میس شانزه لیزه در شیار

🔺🔺

و میس شانزه لیزه تا دید که چنگیز  ایستاده به خواب رفته و کلاه خود و زره و تَبر به دست چونان مجسمه خشکیده است ، لباس از تن به در آورد وز چادرِ صحرا بیرون خزید . پا بر خاکی بگذاشت پُر ز افعی و خاشاک و چاهک های مَغاک ! که او را با ساحرِ صحرایی قرار و وعده ای بود گُنگ . فی الواقع میس ، بی آنکه بداند ، سِحر شده بود و با مالکِ سِحر ، وعده چنان بکردی که چُرت از همگان به در شَود الا چنگیز ، چنگیزِ خون ریز . ساحرِ این بر و بیابان در هر همه شب قصه ای رازناک از گیسِ میس بگرفت وان را به اسبِ خود همی بگفت ، اسب سفید جلدی راز ز بر بکردی ، هر همه شب . . . اما آن شب که چنگیز ایستاده خسبیده بود ، هنگامی که میس و ساحر از فرط حظ و عیش در هم تنیده بودند به ناگاه اسبِ سپیدِ ساحر  شیهه کشید . اسب به دو نیم تقسیم بشد  و چنگیز رازهای میس  را چون خود اسب بکرد ریز ریز ریز و گیسِ زن بگرفت و ساحر را به قناتی بینداخت تا سِحر ازو یاد همی گیرد و میش در شیار ِشن شیهه همی کشید .

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .