تعریفِ شهرنوشِ پارسی پور از مرد بودن !
ساناز سید اصفهانی
sanaz seyed esfahani, sanazseyedesfahani, ساناز سید اصفهانی, میس شانزه لیزه, نقد
اگر زن نبودم ! . . . شهرنوش پارسی پور به عنوان یک نویسنده ی قدیمی ، نظریاتی در مورد ِ جهان ِ مردان افاضه کرده اند که بد نیست در مقابلِ دُرفشانی های ایشان ما نیز به نوبه ی خود نظر دهیم . با پیش فرض اینکه خانم پارسی پور از خانواده ای متمول و فرهیخته پا به جهان گذاشته اند و در دوره ای که تحصیل برای همه ی زن ها امکان پذیر نبود ه ،ایشان سوادشان را در ایران و فرانسه تکمیل میکنند و همچنین همسر آقای ناصر تقوایی میشوند ، به زندان میروند و کتاب مینویسند ، میتوان ایشان جزو زنانی دانست که در زمان خودشان ، صاحب ایدولوژی و دیدگاهی هستند . دستِ بر قضا ، همین امشب در شبکه ی اسمش رو نبری ، فیلم مستند ضعیفی از بانو مهین اسکویی دیدم و زنان ِ موفق و گذشته ی خودمان را روی میزم چیدم و دیدم . . . زنانی که در ایران این همه تاثیر گذاشتند چه کسانی هستند و این اولین زنان موفق چه وقت به دنیا آمدند ، چگونه تحصیل کردند ؟ چقدر عصیانگری کردند ؟ چقدر در زمینه ی علم پیشرفت کردند و الخ . . . نام هایی همچون مهین اسکویی ، بهجت صدر ، فهمیه راستکار، پری ثمر ، فریده شمس ، لیلیت تریان ، سکینه ی پری ، قمرالملوک وزیری ، روح انگیز سامی نژاد ،ایران درودی ، رقیه چهره آزاد ، جمیله شیخی ، دلکش ، منصوره قصری ، فاخره صبا ، ژاله اصفهانی ، پروین اعتصامی ، هما سرشار ، آذر اندامی ، ملکه ملک زاده ، آلنوش تریان و پری صابری ، فروغ فرخ زاد و . . . در عصری بیشترین موفقیت ها را کسب کردند که اتفاقا تحصیل برای زنان امری غیرقانونی بوده است . شبیه تابو ! با این همه میبینیم که عشق آنها را به کجا سوق میدهد . شاید در این عصر نوین ، با همه ی امکانات ، تنبلی و بی عشقی موجب میشود فقط پایمان را به دریا بزنیم و خیس شویم و نرویم به اعماق و در عمق شنا نکنیم . . . نه حوصله اش را داریم شاید و نه انگیزه اش را . . . از آثار خانم پارسی پور مجموعه ی آویزه های بلور و رمان کوتاه زنان بدون مردان ( به زعم من ) چشمگیر ترند . با این همه یک رگه ی فمینیستی در همه ی این آثار چمکی درخشان میزند . این به عقیده ی من نه امتیازی ست و نه گناه بلکه یک نظرگاه است و لاغیر . پیش از این دیدیم که شهرنوش پارسی پور در مورد صیغه ( ازدواج موقت ) دفاعیاتی داشتند که کمی عجیب غریب بود و دور از انتظار . . .هرچند باکی نیست و دنیا ، دنیای آزادی ست و اصلا صیغه از منظر ایشان هیچ اشکالی هم ندارد . با این همه میبینیم ایشان در ( اگر زن نبودم !) همان مردی را که صیغه میکند را میشورد و میچلاند و پهن میکند روی طناب تا آفتاب خشکش کند . . . اینکه اگر زن نباشی ، دست کم مرد ِ قرمساقی هستی که با فاحشه ها رفتار های راحت داری و . . . باعث حیرت است . یعنی خانم پارسی پور ( مرد) ها را به چشم دیوثی میبیند که تنها بخش پایین تنه شان به شکل هرزه وارانه ای هرز رفته و هرزه دوست شده ! . . . پس از آن طرف به زنانی که بهشان حق میدهد که بروند و صیغه کنند چه هستند ؟
