بایگانی ماهانه: ژوئن 2010

منهای دو

منهای دو پیشاپیش از تمام شما میخوام – شدیدا هم میخوام – گزلیکتون رو غلاف کنید و نخواید خاک تو چشم و چال من کنید ، چون کمی تا قسمتی عصبی هستم و از اون جا که از زیر بته عمل نیومدم  و نسبت به تئاتر حساسم میخوام نامه ای برای (( داوود رشیدی)) در این جا بنویسم که ممکنه …

ادامه نوشته »

اسرار انجمن ارواح

از وقتی که کوچیک بودم فکر میکردم مورچه ها و دار و درخت و پروانه ها میفهمن آدم چی میگه ، فکر میکردم واسه همین وقتی سوسک میبینه دارن بهش فحش میدن و با دمپایی میوفتن دنبالش میزنه به چاک ! حتی یه زمان که یه بادکنک زرد رنگ  برام خریده بودند ، باهاش حرف میزدم و گمان میکردم اون …

ادامه نوشته »

تجربه

برگی از دفترخاطرات میس شانزه لیزه لباس مادام مارگو را تنم کردم و با ماسکی که به صورتم زده بودم رفتم پیش آقای شاعر.سعی کردم صدایم را خش دار کنم و تاب و پیچ تنم را عوض کنم . آقای شاعر با من خیلی مهربان بود . کم کم داشت باورم میشد که به جز من زنان دیگری را هم …

ادامه نوشته »

گاو

شوهر من مرد سلاخی بود که همیشه قبل از دیدن من ، پشت کشتارگاه دست و رویش را میشست و ادکلونی که زن بدکاره ای به او هدیه داده بود به خود میزد و به خانه مان می آمد . من همیشه منتظرش بودم و دستهایم همیشه رنگ حنا به خود داشت ،‌همین طور کف پاهایم و رنگ موهایم . …

ادامه نوشته »

مثل بقیه +(منهای دو)

برای دیدن منهای دو (این جا) را کلیک کنید . میس شانزه لیزه ، حس کرد دوست داشتن و خوش بودن یکی نیست . پس چون نمیدانست چقدر زنده خواهد بود و چقدر نفس خواهد کشید و پوست تنش چین نخواهد خورد بین این دو گزینه ، دومی را ، یعنی خوش بودن را انتخاب کرد و به جای رنج …

ادامه نوشته »

شهرام میر شکاک

عکس پست پایین ، متعلق است به شهرام میر شکاک … من به عنوان کسی که تا جایی که فرصت پیدا کنم نمایش رادیویی گوش میدهم و عاشق تخیل فضا ی نمایش رادیویی هستم،‌بارها اسم شهرام میر شکاک را شنیده بودم . دلیل اینکه میخواستم ایشان را در این جا معرفی کنم گوشزد با نمکی به سایت محترم (ایران تئاتر)است …

ادامه نوشته »