیلی وارد نیستم. نمی دونم چرا اسم نویسنده رو نمی نویسه ؟!
    من اینجا هویت ندارم !!!
    اگه می دونی اشکال کار از کجاست بی زحمت راهنماییم کن . ممنون می شم. قلب

  6. خانم هم به روزم
    هم اسمتونو اصلاح نمودم
    هم پاسخ شما رو زیر کامنت خودتون دادم
    لبخند

  7. اوخ! یادم رفت بگم من تا حالا که با فونتها مشکل نداشتم این دوتا فونت هم که تو پستت بود خوبه با اونا هم مشکلی ندارم!

  8. خدا کنه که حداقل روی کشوهای ذهنمون "قفل" نذاریم و قفلها رو گم نکنیم چون اونوقت اگه بخواهیم یه دستی هم بهشون بکشیم نمیتونیم کاری بکنیم.

  9. سلام… گفتم كه چند روزي نيستم… نبودم… آنتن هم نداشتم… شارژ هم نداشت گوشيم… خودمم نبودم… تازه الان برگشتم… اي دي اس الم هم بزودي تموم مي شه حجمشو شايد يه چند روزي باز نتونم بيام…
    فيلمو دو ماه پيش ديدم… فيلم خوبي بود… ولي علي مصفا كارگردان نيست… با نظرت مخالفم كه كپي برداري يا تأثيرگيري از كاراي لينچ بوده… نبوده… پلان هاي طولاني… عدم رعايت ريتم، چه در روايت داستان و چه در دكوپاژ و پلان و سكانس ها… ليلا جان حاتمي كه خوب بود بازيش و همايون ارشادي هم بعضي جاها سعي مي كرد كه خوب بازي كنه و خراب كرده بود اساسي… خط اصلي داستان خوب بود، نشانه شناسي و فلسفه چيني هاش خوب بود، ولي يكدست و از يك جنس نبود… زوركي پشت ساختار روشنفكري و ريتم يواش فيلم خواسته بود اينا رو همجنس كنه كه نشده بود… و در نهايت پايان بسيار ضعيفش و اون پلان مسخره و طولاني گند زد به امضاي علي مصفا…

  10. اون قدر راجع به رومن پولانسکی ننوشتی که بالاخره پلیس سوئیس بازداشتش کرد.راستی سلام.ناراحت

  11. سلام بلاگ زیبایی داری به منم ربزن یادت نره نظرتو بنویسی وبتو از توکامنای ترانه علیدوستی پیداکردم زود بیا
    اگه موافقی همو لینک کنیم

  12. حالا شوتی مارو دیگه به رخ نکش دلشکسته

  13. حسین مزارعی-کافه هفت

    سلام میس
    ۱- تا یادم نرفته بگه خواهشا فونتت رو عوض نکن..اون فونت مخصوص خودته خیلی هم خوبه هر که هم گفته بده یا مست بوده یا چت بوده
    ۲-کشو , ذهن , حالات درونی , آشغالدونی…..اما من با حرفت موافق نیستم و به قول خودت یارو که اینرو گفته دروغگو هم بوده..اما خوب وضعیت اتاقت رو درک مب کنم چون خود دچار ش ام ..البته کمی شدیدتر..مثلا همیشه زیرسیگاریم رو گم می کنم و از اونجایی که حوصله پیدا کردنش رو ندارم سیگارم رو هر جا که بشه و آتیش سوزی صورت نگیره خاموش می کنم..
    ۳- فیلمی که گفتی رو ندیدم اما از اونجایی که نظرات ما خیلی به هم شبیه می ترسم وقت برای یافتنش کنم اما خوب ازش تعریف کرده بودی..راستی حوس قهوه تلخ بی مزه کردی و پا داد یه سر به کافه ما بزن..

  14. به مسکالین سلاااام اون نظم در بی نظمی کلاس داشته باشید بگید آشوب میس جون قبلا درباره ی این موضوع حرفیدم دیگه خواستید خیلی باحال بشه بگید کایاس نام علمیش ها چطوره؟!

    بدرود  میسی..

  15. اگه بنای سر زدن رو بذاریم رو کامنت گذاشتن حق با شماس ولی اگه بنا رو خوندن پست ها باشه و تلاش کردن واسه کامنت گداشتن و موفق نشدن به خاطر سیستم اینترنتی م نه

    دید اجتماعی و روانشناسانه ت رو دوس دارم.اگه معیار ، ذهن یکی مث من باشه ، اما از دید هنری ت اصلا خوشم نمیاد.
    حتما هستن فیلمایی که به نظر تو فیلم خوبی ان یا نقاشی هایی ، یا موسیقی هایی ، یا مجسمه هایی ، یا هر ساخته ی هنری دست بشری که به نظر من هم خوب باشن.منتها تو نوشته هایی که من از تو خوندم هیچ کدوم اینو نشون نداده.
    (این فونت تصویر جدی تری ازت ارائه می ده . که به نظر من بیشتر بهت میاد)
    بعدا  حضوری ، مبسوط به نگاه هنری ت ایراد می گیرم
    دنیا خیلی کوچیک ه

