این یک عکس دو نفره نیست

این یک عکس دو نفره نیست .

ین یک عکسِ دو نفره نیست.]

شما را دعوت می‌کنم به شنیدنِ صدای سنتوری که گاه مضرابش دستِ فریار است و گاه سیم‌هایش داریوش مهرجویی و برعکس.

مگر در عجین شدنِ دو روح و هم‌دستی‌شان در خلقِ اثر ، رازی نیست ؟

نام این دو نفره را می‌گذارم« به رنگِ انار» ، سرخ ِ صد دانه، که عشق و خشم را در حلولِ کاراکترهای مجنونِ ِ فیلم‌های خاطره ساز ، ساز کردند و پرچمش را بالا بردند ، پس نام عکس سرخ است . مثل دوامِ شره‌ی خون‌ در رگ‌های قلب حمید هامون بعد از غرق شدنش. تکرار دم و بازدمش بر پرده ‌ی سیاه سینما. مثل عصیان مروارید در لیلا در سارا ، غلتیدن ِ دانه‌ی سفیدش از فیلمی بر فیلم دیگر ، مثل صنمی که آتش با خانه‌ی اسد در « پری » داشت و رودخانه‌ را سرخِ سرما با خود در خیال فیلم‌بین‌ها بُرد ، مثل ویرانی خانه در اجاره‌نشین‌ها و خشم مستاجرها از چسب زخم‌های موقتی بر خون ریزی ساختمان . برای نمایش عشق ، جنون و خون چند بار از چشمخانه‌ی هم بر کلمات فیلم‌نامه دقیق شدید ؟

چند روز از این خنده میگذرد به وقتِ کسوف سال قبل ؟

چه واجب است که بدانیم روی این پرده‌ی نقره‌ای علت غیبت نام فریار جواهریان ، عشق ست ، بی توقعی . نام این زن داریوش مهرجویی ست ، مگر نه اینکه عاشق و معشوق در هم حل میشوند ؟

پرده‌ی تاریخ سینما تا ابد به خون مهرجویی سرخ است ، تب دار و داغ‌دیده ، بلکه هامون بیاید ببردش توی خزر پاشویه‌اش کند.آن چاقوهای مأمور شیطانی گلوی سینما را برید ، تا ابد مردی چون او در تاریخ سینما ی ایران نخواهد آمد . او یک آرتیست تمام عیار بود .

ادایی نبود ، مردی آزاد ، مردی که نمیشود اسیرش کرد ، مردی با قلبی سوخته ، ذهنی در جدال و حنجره‌ای که بلندگوی جانش بود و حرفش را رسا میزد و در بند محافظه کاری نبود .

داغ این پایانِ تراژیک بر پیشانی سینما ست .

هنوز کسی ندانسته آن کاردهای شیطانی که در کسوف ، جان شیرین ایشان را هدف گرفت دست چه کسی بود ؟!

برای هم‌دست، هم‌راز ، رفیق ، هم‌کار و همراه او در دیری و دوری و نزدیکی .

برای وجودش از ایده در طراحی صحنه تا طراحی لباس ، از اجاره نشین ها تا درخت گلابی !

برای فریار جواهریان عزیز که صاحب عزای این سوگ است و نمیدانیم وزن اشک‌هایش چقدر سنگین بوده .

یک سال از ق‌. ت‌.ل وحیده محمدی فر عزیز و داریوش مهرجویی گذشت و به قول بهرام بیضایی “ سه روز عزا گرفتند و بعد فراموششان شد “

عکس از مجید مومنی / ۱۳۸۰

این یادگاری، این عکس که از آرشیو فریار عزیز است و هدیه به من برای اولین بار از این صفحه منتشر می‌شود.

سانازسیداصفهانی

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .