TimeLine Layout

ژانویه, 1970

  • 1 ژانویه

    کمک

    بس تجربه کردم در این دیر مکافات با دردکشان هر که در افتاد بر افتاد * گاهی به جای دردکشان ، سوختگان هم میبینی … *** نقل اینکه چرا تا حالا نوشتم حکایت آوارگی و این ها نیست . لپ تاپ بنده مشکل داشت ، حل شده به شکرخدا منتهای مراتب حالا هم که درست شده فلش پلیر نداره که …

    ادامه نوشته »
  • 1 ژانویه

    حبس

      سوگند به همه ی سوگندهایی که همه ی مردها شکسته اند که همینک قفل را شکستم و از محبس خلاص شده و در کوتاه ترین زمان ممکن حیات خود را مهر کرده در این خاک و نامه های شما را بوسه زده بر در و دیوار اتاقم خواهم آویخت . در این مدت که نبودم 2 کیلو وزن کم …

    ادامه نوشته »
  • 1 ژانویه

    مده آ – کارمن – ماریا کالاس

    نوشتن در مورد کسانی که عوام الناس نمیشناسند و آدم های سختی هستند …سخت …دشوار است .  ماریا کالاس را اولین بار در فیلم ( مده آ ) ی پازولینی دیدم . در دوره ی دانشجویی . . . مده آ … از آن کاراکترهای اساطیریی است که به زعم من سرشار از غم و عشقی عجیب و عجین با ماخولیا و شوریدگی …

    ادامه نوشته »
  • 1 ژانویه

    مرثیه ای برای نغمه ثمینی

    نغمه ی عزیزم بضاعت دنیای مجازی که وصل آدم ها را به سهولت پیوند داده ، تنها نوشته ای است که گه گاه از یاد میرود و گاهی به یادگار میماند . عجالتا ، به سبب دوری تو ، از همین جا میبوسمت و به شیوه ی معمول و مرسوم (( تسلیت میگویم )) که نمیدانم چقدر این (( تسلیت …

    ادامه نوشته »
  • 1 ژانویه

    سرنوشت یک نقاشی

    یک ) شب بود . کوه ها تا خود ستاره ها بالا رفته بودند . سربالایی را پیاده میامدم . کوچه تاریک بود مثل قیر . باد میوزید لای شاخ برگ درخت ها . صدای به هم خوردن برگ ها . وسط کوچه نور افتاده بود . نور از آشپرخانه ی خانه ای بیرون زده بود که بیرون پنجره اش …

    ادامه نوشته »
  • 1 ژانویه

    فال

        بوی قهوه تمام اتاق را پر کرده بود . زن ورق ها را جلو روش این ور و آن ور میکرد و من قهوه ی تلخم را میخوردم . نگاهم به پشت سر زن بود . به آینه ای که کاملا مشخص بود مال دوره ی قاجار است و حاشه اش را قبلا در آینه کاری خانه ی …

    ادامه نوشته »
  • 1 ژانویه

    مختارنامه یا سوهان روح ؟

    یه تلفن باید بزنم به فرانکفورت . . . قرار میذارم . . . بعد تلفن میزنم به ناشرم . . . رمانم با وجود اصلاح شدن اصلاحیه ها هنوز مجوزش نیومده . . . یکی از استادهای دانشگاهم صبح زنگ زده روی انسرینگ ماشین موبایلم و یک دقیقه سکوت کرده . . . موهام رو که هاشوری از قرمز …

    ادامه نوشته »
  • 1 ژانویه

    میل گنگی به مردن

    ساعت چهار صبحه . یادم نیست چند بار قرص هام رو خوردم . برای همین دوباره میرم سراغ جعبه ی قرصها و دو تا دیگه برمیدارم و میندازم بالا . یه نگاه به لیست اسم های موبایلم میندازم . هیچ کدومشون من رو نمیشناسن . گاهی وقتی فیلم های کیمیایی رو میبینم … هر چقدر هم که بهش نقد داشته …

    ادامه نوشته »
  • 1 ژانویه

    قصه پریا

      سلام گرم با بوی کافه موکا به آقای فریدون جیرانی عزیز عرضم به حضورتون استاد که …. اهم … این جانب برای برطرف شدن افسردگی های ناشی از آلودگی هوا و اشعه های عجیب غریبی که در فضاست و افسردگی های روزانه و خلاصه برای آزاد شدن کمپلکس های گره خورده ی روانی راهی پردیس سینمایی شدم و با …

    ادامه نوشته »
  • 1 ژانویه

    بالاخره این زندگی مال کیه ؟

    سلام توی این مدت که نبودم… نرفته بودم که بمیرم که گم بشم . . . گاهی سکوت لازمه .. عین سکوت هایی که توی میزان ها لا به لای چنگ و سیاه ها یه هو با یه نون برعکس سبز میشه . سکوت شنیدینه . کسی  نپرسید کجام ؟ چرا نمینویسم . چیزی که دیدم آدم های عشق به …

    ادامه نوشته »