شب ِ عید و بیدادی ارزانی

 

ماده گَردند از طَمَع ، شیران ِ نَر

 یکی از اعترافات ِ دروغ و کِذب ِ این من ، این میس شانزه لیزه ، اعتراف بر دیوثی و دزدی ، کاسب جماعت است . این اعتراف ِ دروغ و کذب صحت که ندارد هیچ ، میتوانید برای مشاهده ی این چاخانی به پهنای آسمان ، خیابان ِ ظریف ِ چمران را به سمت ِ ِ میدان ِ تجریش بالا آمده ، واردِ بازار ِ قائم شوید و کافیست در ترازوی ِ عقل ِ دور اندیش تان ، قیمت های اقصا نقاط جهان و اقصا نقاط تهران و شهرستان ها را از جان آدمیزاد تا شیر ِ مرغ ، را در کفه  ی ترازو بگذارید و ببینید دقیقا حساب کتاب با مُخ ِ مبارکتان جور در میاید یا خیر . از آنجا که این نوشته یک تو سری بر سر ِ مولف است و کذب است . . . .بر ما که چیزی روا نیست اما اینکه یک مایع ِ دستشویی در میدان و یا بهتر بگویم بازار ِ تجریش 5500 ( در کل قیمت فعلا ترمز میزنیم ) است و همین در سعادت آباد 4500 و در گیشا 6700 و در میدان انقلاب و در بقالی اش 5000 تومن و در یوسف آباد 5700 هست کمی عجیب به نظر میرسد . این که قیمت پشت ِ اجناس در فروشگاه شهروند آرژانتین با توی بقالی ها تفاوت دارد . اینکه نرخ کندن ِ کاغذ ِ بیمه در هر مرکز پزشکی یک جور چیز ِ دل بخواه ِ عاشق ِ چشم و ابروتم حالا شده . .، عجیب است . .  . اینکه دزدی مُد شده و اینجانب از این شغل ِ شریف ِ بی درد ِ سر ِ شب سر بر بالین گُذار تازه مطلع شده م . حتی زمانی در نوشته هایم چه اشک ها و آه و فغان ها و سوز و بریز ها برای این فال فروش ها و گُل فروش ها راه می انداختم و اشک سیل راه می انداختم همی . . . خاک بر سرم شود . دسته گلی نرگس خریدیم و شنیدیم به زبان آذری گفت خیلی ساده بود گفتم 5 تومن خرید 10 تومن . . . و این باعث شد دیگر از آن محل فرمان ماشینم را نچرخانم . یکی از چیزهایی که فکر عزیز و خیلی محترمم را اشغال میکند نظارت بر این ها ست . نبودن دارو های لازم . بی سوادی در تشخیص بیماری . بیمارستان ها مریض کُش ! از آنجا که بخور بخور است که این هم دروغ و توهم و خواب و خیال و سورئال است . . . چرا همه لاف ِ گرانی میزنید ؟ چرا همه تان مثل چی دروغ میگویید . در یکی از سوپری هایی که صد در صد سیگار همیشگی ام را گران میداد و صد در صد که اگر در ماشین جا نمیگذاشتم فکر خرید یک بسته ی دیگر را نمیکردم ، بقال ِ از شهرستان آمده ی کاملا تهرانی و پایتخت نشین شده سر ِ من داد زد که مثل ِ اینکه مال ِ این محل نیستی تازه اومدی ! ما هم ماشین ِ یک نفر ِ دیگر و گوشی موبایلمان را نشان دادیم و همین طور که به قانون ِ محترم احترام گذاشته بودیم و پوشش سرمان کلاه بود و گیسوانمان بیرون گفتیم خیر ما دهاتی هستیم با این لگن ها این ور و آن ور میرویم و با این گوشی ها حرف میزنیم و شما تازه به دوران رسیده اید و من از شما سیگار که هیچی دیگر پای خوشگل و نانازم را توی مغازه تان نمیگذارم و پیش روی بقال کاملا بافرهنگ محله ی شمال شهر رفتم و از دکه سیگار خریدم و سر خرم را کج کردم . فکر میکنم سالهاست از کار کردن به شکل ِ رسمی در روزنامه و مطبوعات کناره گرفته م و دوست دارم برای شبکه های خارج که هیچ خارجی و اوریجینال ِ خارجی و با زبان ِ کاملا خارجی گزارشی کاملا خارجی تهیه کنم و از این بی کفایتی در امور حرف بزنم . از این که پراید که ماشینی بد شکل و خارج از استانداردهای بین المللی ست شده 17 ملیون و نیم و پاکستان همین ماشین را با دوملیون پَس فرستاده است به داخل و ما مردمی هستیم خیلی مهربان و دور از جون عین خر . . . میرویم جان میکنیم همان 18 ملیون را میدهیم و فحش هم به گُل ِ روی آقایان میدهیم . ببخشید به چه حقی انقدر اعتراض میکنید ؟ شما هستید که همه چیز را به رسمیت شناخته اید . گردن کج کرده اید و ماتحتتان را پاره میکنید تا با قیمتی معادل زندگی در فرانسه زندگی با این هوای بد در تهران را تحمل کنید و پاتسپورت ایرانی تان را مسخره میکنید و آه میکشید . . .شما حق ندارید از این کارها کنید . این همه در همه جا گلایه کنید و برای آن سوی آب ها چهار تا فیلم الکی کوتاه از سبد کالا بفرستید . به چه حقی ! برای اشکتان در آمدن نمیشود کاری کرد شما همیشه راضی هستید . باید آّ پیاز و فلفل توی تخم چشمتان چلاند . . .کی از نداری گریه کرده اید . دائم پُز روشنفکری . . . حرف های تو خالی . . .بلیط مسافرت که حق مسلم است هر چقدر گران تر شما پر سفر ترید چرا شکایت میکنید و چو میاندازید که وضع خراب است . این وضع برای امثال ِ من که در خیال است وضع به سامانی نیست و دروغ است شما کی بلد بودید یک بار و فقط یک بار سر موضوعی متحد شوید . بگویید – نه – . . . .بادام گران شده . به درک میخریم . بلیط گران شده . . . به درک میتوانم پس میخرم . باید برم . . . باید . . . باید بشود . .. جا نمانیم . . . این ماتحت لیسی رئیسان و ریا و حرص در مال و دزدی پول جمع کردن شده است نظام بانکی . . . دارا ها و ندار ها . . . قبل از آن میخواستم به قانون های نانوشته بپردازم . از قانون هایی که سر ِ پدرها و مادرهای متجاوز را نمیبرد و مردم ِ هار را هار تر میکند . . . سلسله ی کثافت ها را باقی میگذارد . . . دکترهای روان پزشکی که خندیدن و تفریح در میدان ِ اعدام را مورد بررسی روان شناسی قرار نمیدهند . . . آرشیتکت ها و معمارهایی که زیبایی شناسی شهر را که بیمار است بررسی نمیکنند . . . از فرودگاه گرفته تا کوچه باغمان زشت شده . . . هواشناسانمان دائم آلودگی را اعلام میکنند . . . مبادا برای این آلودگی چز غر و غرغره کردن کار دیگری کنیم ! دست به سی
نه بشینیم تا بادمان بزنند بعد هم همه چیز بد است ! زکی ! . . . فیلم ها ی روی پرده و تئاتر ها همه حق مطلب را ادا میکند . همه کار دارند . همه پول دارند . محبت در دل هاست و سکه ی بهار آزادی خیلی خیلی هم قیمتش نوش جان همه . من متعجبم از این اخبار دروغ و واقعا دروغ شبکه های آن سوی آب که میلیون ها کارگر اعتصاب کردند . .. کو ؟ اگر واقعا این همه آدم بیکار و مشکل دار و عق توی سر وجود داشت جز شما در شهر هم خبری میشد . . . کو ؟ جز ترافیک خبری نیست . جز سبد های پر . . . بیکاری و بی پولی برای ماست که دزدی سرمان نمیشود . به خیک ِ پدرانمان که  دزدند ، که سیرابی دزدی و ارثیه ی دزدی بسته اند و کارد به شکمشان بزنی هیچی ! راست راست میگردند و جیرینگی میلیونی توجیبی میدهند . بگذریم از بی شرفی بعضی پدرها . . . دزد ِ بی شرف . . . .بهتر است آدم پدرش دزد باشد یا بی شرف؟ وقتی بساط همه محیاست و سفرها و فرودگاه در حال انفجار به همه ی اخبار شک میکنم و این دروغ ها را باور نمیکنم . . . چه اهمیتی دارد که چه کسی اسکار بگیرد و چه کسی روی منقلش خیمه بزند و چه کسی برای فیلمش زیر چه کسی دراز بکشد و یا دل چه کسی را چه کسی بشکند . اهمیتی ندارد . وقتی یک بی سواد ، یک بی ادب ، یک از ناکجا آمده به من که صاحب ِ میدان ِ تجریش هستم میگوید تازه واردی باید رفت مرد . . . وقتی به خودش اجازه میدهد روی جنسی که قیمت دارد ضربدر بزند و قیمت خودش را بفروشد و فقط من ام که اعتراض میکنم باید بروم . توی غاری چاهی پُست بگذارم که من از کهکشان آمده ام . به من شیشه بدهید بکشم . بروم توی هپروت . خدا رو شکر که همه ی اجناس هم دم دست است . من همانم که هستم . 

 

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .