پروفسور بوبوس یا حقه خوردن مخاطب ! ++

این روزها سر و صدای (پروفسور بوبوس ) کاری از آتیلا پیسیانی بالا گرفته . رفتم کار را دیدم . قبل از اظهار نظریات مهم خودم چند نکته را باید خاطر نشان کنم . رضا قیصریه شخصی نیست که نشناسیمش . . . تقزیبا با نام های رمان کوتاه ها، داستان کوتاه و بلند  هایی که ترجمه کرده است آشنایم . هیچ گاه در میان آن ها نام ( پروفسور بوبوس) را ندیدم ! اگر در اینترنت سرچ کنید خواهید دید که نام نویسنده (الکسی فایکو) از وقتی دور موتور گوگول چرخیده که از بغلش نام آتیلا پسیانی و پروفسورش در آمده . حتا این اسم را به زبان انگلیسی و لاتین هم در اینترنت جستجو کردم .ظاهرا همچین نویسنده ای وجود ندارد  و به شخصه پی گیری میکنم تا مطمئن شوم که آیا رضا قیصریه همچین کار ترجمه ای در آثارش دارد یا خیر و اگر هم دارد اصلا چرا همچین نمایشنامه ای را ترجمه کرده ؟ حس میکنم فریب خورده ایم . . . بار اولیست که در تمام مدت دید و باز دید از نمایشها همچین رودستیی میخورم .

نمایش :  استپی به آوانسن سالن اصلی وصل شده بود که تا قبل از نشستن تماشاچیان …بازیگران با آهنگ و نور و رنگ رویش حرکات مادل ها را در میاوردند . چیزی که جذبم کرد در همان ابتدا طراحی لباس و عکس های روی پلاسما بود ضمن اینکه برق هایی به سر و بدن بازیگران نیز متصل شده بود . طراحی لباس به کفایت درش زیبایی شناسی دیده میشد … هنگامی که میخواستیم بشینیم . . . رضا کیانیان هم در میان جمعیت نشسته بود و دقیقا رو به روی استپ قرار داشت . . . بعد به فراخور مثلا متن نمایشنامه رضا کیانیان با دری کوچک از همان جا که نشسته بود وارد صحنه میشد . پشت در مثلا انقلابی صورت گرفته بود و حرف و حدیث ها به قدری به زمانه ی خودمان ربط داشت که عده ای مات و مبهوت شده بودند که چطور این دیالوگ ها از زبان این بازیگران بیرون میاید و کسی خرشان را نمیگیرد و از طرفی کاملا تبلیغ چیزی بود که ….همه میدانیم  چون در غیر این صورت مجوز اجرا داده نمیشد . آتیلا پسیانی میخواست قراردادهای تئاتر را چه به شیوه ی کلاسیک و غیره بشکند اما این مسئله تنها در چند جا رخ نمود … استفاده ی بازیگران از بلند گو برای تاکید روی جملاتی….یا برای شنیدن صدای سولی لوگ بازیگران کافی بود اما در نهایت به یک تئاتر با اجرای بلندگویی ادامه یافت . قبل از اینکه آنتراک بشود میخواستم همراه دوستم کاملا بروم …اما برایم عجیب بود که این دری وری ها چطور تمام خواهد شد . مضمون کار در مورد فروپاشی حکومتی استبدادی بود که با ذکاوت و زیرکی و دوپهلویی مخاطب بدبخت را به خنده وا میداشت . از نمایش جدی به سمت مضحکه سوق داده میشدیم . البته مضحکه هم جای خودش را دارد . . . اکثر جاهایی که مردم میخندیدند و دست میزدند من مات مانده بودم که خدایا خنده هم باید از سر عقلی چیزی باشد مردم چقدر گاهی توقعشان پایین آمده ! کار به قدری از ریتم افتاد که بیشتر لحظات میشنیدم تا  ببینم . اصلا متوجه میزانسن ها نبودم . ربط حرکات فشن و مادلینگ به این متن را درک نکردم . . . در نهایت از خودم سئوالی پرسیدم  نمایشنامه -مردی برای تمام فصول- آیا شریف تر از این پرفسور بوبوس قلابی نبود ؟ کار شرافتمندانه ای نبود . بازی ها را هم دوست نداشتم . خوب میدانم که از شدت خشم دارم از روی احساسم حرف میزنم تا پنبه بزنم اما توقعم از رضا کیانیان این نبود . . . بعد از سالها کاش صبر میکرد و کار بهتری از خودش نشانمان میداد . مهمترین ایراد این بود که جنس بازی بازیگرها یکدست نبود . نه به فراخور متن بود نه انگار کارگردانی کارش کرده ! هر بازیگری ساز خودش را میزد . . .

حین اجرا مبایل کسی زنگش به صدا درامد و رضا کیانیان هم بازی اش را قطع کرد  و گفت مگه بهت نگفتن موبایلت رو خاموش کن یارووووووووووو ……در صورتی که میشد مودبانه تر با این زنگ موبایل برخورد میکرد .

مطمئنم اگر همچین نمایشنامه ای وجود هم داشته باشد عامدانه درش دست کاری های زیادی شده است .

متاسفم .

سپس نوشت : وای به آن روز که بگندد نمک برای حسن ختام با این آهنگ یه علامت زشت با انگشتهام به خالق این حقه میدم .

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .

20 نظرات

  1. یه بزرگی میگفت نقد کردن شغله؟ یعنی منتقدا نقد میکنن , ایراد میگیرن و زندگیشون ازاین راه میگذره؟
    همه نظرات کارشناسانه دوستان رو در مورد نقد شما خواندم…ظاهرا مسابقه ای برپاست که هر کی بیشتر ایراد بگیره بیشتر میفهمه!!!!!
    که البته تعجبی هم نداره چون ایجا ایران است!
    چهقدر بهتر بود پرفوسور بوبوس را با کارهایی که اخیرا در سالن اصلی اجرا شده مقایسه میکردید….بعضی از دوستان هم که ندیده قضاوت کردند و به نظر شما اعتماد!
    اگرآتیلا پسیانی میتوانست این حرفها را  در قالب ایران و زمان حالش و با نمایشنامه ای ایرانی انتقال دهد و این کار را نمیکرد اسمش به راستی رودست بود….اما رودستی که خوردیم چیز دیگریست و در مکانی دیگر….! شما هم نیازی نبود که به خنده تماشاگران افسوس بخورید زیرا خنده آنان تلخ بود و از روی ناچاری, که به حال خویش میخندیدند!
    و اما تئاتر گلریز…
    آنجا مردم میخندند به پوچ ترین اراجیف ممکن! اما اگر خندیدن دلیل شباهت کارهای گلریزی با پرفوسور بوبوس است , پس لابد گریه کردن یک یهودی غصه دار برای مظلومیت حسین است! که این چنین نیست , او گریه میکند برای گربه اش که گم شده است,….نقد منصفانه بد نیست, اما برای ای

  2. من یه پست در مورد این نمایش نوشتم و معتقدم اینا کثافتن که همه چیز رو به یه شوخی نازل تبدیل می کنن…

  3. سلام .
    من هیچ کس رو ندیدن که شخصیت اخلاقی آقای آتیلا پسیانی رو تآئید کنه ، یک کاره گیشه پسند ارائه داده ، بیشتر به درده تآتر گلریز
    یوسف آباد می خوره تا سالن اصلی تآتر شهر ! ! !

  4. کاملا موافقم و در این باره خودم نیز تحقیقاتی کردم و مطمئن شدم چنین فردی وجود ندارد

  5. بنده امشب دیدم این نمایش رو!نمیدونم جرا دوستانمون اونقدر تاکید داشتن که برم و ببینمش!ولی من که حقیقتا پشیمون شدم بعد از دیدنش!
    یه بنده خدایی دو ردیف جلوتر از ما آخرین لحظه ها که جماعت بلند شده بودن برای ترک سالن گوشیشوگرفت سمت سن که عکس یا فیلم بگیره پسیانی از رو سن دیدش و به سرعت دوید سمتش و با لحن عصبانی بهش گفت گوشیتو بده ببینم چی گرفتی؟!!!!تقریبا کل سالن مونده بودن که اون طفلی چه جرمی مرتکب شده که پسیانی اومده لای جمعیت سراغش!من شخصا شرمنده این جماعت هنر و هنرمند دوست شدم!!

  6. مسئله ی نمایش بوبوس در دو وضعیت فهم می شود: نادانی یا تبانی. از لحاظ ساختاری بسیار شبیه فضای حاکم بر اکنون ماست. نه به خاطر کنایه ها و اشارات اش به این وضعیت. بلکه به دلیل همان نادانی یا تبانی. این گونه است که نسبتش را با وضعیت ما آشکار می کند…
    یا ندانسته دست به تقلیل اوضاع هولناک بیرون می زند و آن را همچون امری مضحک می نمایاند. و یا دست در تبانی هولناکی دارد و تقلیل واقعییات بیرون را در راستای فضای حاکم به نفع منفعتی پنهان و پر سود اجرا می کند…  

  7. خواهش می کنم ما ارادت خاصی به استاد قیصریه و کسانی که ایشون رو دوست دارند داریم.

  8. بله ما هر روز استاد قیصریه را میبینیم. ایشون استاد ما هستند و خودشون این کار را ترجمه کردن حالا اگر search کردید و نبوده به دلیل کم لطفی ما و گوگل به این شخصیت بزرگ کشورمان است.

  9. نه خیرم تو همین دیده بودمش انگار! هیچی فیلم رو دیده بودم و دوست داشتم نقدای مختلف رو روش بخونم. اگه یه وقت پیداش کردی بهم خبر بده

  10. اینان همان "مردمانِ‌ نازنینی" هستند که علاوه بر تمجید و سپاس ، گاهی یادشان میرود موبایلشان را خاموش کنند.

  11. نه عزیز جان! منظورم این بود که نقدی رو که روش نوشته بودی رو میخواستم! خودم فیلم رو دارم!

  12. سلام…..ااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا چه جالب…هفته ی پیش که شبکه 4 تبلیغ تئاتر بود گفتم اااااا ببین چه باحاله حتما ،خوشا به سعادته تهرانیا که میرن و فلان و بهمان و…..اااااااااااااااااااااااااااااااااااا چقدر چشمانم شور بوووود که بد بووووده….ای بابا…
    اما درباره ی رضا کیانیان…زمانی دوستش داشتم اما جدا بعد از خوندن کتابش فهمیدم این آدم اصولا خودش هم نمیدونه چی میخواد و کلا با خودش هم مشکل داره و نمیدونم حس درونیم این که بلند بشم یک کشیده آب دار حواله ی صورتش بکنم….مشهدیه دیگه اااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااه…..

    بگذریم….ااااااااااااااااای…
    مرسی که بهم سر زدید میس عزیزم…نگفتم اون حرفها را، که بعدش سر بزنید اما سر زدنتون باعث شادمانیم شد….بازم میگم دنیای مجازی هنوزم بهتریم مدخل آرامشمه…
    اگر نبود منم…………………………………
    برقرار باشید….
    بدرووووود…..

  13. خانم محترم. من نمایش رو ندیدم و هیچ تعصبی بر نمایش و هیچ یک از بازیگران  ندارم. شاید با دیدنش من هم خوشم نیاید و بتوانم طوماری از ضعف و نقص تهیه کنم. اینجا هم مکانی است شاید شخصی برای شما و نه ستونی در یک نشریه که مخاطب عام داشته باشد و بله. مخاطبان شما خاص اینجا هستند. با این مقدمه می خواهم خواهشی از شما داشته باشم:
    ای کاش تا زمانی که این نمایش بر صحنه است برای حتی همان چند مخاطبتان که گویا به شما و نظرتان بسیار اعتقاد دارند این گونه پیش فرض و ذهنیت ایجاد نمی کردید. شما که خود گویا دستی در هنر دارید چرا؟ باور کنید اصول نقد این نیست. نمی خواهم خود را در مقام مقایسه لی استراسبرگ و دیوید ممت قرار دهید. قیاسی است مع الفارق. چون در مقدمه هم گفته ام که شما هم نخواسته اید در نشریه نظرتان را منعکس کنید و شخصی نوشته اید. اما روحیه اهل هنر این نیست. تعیین تکلیف برای دیگران. نگویید که نکرده اید, چون با نوشته تان غیر مستقیم این کار را کرده اید. ذهنیت داده اید. و ای کاش برای بالا بردن خودمان انقدر دیگران را نمی کوبیدیم و چرخشان نمیکردیم. دهن سرویس کردن شما هنر این مملکت را نجات نمی دهد. من با نظر شما کاری ندارم. شاید من

  14. سلام
    گویا کمی دیر امدم به جنجالی که راه افتاده است در مورد بوبوس ! من تا این لحظه موفق نشدم نمایشو ببینم ولی با گفته های میس من چیزی رو از دست ندادم .اما در مورد اقای کیانیان واقعا کار زیبایی نکرده ،با اینکه بعضی ها با کم شعوری موبایلو رو روشن می گذارن اما اخه  این راهشه….. بگذریم گفتنی ها رو شما گفتید. در مورد  اهنگهاهم مثل همیشه عالی بود ممنون .

  15. سلام
    یادم هست قبل ترها یه متن در مورد مالنا نوشته بودی…فیلمش رو می گم البته…میشه اونو داشته باشم؟

  16. میس جان سلام
    من هم این مصیبت را دیده ام و  دلم می خواست یک پنبه بزرگ بزنم  ولی فی المقدور حالش را ندارم. خوشحالم که تو پنبه را زده ای و با پنبه زنی تو کمال موافقت را دارم.

  17. باز شده است .
    دو روز گذشته است !!

  18. ییا سمتم گاهی از اوقات .

  19. وای بحال روزی که میس بگوید نمک گندید !!

  20. سلام
    مرسی از توضیحاتتون
    و مرسی از آهنگ شاهکار که واقعا زیباست و خیلی دوسش دارم
    امان از این beautiful lier ها