صادق هدایت

 

میس شانزه لیزه به صادق خان نگاه کرد . گفت :” تصدقت گردم ، در این شهر هیچ جا به اندازه ی کنار من بودن به شما خوش نخواهد گذشت ، اجازه بدهید چند صباحی شما را از ملال در بیاورم و با هم فارغ از دنیای فانی به زندگی واقعی بپردازیم . . . من کاری با پول هایی که روی میز گذاشته اید برای کفن و دفنتان ندارم . . . اتاق زیر شیروانی من مجهز به همه چیز هست . . . ” صادق خان که گوشش به میس بود و نگاهش به جسد خودش لبخند تلخی زد و گفت :” زکی ! حالا میایند بالا سرت و حلوا حلوایت میکنند . ” میس شانزه لیزه در حالی که دستمال به دهن داشت و سرفه میکرد گفت :” تصدقت گردم ، خوشحالم که میخندید ، اما علت شادی چیست ؟” صادق خان جواب داد :” این که جمله ی ما بود ! ” میس شانزه لیزه پرسید :” تشریف بیاورید . ” صادق خان که پاهایش در هوا بود و دستش زیر چانه و مثل پاندل ساعت از این ور به آن و ر در نوسان بود گفت :” مادمازل شما تشریف ببرید من خیلی کار دارم ، باید بایستم ببینم سگ خورها کی میایند و چه کاررر…” میس شانزه لیزه از توی جیبش چترش را در آورد و مثل مری پاپینز رفت بالا . سر هردوشان به سقف چسبیده بود .میس گفت :” لطفا بر ما مگوزید. شما دار فانی را هم که وداع کرده اید باز دست بردار نیستید . ” صادق خان پیش خود گفت :” نصیب نشه مرده شور ! ” میس شانزه لیزه گفت :” شنیده بودم طنازید اما نه در این حد بی شعور ! ” چشم های صادق خان گرد شد و برگشت و مستقیم به میس شانزه لیزه نگاه کرد :” شما این فحش ها را از کجا یاد گرفته اید ؟” میس شانزه لیزه دست هدایت را گرفت و گفت :” شما تشریف فرما بشوید اتاق زیر شیروانی ما هم اشربه هست و هم چای قلیان و نبات،  وقت تلف کنی هم نیست . دیگر بس کنید . . . ایران تا تاریخ ادامه پیدا کند و دفترش تمام شود به شما افتخار خواهد کرد پس با من بیایید . ” سپس صادق خان را توسط نی پلاستیکی که در دهانش بود قورت داد و چترش را بست و پاهایش را روی زمین گذاشت و گفت:” اجی مجی لا ترجی” تبدیل به مورچه شد و از زیر در رفت بیرون .

 

 ” صادق هدایت  ” را در این جا مطالعه کنند آنها که سرشان ،  باد دارد و هنوز وی را نمیشناسند و هنوز مجسمه ای از وی در میدان مهمی نصب نکرده اند . بخوانند و افتخار کنند . . . هنوز هستند کسانی که او را نمیشناسند .  میراث عزیز که خانه ی پدری صادق خان هدایت را تبدیل به پاویون پزشکی بیمارستان کرده اید و جنم موزه کردن آن خانه را ندارید شما علویه خانم را خوانده اید ؟ ببینم شما میدانید پست مدرن چیست و پدر داستان نویسی پست مدرن ما کیست ؟ شما وغ وغ ساهاب را خواهنده اید ؟ افسانه آفرینش را چطور ؟ببخشید شما صادق هدایت میشناسید ؟ اگر آدرسش را دارید به من هم بدهید . میگویند مرد شریفی بود و عزت نفس بالایی داشت . 19 فروردین سالروز جان کندن صادق هدایت یادآور مرگ باشکوه او همچون داستانهایش است . روحش خوش . متن بالا را در زیر بخوانید تا ببینید که هدایت برعکس نویسندگان این نسلی ما به خصوص چقدر آرتیست ، هنرمند و فروتن بوده …چقدر از اینکه از خودش بگوید -برعکس نویسندگان امروز ما – بدش میامده . دستخط بالا در پایین آمده است که در این جا بخوانید . ..تا باسفاد بشید .

 

 

این جا اتاقی است که در آن اکثر آثار هدایت خلق شده . . . جایی که بعدها مهدکودک شد و نوزادان در آن پوشکشان را ایی میکردند .

کاشی کاری حاشیه ای  یکی از زیبا ترین کاشی کاری هایی است که در خانه های اعیان و اشراف آن دوره به کار میبردند .

معلوم نیست هدایت چند بار به این حوض نگاه کرده !

چه خزانی !

دراین  جا میتوانید مصائبی که خانه ی پدری هدایت کشیده را بخوانید ،  و یا در این جا با اجازه از نگارنده اش عکس هایش را در این جا میگذارم .

***

سپس نوشت : نمیدونم چرا سیستم پرشین تا این لحظه مختل بود که ریزش مخاطب رو برای همه داشته من برای شادی روح هدایت و شما سورپرایزی در این جا براتون دارم ، کسانی که در کودکی نت های ساده میزدند شاید این آهنگ را زده باشند اما نمیدونستند که اصلش به این زیباییه…اجرا : ایوان روبرف.

 

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .

27 نظرات

  1. اول که توی یه جاهایی سیر میکرده که به راحتی نمیشه بهش رسید.
    دوم اینکه خوب شد مشخصاتش رو برای این 25ای های بی ادب گذاشتی.
    اینا عادت دارند گند بزنند به دوست داشتنی های این مردم.
    در آخرش این جمله رو از خودش اینجا مینویسم:
    *اگر راست است که هر کسی یک ستاره روی آسمان دارد، ستارهٔ من باید دور، تاریک و بی‌معنی باشد-شاید من اصلاً ستاره نداشته‌ام!
    در ضمن خودت هم انگار اینجایی الان. یه سلام تازه.

  2. وقتی هنوز سیگار "اشنو ویژه" رو به عشق هدایت میکشم….

  3. از زمان مرد کلاه به سر منتظر این مطلب بودم . راستی من یه بار یاسمن را بردم اونجا دکتر . شب بود و فضای بدی بود و کلی حرص خوردم از میراث

  4. میس جان، این بلا هم سر من هم اومدناراحت که خوشبختانه رفع شد. ما تمام قد مخلصشیم و خودت که یه پارودی به افتخارش آوردی. این آهنگ بی نظیره. ترانه ی فارسی هم داره که حفظمش. صادق خان یه متفکر بزرگ مدرنه، نه پست مدرن. پست مدرن از اونجای مدرن می خوره!

  5. پدر! تمام زجر و درد و رنجی که هدایت کشید از همین لقب بود! وقی جمال زاده با لقب پدر قصه نویسی فخر فروشی میکرد از ترس اینکه جوانکی تازه نفس به نام صادق خان هدایت با اون استعداد بی بدیلش این لقب رو از آن خودش کنه انگ دیوانگی رو بهش زد دیگران هم که منتظر همچین فرصتی بودن و دل خوشی هم هدایت نداشتن بهش کمک کردن تا این توهم رو تو مغز مردم فرو کنن! الحق هم بخوبی هم از پس این کار بر اومدن و این انگ کار خودش رو کرد و تا مدتها شاید هم همین الان تا اسم هدایت میاد اون شایعه دیوانگی هم به همراش شنیده میشه! اما جمالزاده کجایی که ببینی اونقدر که اسم هدایت با اون سبیل و عینک معروف تو یادها مونده اسم توی پدر نمونده!
    اما صادق با بوف کورش چنان ضرب شصتی بهتون نشون داد که لقب پدر داستان نویسی نوین و مدرن ایران رو از آن خودش کرد. روحش شاد/

    سلام میس جان! این آهنگ رو با ورژنهای مختلف شنیده بودم اما این یکی رو نه، خیلی زیبا بود مرسی میس عزیز، یکی از ورژنای این آهنگ که احتمالن خیلیا یادشونه تو فیلم بازمانده سیف اله داد اون دسته موسیقی اسراییلی اجراش میکردن.

  6. این صادق هدایت رو بیشتر به خاطر خودش دوست دارم تا نثرش. چه خونه ی خوشگلی و  واقعا چه خزانی…:(

  7. اول که توی یه جاهایی سیر میکرده که به راحتی نمیشه بهش رسید.
    دوم اینکه خوب شد مشخصاتش رو برای این 25ای های بی ادب گذاشتی.
    اینا عادت دارند گند بزنند به دوست داشتنی های این مردم.
    در آخرش این جمله رو از خودش اینجا مینویسم:
    *اگر راست است که هر کسی یک ستاره روی آسمان دارد، ستارهٔ من باید دور، تاریک و بی‌معنی باشد-شاید من اصلاً ستاره نداشته‌ام!
    در ضمن خودت هم انگار اینجایی الان. یه سلام تازه.

  8. وقتی هنوز سیگار "اشنو ویژه" رو به عشق هدایت میکشم….

  9. خب خب خب….روحش شاد اول از همه.
    خانه ی پدریشو نگو که اعصابم خورد میشه!به گه کشیدنش عوضیا.مهد کودکش کردن,کتابخونش کردن….
    ای خدا….

  10. از زمان مرد کلاه به سر منتظر این مطلب بودم . راستی من یه بار یاسمن را بردم اونجا دکتر . شب بود و فضای بدی بود و کلی حرص خوردم از میراث

  11. میس جان، این بلا هم سر من هم اومدناراحت که خوشبختانه رفع شد. ما تمام قد مخلصشیم و خودت که یه پارودی به افتخارش آوردی. این آهنگ بی نظیره. ترانه ی فارسی هم داره که حفظمش. صادق خان یه متفکر بزرگ مدرنه، نه پست مدرن. پست مدرن از اونجای مدرن می خوره!

  12. پدر! تمام زجر و درد و رنجی که هدایت کشید از همین لقب بود! وقی جمال زاده با لقب پدر قصه نویسی فخر فروشی میکرد از ترس اینکه جوانکی تازه نفس به نام صادق خان هدایت با اون استعداد بی بدیلش این لقب رو از آن خودش کنه انگ دیوانگی رو بهش زد دیگران هم که منتظر همچین فرصتی بودن و دل خوشی هم هدایت نداشتن بهش کمک کردن تا این توهم رو تو مغز مردم فرو کنن! الحق هم بخوبی هم از پس این کار بر اومدن و این انگ کار خودش رو کرد و تا مدتها شاید هم همین الان تا اسم هدایت میاد اون شایعه دیوانگی هم به همراش شنیده میشه! اما جمالزاده کجایی که ببینی اونقدر که اسم هدایت با اون سبیل و عینک معروف تو یادها مونده اسم توی پدر نمونده!
    اما صادق با بوف کورش چنان ضرب شصتی بهتون نشون داد که لقب پدر داستان نویسی نوین و مدرن ایران رو از آن خودش کرد. روحش شاد/

    سلام میس جان! این آهنگ رو با ورژنهای مختلف شنیده بودم اما این یکی رو نه، خیلی زیبا بود مرسی میس عزیز، یکی از ورژنای این آهنگ که احتمالن خیلیا یادشونه تو فیلم بازمانده سیف اله داد اون دسته موسیقی اسراییلی اجراش میکردن.

  13. این صادق هدایت رو بیشتر به خاطر خودش دوست دارم تا نثرش. چه خونه ی خوشگلی و  واقعا چه خزانی…:(

  14. این اهنگو منم توی کودکی می زدم.یادش به خیر…

  15. دوستم از اینکه از هدایت نوشتی خوشحالم.هروقت دلم می گیره میام اینجا و به تو سر می زنم.این روزا خیلی بی قرارتر و غمگین تر از همیشه ام.

  16. سلام . جالب بود miss عزیز . به امید محشور شدنت با حضرت صادق خان

  17. بسیار عالی وهنرمندانه بود الحق که حق مطلب را بیان کردی بهت حسودیم شد یاهو

  18. سایت رسمی صادق هدایت برای همیشه بسته شد تا این وظیفه به اصرار دوستان بر دوش من گذاشته بشه تا حده اقل جایی برای شناختن هدایت در دنیای مجازی وجود داشته باشه از شما تقاضا دارم تا شاید هر چند اندک اما کمکم کنید با یک نوشته مقاله یا هر چیز دیگری بی نهایت ممنون

  19. مرسی
    حال بردم

  20. سلام

    خیلی‌ عالی‌

    بهترین ها

  21. سلام . جالب بود miss عزیز . به امید محشور شدنت با حضرت صادق خان

  22. بسیار عالی وهنرمندانه بود الحق که حق مطلب را بیان کردی بهت حسودیم شد یاهو

  23. سایت رسمی صادق هدایت برای همیشه بسته شد تا این وظیفه به اصرار دوستان بر دوش من گذاشته بشه تا حده اقل جایی برای شناختن هدایت در دنیای مجازی وجود داشته باشه از شما تقاضا دارم تا شاید هر چند اندک اما کمکم کنید با یک نوشته مقاله یا هر چیز دیگری بی نهایت ممنون

  24. مرسی
    حال بردم

  25. سلام

    خیلی‌ عالی‌

    بهترین ها