پوچ- هیچ……………………… Je suis malade

میس شانزه لیزه هر وقت که (آن) نوشتن میاد به طرز مرگباری کارهای دیوانه کننده ازش سر میزنه ، مثلا عاشق برداشتن مداد یا مداد رنگیه و دوست داره بد جوری بیفته به جون دیوارها و اشعار آنا آخماتوآ یا پاراگراف هایی که زیرشون خط کشیده رو روی دیوار بنویسه . اون هیچ وقت بلد نیست روی کاغذی جز کاغذ کاهی بنویسه برای همین هر از چند گاهی نقابش رو میزنه و شنل سیاهش رو تنش میکنه و میره بازار و چند کیلو کاغذ کاهی میخره .. اتاقش رو میریزه به هم و دور و برش رو پر از نوشته و چرک نویس میکنه . گاهی برای اینکه دستش راحت باشه کیمونو یا رب دو شامبر یا عبا میپوشه و سرآخر از هر چیزی که نوشته حالش به هم میخوره چون میبینه که هنوز چقدر بلد نیست و هنوز چقدر کم داره و هنوز هیچی نیست و هیچی هیچی هیچی . این پوچ بودن عذابش میده این که نوشته هاش راضیش نمیکنن اینکه همیشه جاه طلبه و میخواد شاهکار بیافرینه اما تر میزنه به جاش و تنها چیزی که به جا میمونه فیلترهای سیگاره و یه اتاق به هم ریخته و انگشت های خودکاری شده و یک کوه بی اعتماد به نفسی . نویسنده شدن یعنی چی ؟ پیش خودش فکر میکنه بهتره خیلی گزارش گونه  بنویسه بره خیابون فرشته وای سه و از لجنی که دور میزنه و تیک آف میکشه بنویسه بلکه فروش بره . دیگه این روزا کسی با ادبیات هدایت و دهخدا حال نمیکنه کسی اون ادبیات رو نمیپسنده باید همه چیز رو ویران کرد . همه چیز رو . خلاصه میس شانزه لیزه از اینی که هست راضی نیست . مثلا برای پاک نویس کارش نشست پشت لپ تاپ و به جای اینکه پاک نویس کنه همه اش فکر کرد میتونه اصلا یه چیز جدید بنویسه توی اون خونه ی داستان یه اتاق اضافه کنه که توش ماجراهای شگفت انگیز رخ میده  و وقتی به خودش میاد میبینه سه ساعته داره چیزی رو تایپ میکنه که حتی چرک نویسش هم نکرده . هنوز خیلی کتاب های مهم رو نخونده . سرخ و سفید هنوز همون جور مونده . وای که چقدر از خودش بدش میاد . تا زنده است و سرگیجه اجازه میده باید بنویسه  انقدر که انگشتهاش بشکنه تا حسرت پیانو زدن نداشته باشه . بنویسه . بنویسه .

برای همین فعلا همین جا حسن ختام کوتاهی عرض میکنم و دستتون رو میگیرم و یه نصیحتی بهتون میکنم .اگر عاشق هستید . اگر معشوق هستید . تحت هیچ شرایطی این آهنگی که این جا گذاشتم رو ندید کسی ببینه و گوش کنه چون معمولا هیچ کس جز خودتون نمیفهمیدش . بعد از شنیدنش و دیدنش برام یه جیغ بزنید و یه هورا بکشید و یادم باشید مخصوصا در دقیقه های  1:25 و دقیقه ی 2:14 و  2:40و 3:59 منو میبخشید اگر گیز شدید و اشکتون در اومد و یا نوستالجیکتون جیک جیک کرد . اگر اولی رو نتونستید باز کنید این رو باز کنید .  Je suis malade…

19دی تولد این خواننده ی دوست داشتنیه منه . این جا هم آهنگ هایی رو میذارم که میدونم دوستش خواهید داشت . لارا فابین تولدت مبارک . دوستت داریم .

