یکشنبه , ۴ آذر ۱۴۰۳

حبس

 

سوگند به همه ی سوگندهایی که همه ی مردها شکسته اند که همینک قفل را شکستم و از محبس خلاص شده و در کوتاه ترین زمان ممکن حیات خود را مهر کرده در این خاک و نامه های شما را بوسه زده بر در و دیوار اتاقم خواهم آویخت . در این مدت که نبودم 2 کیلو وزن کم کرده و محبت به دیگران را تکفیر در حد عظمت رع دانسته و خودم قیامی علیه همه ی کسانی که گمان میبرند میتوانند دزدی کنند …. دزدی طرح و ایده …. دزدی دل و خال . . . قیامی علیهشان خواهم کرد که در شبکه های بین المللی اکران کنند . باری با سه زبان و با قدرتی بیشتر جبران نبودنم را خواهم کرد . ضمن اینکه حتما باید پگاه آهنگرانی باشی یا فرانک که خبرت را توی بوق بکنند . باقی آدم نیستند . حال ما در این زمان از مدیریت پرشین بلاگ کمال تشکر را کرده که سوراخی زیر زندان نهاد و ما را به بیرون گریزاند و از خودم تشکر کرده که سیگنالهای میس شانزه لیزه ای ام کارگر شده و قفل را از نگهبان طبقه ی بالایی دزدیده برای ملاقات با شما فعلا این جا هستم . با حرف و حدیث هایی فراوان . میخواهم مار شوم زبانم دو اتشه دو شاخه بیرون زند و همه ی دوستانی که در ایام زندگانی خنجر زدند را یکی یکی اکران کنم . باری آپلود ممکن نبود . لطفا پاسخگو باشند .

از متانت / بهنامترین / گودرز مهربان / شایسته / هیتلر/ حسین لامعی و تمام کسانی که در این ایام به دیدار من آمدند کمال تشکر را دارم .

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .

همچنین بررسی کنید

Beş soruda “Gandi Sokağı”nda Bir Gezinti

[ پرسه در خیابانن گاندی ، گفتگو با سانازسیداصفهانی گفتگو با سانازسیداصفهانی – مجله ادبی …

۲۰ نظرات

  1. خب چه جوری ثابت کنم بهت میسی جون؟
    من هر روز شاید بگم دروغ باشه ولی روز در میون میومدم دیدنت اینکه چیزی واست ننونشتم و رو حساب این نذار که بی معرفت بودم و ازت سر نزدم و نگرانت نبودم فقط رو این حساب بذار که چیزی به ذهنم نرسیده تا بتونه دوریتو تفسی کنه باور کن که جز حقیقت چیزی دیگه ای نیست حالا میگی چی شده؟

  2. خب چه جوری ثابت کنم بهت میسی جون؟
    من هر روز شاید بگم دروغ باشه ولی روز در میون میومدم دیدنت اینکه چیزی واست ننونشتم و رو حساب این نذار که بی معرفت بودم و ازت سر نزدم و نگرانت نبودم فقط رو این حساب بذار که چیزی به ذهنم نرسیده تا بتونه دوریتو تفسی کنه باور کن که جز حقیقت چیزی دیگه ای نیست حالا میگی چی شده؟

  3. خب چه جوری ثابت کنم بهت میسی جون؟
    من هر روز شاید بگم دروغ باشه ولی روز در میون میومدم دیدنت اینکه چیزی واست ننونشتم و رو حساب این نذار که بی معرفت بودم و ازت سر نزدم و نگرانت نبودم فقط رو این حساب بذار که چیزی به ذهنم نرسیده تا بتونه دوریتو تفسی کنه باور کن که جز حقیقت چیزی دیگه ای نیست حالا میگی چی شده؟

  4. سلام میسی! شاید باور نکنی اما توی این مدت هر بار که سر زدم و دیدم خبری نیست نگران می شدم.
    خوب باش و بخند. این روزها روزهای گذار است.

  5. حبس؟ هر وقت سری به فیسبوک و ویلاگ سیامک صفری می زدم دو دقیقه بعش اینجا بودم دلم می گرفت نمی نویسی اما حدسشم نمی زدم ممکنه کجا باشی… فقط می تونم بگم خوشحالم که زنده ای

  6. خوبه که الان هستی میس…هی میام میبینم نظرها رو تایید کردی و این یعنی میس هست و اومده خیالم راحت میشه … هر چند میبینم خوب نیست و از این بابت متاسفم … متاسفم … متاسفم ….
    ناراحت

  7. سلام سلام سلام میس… گویا یه خورده دیر رسیدم. اما مهم نیست، مهم اینه همیشه یاد اینجام و یاد صاحبش… خیلی خیلی مخلصیم بانو شانزه لیزه. نوکر شماییم دربست… و عرضم به خدمت گرانقدرت ، این قدر خشم نگیر ، این قدر عصبانی ننویس ، خودت رو این قدر اذیت نکن بانو. آخه چرا؟ که چی؟ وجدانا که چی؟ چرا این قدر به خودت سخت می گیری رییس؟ یعنی می شه ما یک روز بیایم اینجا و ببینیم میس تماما از خوشی و شادی و سرخوشی نوشته؟ یعنی می شه یه روز بیایم اینجا و ببینیم میس نوشته حال من خوشه خوشه خوشه؟ توپ توپم؟ هیچ غم و غصه ای نیست؟ یعنی می شه؟ وای که اگه بشه چه روزی می شه…

  8. سلام سر میزدم و نیودی ولی کجا خبر داشتم کجای. خبرش دلگیرم کرد . شاد زندگی کن توی این دنیای پر از درد.

  9. سلام میسی
    من داشتم نگرانه نبودنت میشدم ولی فکر نکن چون چیزی واست ننوشتم به یادت نبودم من ازت سر میزدم ولی توتن نگاشتن در من نبود خوشحالم که اومدی ولی بیشتر توضیح بده کجا بودی؟

  10. بانوی من این روزها که میگذرد به یاد وعده های این پیام اورانی هستم که بس بیهوده وعده بهشت عدن را سر میدادند غافل از اینکه جهنم این ثانیه ها مجال بودنت را سلب میکند حال باز هم بگویید ما که هیچ امیدی به بودنمان نیست میس حداقل شما که دستی به قلم دارید بمان باور کن خیای ها کاووس دوستدار رو میشناسند میس بانو میام جزیرم خوب میشم….. ببخش اگر بیر بط میگم ولی تو میفهمی میدونم که حرفامو میفهمی میس بنویس همه این عصیانی رو تو نوشتهات دوست دارم……….

  11. چی شدی نازنینم؟

  12. بانو من واقعا نگرانم بگو چی شده

  13. حتما می خونم ولی فعلا درگیر درس هستم.آزمون سختی دارم.بعدش چشم می خونم.البته امیدوارم صفحاتش زیاد نباشه چون مطمئنم ۳-۴ماهی طول خواهدکشید.آخرین کتابی که خوندم(هدیه دادن بهم ومجبورم کردن بخونم)پریچهر بوداز مودب پور که ۳ماه طول کشید که وسطاشم نخوندم.واقعا مسخره بود وبعدش کلی ناراحت شدم که انقدر زمان صرفش کردم:(
    امیدوارم این مثل اون نشه.ولی امتحانش ضررنداره:)

  14. باعرض سلام

    پس چراتوضيح نميدي چي شده ميس عزيز؟سوال

  15. گل  زآئران دست خدا  همرهتان  

                                               من همین اینجا عبادت میکنم

              من همین اینجا توی  ایران  خود  

                                                حضرت حقو ستایش میکنم

              حضرت حق بفرما که دلم خانه توست  

                                            سر عقل آمده هر بنده که دیوانه توست    گل

    سر بزن گرامي ..       **   خداوند نگهدار ایران باد    **     گل  

  16. مهربون نگرانت هستیم ! ما رو از حال و روزت بی خبر نذار .

  17. نسعلیق پسمیستی

    علی جان که چی خوب من هم کودکم میخواهم بدانمچشمکچشمک
    نه دیگه بگذار برایت پریشان کنم موهایم را وزوزی …
    میخواهمت …بوسه میس ِ مــــــن
    به
    به
    به
    به
    باشلبخند

  18. …دنیای زندونی دیواره
    زندونی از دیوار بیزاره…
    متاسفم عزیزم ناراحت

  19. نسعلیق پسمیستی

    ببــــــــــــــــــــــــــــــــــین کی این جاست…
    به به به …خدای من شکر…
    حرف بزن جدیت بگو …جیغ بزن می آییم موهایمان را بکش …باش و فشفشه وارانه باش …ما هم هستیم مگر چیست؟
    ما مردیم
    ما خیلی نگران بودیم
    حالا که هستی میخواهیم
    بــــــــه باشی…هر بودنی فایده نداره که …به بودن به بودن به بودن …
    با هم به ات میکنیم …
    درخت به چوب خشکیش به میشه …میس ِ خوش ذوق ِ من نه ؟
    حتما …
    دوس میداشتم تهران بودم و میدیدمتون جانا …
    راستی بودن دیگران هم
    ستاره …
    علی مونتی
    نگران بودند هااااا…
    ما پاسخ گو بودیم …
    بیایین حلو بدو بدو بدو
    بوســـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــهماچاز این مدلها که مادربزرگ ها لب های کوچک کودک را میبوسند هاااااا
    چشمک