یکشنبه , ۲۲ تیر ۱۴۰۴

میس شانزه لیزه

گفتگوی ساناز سیداصفهانی با دکتر محمود زند مقدم

گفتگو با دکتر محمود زند مقدم خالقِ «حکایت بلوچ» این گفتگو کُرنشی است برابرِ حافظۀ طلایی و دقیقی که خشت به خشت، گام به گام، وجب به وجب پهنۀ بلوچستان را  طی پنجاه سال موشکافی مینیاتوری ترسیم کرده وآن را با نثری خیره‌کننده و سحرآمیز در  هفت جلد تحت عنوان «حکایت بلوچ» نوشته است ساناز سید اصفهانی محمود زند مقدم …

ادامه مطلب

بخاطرِ یک پیاله چای

جُستار – حالا دستهایم با هُرمِ لاله ی گوشت و  نیمه ی صورتت که در همکناری چشیده تب کرده  . – منظورم همان اولین بار بود که با چشمِ بسته زیر چشمخانه ات را لمس کردم بلکه حسی از کودکی در من بدود . . . مثل زمانی که چشمم را میبستم و چشمخانه ی آقاجانم را مثل یک بازی …

ادامه مطلب

یادنامه‌ی داریوش مهرجویی | حکایتِ همچنان باقی یک پسرعمو

حکایتِ همچنان باقی یک پسر عمو  + : ” چرا ؟ “ – : ” چون نه اصفهانی اَم ، نه سید . “ + : ” عه ! یعنی سادات نداری توی اسمت ، توی شناسنامه‌ات ؟ “ – :” نه به خدا ! “ + : ” همین سانازِ خالی . . . سانازِ سیّداصفهانی ؟ “ – …

ادامه مطلب

حکایت همچنان باقی یک پسرعمو

یادنامه‌ی داریوش مهرجویی [ حکایتِ همچنان باقی یک پسرعمو ] یادداشتِ من برای داریوش مهرجویی را در یکصد و‌ شصت و هشتمین شماره‌ی مجله‌ی بخارا بخوانید . سوگند به سجده‌های طولانی ، شربتِ این شماره‌ی بخارا که ویژه‌نامه‌ی داریوش مهرجویی ست ، از مهمترین بخاراهایی ست که به چاپ درآمده است . . مصلحت دیدم امروز که عید قربان است …

ادامه مطلب

آیینه !

فرض کنید دروغ نیست ! میس شانزه لیزه رو به زن کرد و گفت :” راستی مکاره ی عفریته ، وقتی که با معشوقم خوابیدی و خوب آمیختی ، اگر خوب تو را به ارگازم نرساند علتش این بود که آب کمرش را من توی سطل خالی کرده بودم . . . غمبرک نگیر ! “ سپس سطلی را که …

ادامه مطلب

تحلیل داستان توسط چت جی پی تی

داستان ِ تراژدی در نانوایی در پست قبل توسط چت جی پی تی اینگونه بررسی شد ! شما می توانید داستان ( تراژدی در نانوایی ) را در جزیره در کهکشان یا در لینک الحاق شده بخوانید . لینک داستان تراژدی در نانوایی نوشته سانازسیداصفهانی

ادامه مطلب

تراژدی در نانوایی

تراژدی در نانوایی شبِ مذاکرات بود که مهمانم را بدرقه کردم . با رخوتی که به تن داشتم نشستم روی کوسن روی زمین و به شمع های روشنی که کنج کنج ِخانه سوسو میزدند چشم دوختم ، مزه‌جات هنوز توی بشقاب چشمک میزدند ، سرم گرم و دلم پُر بود ، زدم زیر گریه ، انگار هر باری مهمان میاید …

ادامه مطلب

حکایتِ مادیانِ نظر خورده

«حکایت مادیان نظر خورده » گوشه‌ی آخور تنگ افتاده بودی ، غلت می‌زدی از پهلویی به پهلوی دگر ، از هر صدا سر بر میگرداندی ، به تنت عرق نشست کرده بود ، من میلرزیدم ، تو ناله میکردی ، با پای عقبی حکیم را رانده بودی ، من مشت میزدم تو ناله سر میدادی ،    از حکیم و اسبدار …

ادامه مطلب

بخاطر یک پیاله چای

در قسمت چهارم از پادکست داستان‌های فینیکس، شما را به شنیدن داستان «به خاطر یک پیاله چای» نوشتهٔ ساناز سید اصفهانی و با صدای خود ایشان دعوت می‌کنیم. ساناز سید اصفهانی، داستان نویس، انیماتور و روزنامه نگار،فارغ الحصیل رشته موسیقی از هنرستان عالی موسیقی و رشته تئاتر از دانشگاه سوره است. ساناز با روزنامه‌هایی چون همشهری، اعتماد، شرق و فرهیختگان و نشریاتی چون سینما-چشم، …

ادامه مطلب

به بهانه ی کیکِ محبوب من !

کیکِ محبوب من فلک جز عشق محرابی ندارد /جهان بی‌خاکِ عشق آبی ندارد غلام عشق شو کاندیشه این است /همه صاحب‌دلان را پیشه این است جهان عشقست و دیگر زرق‌سازی همه بازیست الّا عشقبازی اگر بی‌عشق بودی جان عالَم که بودی زنده در دوران عالَم؟ کسی کز عشق خالی شد فسرده‌ست گرش صد جان بوَد بی‌عشق مُرده‌ست* *خمسه نظامی ، …

ادامه مطلب