بحث من اینجاست . . . وقتی یک کسی نویسنده ای پخته و درجه یک میشود که گشایشگر معرفت باشد . فضایی برای پُر کردن تازیانه های روزگار برای خودش پیدا کند و از تجربه های بدش درس گرفته و غرایز زنانگی اش را ارج دهد نه اینکه بارها به بن بست بخورد و به این بهانه . . . با این بی دانشی مرد جماعت را متهم کند به کثافت بودن . . . نویسنده ی قوی فرار نمیکند . او باید با سرشت خود ، با غرایز صدمه دیده ی خود نزدیک شود و بوزد . بداند درجستجوی چه هست . شهودش را به کار بیندازد و هر بار میشکند راه را عوض کند نه اینکه به راه ناهموار بد بگوید . . . پیمون این راه برعهده ی همگان نیست . همگان منظورم زنان عامی و عادی و روزمره هستند که زندگی چند سانتی متری و ازدواج های شیک و سرموقع را میخواهند و یک حلقه ی طلایی . . . وقتی نویسنده میشوی . . خودت را . . طبیعتت را بارها و بارها دریدند و دریده ای . . . من دوست داشتم . . . زن نویسنده ی ایرانی کسی باشد که صبر در آموختن ِ کسب ِ عشق کند و از پیری نترسد . اگر بترسد تن به هر مردی میدهد و هر مردی میتواند رهگذر باشد و نتیجه ا ش این میشود که خانم پارسی پور میاید و مردها را موجوداتی غیرتی میداند که همه ی کثافت کاری جنسی خودشان را انجام میدهند و بعد خانه میروند و می افتند به رگ غیرتشان بر میخورد که خواهرشان دارد با یک مذکری مراوده میکند و داعشانه او را به مسلخ میبرند . البته هستند همچین مردمانی در سرزمین من . . . البته که هستند پدرانی که نامتعارف هستند . . . برادرانی که این چنین هستند . .. خود ما به همین سبب از دایره ی این جهان میزنیم بیرون و میشویم عصیانگر و مستقل . . .
خانم پارسی پور من مردانی را دیده ام که در کسوت ِ پدر ، وقتی دخترشان عاشق شده ، پیشانی دختر را بوسیده اند . من پدری دیده ام که آموزشِ چسباندن نوار بهداشتی را به دخترش یاد داده . من مردی را میشناسم که عاشق بود و وقتی زنش مرد هرگز به هیچ فاحشه خانه و شهرنویی سر نزد . . . من مردی را میشناسم که همسرش دائم به او خیانت میکرد و او اشک هایش را در بغل زنی میریخت که بعد نمیدید . . . من برادری میشناسم که برای اینکه خواهرش به مرد مورد علاقه اش برسد نقشه میکشد و میخواهد که خواهرش آزاد باشد . . . با او دوست ست تا دشمن . . . من شوهری را میشناسم که همسرش هرچند ساکت و مطیع ست اما دوستش ندارد و مردش را برای پول و پله اش میخواهد . . . زنانی که آب محبت از دستشان نمیچد و تبسمی بر مردشان ندارند . . . من پدرانی را میشناسم که صورتشان را با سیلی سرخ میکنند و شکم بچه هایشان را پر نگه میدارند . . . همه ی مردها جاکش نیستند خانم پارسی پور . . .
از آن طرف کلی داستان های خشونت خانوادگی داریم و کلی قربانی زن داریم . . . زنانی که کبود میشوند . کتک میخورند و . . . همه ی اینها دردناک ست . . . با این همه بیاییم زنی را معرفی کنیم که توانست با همه ی تجاوزها ، شکست های عشقی ، تنِ زخمی اش را پای درختی ببرد و زخم هایش را بلیسد و بخواهد از نو شروع کند . نیاییم یک کوه شکست را روی دوش جنس مذکر بگذاریم . آیا این ما زن ها نیستیم که با صبوری نکردن و ندانستن و جفت پا پریدن توی رابطه ها میخواهیم همه چیز را به نفع خود تمام کنیم ؟ میخواهیم مرز بگذاریم و مردمان را انحصار طلبانه از آن خود کنیم ؟ . . .
به گمانم تعریف ما از عشق فرق میکند اما از نظرگاه شما به عنوان یک نویسنده به شدت متاسف شدم . کاش زنی را نشان دهیم که با همه ی این مردهای دور و برش توانسته مسیر مناسب را پیدا کند .
یادمان باشد که قربانیان مرد دست کمی از زنان ندارند . اگر این همه مرد مریض یا دروغ گو داریم دست پرورده ی مادران ِ نادانشان ست و یا دست پرورده ی اجتماع ِ بخیل از پرورش . . . مردانی که حتی نمدانند سالهاست دارند قربانی میشوند . . مردانی که دائم پنهان کاری باید کنند . . . ما مردانی داریم که خفه شده اند و صدایشان در نمیآید .