  16. سلام. کاش اون یه نفر که ذهن رو به کشو تشبیه کرده بود راست گفته بود…الان میتونستیم همه چیز بد رو ازش در بیاریم بریزیم دور به قول تو خانه تکانی کنیم. ئلی نیست این ادبیات لعنتی یخ جایی به آدم عجیب حال میده و بعد یهو واقعییت به همه چی دهن کجی میکنه. امشب دوست دارم حرف اون نفر رو باور کنم…میخوام کشو رو پرت کنم تو آشغالی..میز بدون کشو خودش یه حالی داره
    خوب باشی دوست عزیز

  17. خدا کنه که حداقل روی کشوهای ذهنمون "قفل" نذاریم و قفلها رو گم نکنیم چون اونوقت اگه بخواهیم یه دستی هم بهشون بکشیم نمیتونیم کاری بکنیم.

  18. سلام… گفتم كه چند روزي نيستم… نبودم… آنتن هم نداشتم… شارژ هم نداشت گوشيم… خودمم نبودم… تازه الان برگشتم… اي دي اس الم هم بزودي تموم مي شه حجمشو شايد يه چند روزي باز نتونم بيام…
    فيلمو دو ماه پيش ديدم… فيلم خوبي بود… ولي علي مصفا كارگردان نيست… با نظرت مخالفم كه كپي برداري يا تأثيرگيري از كاراي لينچ بوده… نبوده… پلان هاي طولاني… عدم رعايت ريتم، چه در روايت داستان و چه در دكوپاژ و پلان و سكانس ها… ليلا جان حاتمي كه خوب بود بازيش و همايون ارشادي هم بعضي جاها سعي مي كرد كه خوب بازي كنه و خراب كرده بود اساسي… خط اصلي داستان خوب بود، نشانه شناسي و فلسفه چيني هاش خوب بود، ولي يكدست و از يك جنس نبود… زوركي پشت ساختار روشنفكري و ريتم يواش فيلم خواسته بود اينا رو همجنس كنه كه نشده بود… و در نهايت پايان بسيار ضعيفش و اون پلان مسخره و طولاني گند زد به امضاي علي مصفا…

  19. ای نستعلیق جان خوبی….. با اینکه رفتی کرمان ولی هنوز هم عقلم رو دست نسوان نخواهم داد و خواهم گفت نظم در بی نظمی ….. نیشخندچشمک

  20. والا تویه یکی از روایت های حضرت محمد خوندم… که چیز هایی که باعث کاهش رزق یک نفر میشه… گرد و خاک ، تار عنکبوت و…. چند مورد دیگه بود…. یهودی های مومن  هم خیلی حساسن به این موضوع و وقتی جایی کارتونک یا گرد و خاک میشینه اصطلاح مغازه یا خونه  سوک گرفته رو به کار می برن و سریع تمیزش می کنن حالا چه حکمتی داره  عاقلان دانند…..

  21. اون قدر راجع به رومن پولانسکی ننوشتی که بالاخره پلیس سوئیس بازداشتش کرد.راستی سلام.ناراحت

  22. سلام بلاگ زیبایی داری به منم ربزن یادت نره نظرتو بنویسی وبتو از توکامنای ترانه علیدوستی پیداکردم زود بیا
    اگه موافقی همو لینک کنیم

  23. حالا شوتی مارو دیگه به رخ نکش دلشکسته

  24. حسین مزارعی-کافه هفت

    سلام میس
    ۱- تا یادم نرفته بگه خواهشا فونتت رو عوض نکن..اون فونت مخصوص خودته خیلی هم خوبه هر که هم گفته بده یا مست بوده یا چت بوده
    ۲-کشو , ذهن , حالات درونی , آشغالدونی…..اما من با حرفت موافق نیستم و به قول خودت یارو که اینرو گفته دروغگو هم بوده..اما خوب وضعیت اتاقت رو درک مب کنم چون خود دچار ش ام ..البته کمی شدیدتر..مثلا همیشه زیرسیگاریم رو گم می کنم و از اونجایی که حوصله پیدا کردنش رو ندارم سیگارم رو هر جا که بشه و آتیش سوزی صورت نگیره خاموش می کنم..
    ۳- فیلمی که گفتی رو ندیدم اما از اونجایی که نظرات ما خیلی به هم شبیه می ترسم وقت برای یافتنش کنم اما خوب ازش تعریف کرده بودی..راستی حوس قهوه تلخ بی مزه کردی و پا داد یه سر به کافه ما بزن..

  25. به مسکالین سلاااام اون نظم در بی نظمی کلاس داشته باشید بگید آشوب میس جون قبلا درباره ی این موضوع حرفیدم دیگه خواستید خیلی باحال بشه بگید کایاس نام علمیش ها چطوره؟!

    بدرود  میسی..

  26. به مسکالین سلاااام اون نظم در بی نظمی کلاس داشته باشید بگید آشوب میس جون قبلا درباره ی این موضوع حرفیدم دیگه خواستید خیلی باحال بشه بگید کایاس نام علمیش ها چطوره؟!

    بدرود  میسی..

  27. سلااااام بر میس خودم…خوبید انشالله شما…آره دارم عادت میکنم به حدی رسیدم که بقیه را هم راهنمایی میکنم این جا هم شده مکان ما هنو نیومده میام اینجا خوبه چیزی نمیگه نمیدونم چرا به ترم اولی های دیگه زیاد اجازه نمیدن شانسه دیگه….فونت قبل نه خوب بود اونم مجلی نداشت از این سوال کردید گفتم…هوا….شبا باد و بوران وحشتناک روزا گررررررررررررررررررررررررم اصولا لباسام یک بار مصرف شدن…نه اتو هیچی چه کار کنم نمیدونم…میس حون من راستش عذاب وجدان دارم میام اینجا چرند میگم میرم ها….روشنم کنید که بدتون میاد یا نه زشت خوب وسط این همه نظر درست من بیهوده میحرفم…
    دوستتون داریم اساسی…بدرود..

  28. سلااااام بر میس خودم…خوبید انشالله شما…آره دارم عادت میکنم به حدی رسیدم که بقیه را هم راهنمایی میکنم این جا هم شده مکان ما هنو نیومده میام اینجا خوبه چیزی نمیگه نمیدونم چرا به ترم اولی های دیگه زیاد اجازه نمیدن شانسه دیگه….فونت قبل نه خوب بود اونم مجلی نداشت از این سوال کردید گفتم…هوا….شبا باد و بوران وحشتناک روزا گررررررررررررررررررررررررم اصولا لباسام یک بار مصرف شدن…نه اتو هیچی چه کار کنم نمیدونم…میس حون من راستش عذاب وجدان دارم میام اینجا چرند میگم میرم ها….روشنم کنید که بدتون میاد یا نه زشت خوب وسط این همه نظر درست من بیهوده میحرفم…
    دوستتون داریم اساسی…بدرود..

  29. سلااااام بر میس خودم…خوبید انشالله شما…آره دارم عادت میکنم به حدی رسیدم که بقیه را هم راهنمایی میکنم این جا هم شده مکان ما هنو نیومده میام اینجا خوبه چیزی نمیگه نمیدونم چرا به ترم اولی های دیگه زیاد اجازه نمیدن شانسه دیگه….فونت قبل نه خوب بود اونم مجلی نداشت از این سوال کردید گفتم…هوا….شبا باد و بوران وحشتناک روزا گررررررررررررررررررررررررم اصولا لباسام یک بار مصرف شدن…نه اتو هیچی چه کار کنم نمیدونم…میس حون من راستش عذاب وجدان دارم میام اینجا چرند میگم میرم ها….روشنم کنید که بدتون میاد یا نه زشت خوب وسط این همه نظر درست من بیهوده میحرفم…
    دوستتون داریم اساسی…بدرود..

  30. اگه بنای سر زدن رو بذاریم رو کامنت گذاشتن حق با شماس ولی اگه بنا رو خوندن پست ها باشه و تلاش کردن واسه کامنت گداشتن و موفق نشدن به خاطر سیستم اینترنتی م نه

    دید اجتماعی و روانشناسانه ت رو دوس دارم.اگه معیار ، ذهن یکی مث من باشه ، اما از دید هنری ت اصلا خوشم نمیاد.
    حتما هستن فیلمایی که به نظر تو فیلم خوبی ان یا نقاشی هایی ، یا موسیقی هایی ، یا مجسمه هایی ، یا هر ساخته ی هنری دست بشری که به نظر من هم خوب باشن.منتها تو نوشته هایی که من از تو خوندم هیچ کدوم اینو نشون نداده.
    (این فونت تصویر جدی تری ازت ارائه می ده . که به نظر من بیشتر بهت میاد)
    بعدا  حضوری ، مبسوط به نگاه هنری ت ایراد می گیرم
    دنیا خیلی کوچیک ه

  31. سلام. کاش اون یه نفر که ذهن رو به کشو تشبیه کرده بود راست گفته بود…الان میتونستیم همه چیز بد رو ازش در بیاریم بریزیم دور به قول تو خانه تکانی کنیم. ئلی نیست این ادبیات لعنتی یخ جایی به آدم عجیب حال میده و بعد یهو واقعییت به همه چی دهن کجی میکنه. امشب دوست دارم حرف اون نفر رو باور کنم…میخوام کشو رو پرت کنم تو آشغالی..میز بدون کشو خودش یه حالی داره
    خوب باشی دوست عزیز