*** کوچ میکنم اما همچنان هستم منتها با اینترنت کم سرعت ***

 

 

 

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .

17 نظرات

  1. ها. فکر کن. من اسم خودم رو سرچ کردم و رسیدم به این صفجه بعد دیدم یکی از توی این صفجه اومده توی وبلاگ من. یعنی یکی دیگه هم اسم من رو سرچ کرده و رسیده به این صفحه و بهد از این صفحه رسیده به وبلاگ من. پس در نتیجه یکی اگه میس شانزالیزه رو سرچ کنه میرسه به وبلاگ من. که از اونجا بیاد توی وبلاگ تو. به نظرت گوگل برای بالا رفتن آمار بازدیدش داره از اسم من وتوسوء استفاده میکنه؟؟؟سلام

  2. البته مرام من خرج چیزهایی می شه که از آنها لذت می برم!

  3. چو کاغذ نباشد سر من مباد!

    این آهنگه رو منم گوشش می دم . روزی هزار بار! و هر هزار بار یاد خیلی چیزا می افتم و ازین به بعد هر هزار بار به یاد شما هم می افتم!

  4. میس جان، Je suis malade aussi و اون هم از نوع دائمش! با این حال اینهایی که گفتی وجوه مثبتش هم زیادی بیداد می کنه. ناراضی بودن زیاد هم بد نیست، انگیزه حرکت می ده. تازه میس جان آفرینش رویکردهای مختلف داره، گاهی آدم شاهکار می زنه، بعد تا آخر عمرش زیر این شاهکار له می شه، مثل برادر اورسن ولز! گاهی آدم شاهکار نمی زنه، اما فکر می کنه و رشد می کنه و بالغ تر می شه، مثل این برادر کلینت ایست وود! شاهکار که نمی سازه اما مگه فیلمهاش دوست داشتنی نیستن! ذره ذره که پیش می ری، آدم ذره ذره از آفرینشت لذت می بره! خلاصه که بنویس که ما ذره ذره تیم!
    در ادامه این خواهر Lara Fabian رو ما هم دوست داریم از شما چه پنهون. اولین بار جوانتر که بودیم در جوایز WMA موناکو چشممان به جمالش روشن شد و با شنیدن آهنگ Je t’aime فکمان در اوجهایش به زمین چسبید! زیادتر شوند این Fabian ها.

  5. از این لحظه ها پیش میاد. موزیک ها هم قشنگن. اگه به کتابای نخونده بر نمی خوره، پیشنهاد می کنم "تا روشنایی بنویس" نوشته ی احمد اخوت رو بخون، چون حالتو خوب می کنه؛ خیلی قشنگ نوشته شده.

  6. فوق العاده ای فوق العده ای فوق العاده

  7. اعلام حضور . و اینکه خوندم دو پست آخرش رو .مخصوصا مجبورمکردی برم فیلم روببینم.منم ندیدمش.سلام

  8. وای میس من عاشق این آهنگم.آهنگ مورد علاقه ی همیشگیمه.اما تازگیا ظرفیت شنیدنشو هم ندارم.چرا انقدر تله پلتی دارم باهات.باورم نمیشه.این خواننده ی مورد علاقه ی منم هست.توی پست قبل یه چیزی دوباره نوشتم برات.

  9. من کلا از حرف "خ" خوشم میاد ! خاک بر سر قشنگ نبود ؟ متفکر

  10. اتفاقا میس شانزلیزه رو وقتی که داشت کاغذهای کاهی رو با هن و هن به دندون میکشید جلوی ورودی بازار دیدم . میخواستم بپرسم اینهمه کاغذ برا چیته؟ که پرید عقب یه تاکسی سبز رنگ و دود کرد و رفت. اما شب وقتی داشتم توی اینترنت دنبال کاربردهای کاغذ کاهی میگشتم یه نقد دیدم از یه کتاب، کتابی که با همون کاغذها نوشته شده بود.منتقد که همش تعریف کرده بود . باید دید . . . .

  11. سلام عزیزم. بذار صادقانه بهت بگم دیگه نمی خوام میس صدات بکنم. یه جایی داری قایم میشی من ترجیح میدم تو رو دختری ببینم که مثل منه وداره سعی میکنه خوب بنویسه و گاهی نا امید میشه واحساس پوچی میکنه اسمت چیه مهم نیست ولی میس هم نیستی شاید خودم برات اسم گذاشتم. این اهنگ بی نظیره و انتخاب همه زندگی منه اینه که دیگه نمی خوام تورو دور ببینم. تو از جنس منی نه قصه ها. من تحمل شنیدن این آهنگ رو دیگه ندارم خفه میشم و بغض میکنم . دوستت دارم و امیدوارم یه روز اون چیزی رو که راضیت کنه بنویسی البته اگه راضی بشی.گل

  12. سلام دخترک ساکن شانزلیزه من ! دلم برای تو و برای پس کوچه های شانزلیزه و ساکنانش تنگ شده . دلم برای قشلاقت تنگ شده . برای یک دم ظهر که سر زده از راه برسم و توی آشپزخونه بشینم و خودم رو به بخار خوشبوی غذا بسپرم و دل به دل  مادر نازنین مهربانم بدم و  منتظر بمونم تا بقیه از راه برسند … یه روز کوچ با اینترنت کم سرعتت رو با cable connection من طاق می زنی ؟ !!
    je vous manque
    راستی منم عاشق لارا فابین هستم و هر بار با این رسما گریه می کنم  :
    http://www.youtube.com/watch?v=N-roGMGyFu0

  13. ای بابا … کاش حداقل کمی زیادتر بزرگتر باشید ! نگران (عجب جمله ای !)
    و اینکه یکی رو گوشیدم !
    آخر : من تازه وارد خاک بر سر چه گناهی کردم که با قوانین میس آشنایی ندارم ؟ گریه هان ؟

  14. سلام خواهش می کنم از پوچی حرف نزن باشه؟ هر دوباری که آهنگ برای دانلود گذاشتی نتونستم دانلود کنم.ناراحت

  15. منم گاهی شدیدا دچار همین احساس پوچی میشم که انگار خشک خشک شدم و هیچ حسی واسه نوشتن نمونده ولی تهش هنوزم یه اشتیاق لعنتی هس.واسه اینکه دچارش نشم بلاگمو بستم چون احساس میکنم این وبلاگ بازی یه حس اجبار برای نوشتن در آدم بوجود میاره و اون حس قشنگ نوشتنو از آدم میگیره…آهنگ قشنگیه هرچند سالهاس دیگه پاپ گوش نمیدم چون اکثرا بنظرم زیادی ظاهرکاریه…کم عمقه…

  16. اول سلام . دوم اینکه حتما از من بزرگترید چون من 21 سالمه !!! نیشخند و شما با این همه کمالات حتما باید از من بزرگتر باشید وگرنه من افسردگی میگیرم ! نگران
    سوم اینکه ما نتونستیم هیچکدوم از اهنگا رو بگوشیم !
    چهارم اینکه عبارت "کوچ میکنیم" یعنی چی ؟
    پنجم … پنج اینکه بعضیا اگه مزخرف بنویسن و خودشونم حالشون از نوشتشون به هم بخوره ، بازم زیبا مینویسن ! لبخند
    منظورم اصلا کس خاصی نبودااااا ! زبانماچ

  17. سلام دوست عزیزم وبلاگ خیلی باحال و پر محتوایی داری اگه مایل باشی با هم تبادل لینك كنیم
    اگه موافقی اول بگو با چه اسمی لینكت كنم بعدشم منو با اسم آخرین عشق لینك كن در ضمن رنك گوگلمم 2 هستش

    منتظر حظور گرمت در آخرین عشق هستم
    http://end-lover.persianblog.irگل