خطوط بسته /

عکس از ( صابروکیلی راد )          آمبیانس : ( این )

موسیقی رپ یه موسیقی اعتراضیه که از سیاه ها شروع شد و به سفید و سرخ پوست و ژاپنی و هندی و ایرانی سرایت کرده و چاشنی آن طنز هم هست و از آنجا که هر اعتراضی نوعی انتقاد حساب میشود ، کلا در همه جای دنیا  این موسیقی رفت توی زیر زمین ها ، ( ام م م م م البته بعدا در اومد و شد منبع در امد و اسپانسر و اینا  بعضی جاها هم نه خب …) بنده معتقد بر این هستم که به جای این همه نک و ناله کردن و شکوه و شکایت ،‌کمی چشمهامون رو باز کنیم ، مثلا جزیره در کهکشان بخونیم . ربطش هم اینه که هی اومدیم ناله کردیم هی زیرزمین زیر زمینی راه انداختیم و سر فیلم  گربه های ایرانی خیلی به حال خودمون غصه خوردیم .اما واقعیت (چیزی که به بالفعل شده و بالقوه نمانده ) این است که همین جا ، آدم های با استعدادی پیدا میشوند که در بهترین شرایط (اجرایی ) ترانه های باور نکردنیی میخوانند و میسرایند و بیچاره کسی که ( دایره گچی  ) رو ندید و از دیدن رپ در این نمایش عاجز و بدبخت شد . چیزی که در تلوزیون از صحبت های جناب تن حذف شد . ایشان ضمن اشاره به شاهکار بودن این ( دایره  گچی ) اعلام کردند که این گروه ١١۵ نفره ی تئاتر شیوه ی نوینی در اجرای رپ به جامعه هدیه دادند ( همچین مضمونی ظاهرا ) و آقای تلویزیون این ها رو حذف کرده ! آقای تلویزیون راستی نمایش ( دایره گچی) تموم شده دو هفته است مدام داری زیر نویس میکنی مردم رو میکشونی ته تهرون ! نکن زشته این کارا . زود دیر شد و تو غافل بوی . مثل همیشه . این روزها دلم خیلی گرفته . تا صبح بیدارم . به آدم ها فکر میکنم . به خودم . به اذان صبح که همیشه سرش در حال تایپ کردنم . به آدمهای دور و برم که دوست داشتن هاشون حقیرانه است در حد یک جمله ( دلم برات تنگ شده بود ) ، به وعده هایی که داده میشه و عمل نمیشه ، آه ! گاهی خدا فکر میکنم این قلب شکاف برنداره بیفته توی دستم و من ببینم که داره تند میزنه و پرنده ها دورش جمع میشن و میخورنش. خسته شدم . آقایان تئاتر شما لطف زیاده نکردید مخارج بیمارستان جواد ذوالفقاری ها ،‌استاد کرم رضایی ها را دادید ! وظیفه بوده . نگذارید خبرش پخش شود که ریا میشود . زشته .  چرا وقتی زنده ایم به دادمان نمیرسید . بیاید من زنده ام (مثلا ) بیایید به فکر بیمه ی نویسندگانی باشید که به حکم غیر مجاز بودنشان کتابشان در نیامد اما نویسنده که هستند . بیایید به ما خانه بدهید ، ما را مسافرت ببرید . درآمد برای ما ایجاد کنید . در روزنامه ها را باز کنید . برم آمار بگیرم چند نفر بی حقوق قلم میزنن . . . ؟؟؟؟؟؟ رگ هایم از خشم ورم کردند . . . آقای شهرداری تشریف نیاوردید (دایره ) را ببینید ،‌ اشکالی ندارد . نمایش چیست ؟ جز روزهای خاکسپاری اش چیزی ازآن نمانده . جز جشنواره های عجولانه اش که به هیچ میماند نه به آرامش (هنر)و (اندیشه ) … به نود دقیقه ای ها نگاه کنید . به قراردادهای میلیاردی آقای  فلان…. چرا ؟ این دنیا با این خط قرمز ها مثل پستوی  یک روستایی ته دنیا ، در حال تنگ شدن و موریانه خوردن شده . ابرهای افسردگی (نع ) شنیدن از ارشاد ، نع شنیدن ها برای ما مجال زندگی نمیگذارد ، خونم به آتش کشیده میشود وقتی مجوزها را در قبول کردن سطحی ترین اشکال کاری میبینم مثل (برف روی شیروانی …) یا از آن هم بدترها… در دایره گیچی ، چند ترانه بود به سرایندگی حسین نام آور که به مراتب از این همه کس و هیچکس ها بهتر بود . . . ۶٠ شب اجرا شد . . . بعد از خواندن بلاتکلیفی نمایشی که بنا بود الهام پاوه نژاد عزیز درآن بازی کند ، کاسه ی صبرم لبریز شد و ترانه ی حسین  را میگذارم . برای همه ی کسانی که نتوانستند نمایش را ببیند و از نعمت چرخ زدن  تماشاچی که همانا به طواف کردن میمانست محروم ماندند . ( ضمنا – این – آدرس فیس بوک میس شانزه لیزه است )

نگـاه می کنم با حسـرت در و دیـوار شهـرو

یـا صورتکـای تلخ و بدترکیـب مثـه زهـرو

یـا لبـایی که از دم هستن علامـه ی دهـرو

یـا چشـایی که انـگار همش با همدیگه قهـرو

 

دیگه بسـه ، که خستـه ، از دستـه روزگـارم

دلشکستـه ، نشستـه ، تو کنج این دیـارم

 

دارم می نویسم ، از مشکلات روحـی

که سنگینی می کنه روی دوشم مثه کوهـی

  توقع داری با این اوضاع بکنم عمـر نوحـی

 

به خــدا نمی شـه…

دیگه خسته شدم از ایـن همه ادا و کلیشـه

 

دلـم می خواد بخندم ولی غیر ممکنـه

ایـن خنده های زورکی واسه میزانسنـه

 

دیگه خنده ام مثه صداقـت داره عقـده می شه

مثه دایـره ی بزرگی که داره نقطـه می شه

 

دایـره ای که وسطش نقطـه ی قضـاوته

حرص چکش دست قاضی معنی عدالته

 

خیـانـته ، یه مـادر ، به بچه ای که خـوابه

نجـابـته یه دختر که دلش پـر از تـب و تـابه

 

قاضی بگــو ، کدومشون برنده می شه آخــر

بگــو کدوم یکی داره لیـاقـته اسم مــادررررر…

 

____________________________________

خب حالا خیلی ها میتونن برن بوق بزنن. گاهی با خوندن این ها میشه آدم خالی شه …نمیدونم این اتفاق افتاد یا نه ولی در شعر انتهای (دایره) در روانس بی نظیرش ترانه ی رسول ادهمی در قسمتی اگر به درستی یادم باشه میگه :

تلاش می‌کنم

تلاش می‌کنم که از دایره دور بشم

به قدر تموم غصه‌ها پر از شور بشم

تلاش می‌کنم

تلاش می‌کنم که از باور پوچ و بیهوده گذر کنم
تلاش می کنم که بشکنم خطوط قرمز و به
به ناکجا برم

از این خطوط بسته یه ذهن پیرو خسته
حذر کنم
گذر کنم

یه جا برم

تلاش می‌کنم


 

***

ترانه ی رپ  بعدی  در ادامه ی مطلب

 

فیس بوک میس شانزه لیزه در دست تعمیر است  هیچ کس را نمیتواند ادد کند چرا نمیدونم ؟، چرا نمیتونم دوستان رو ادد کنم نمیدونم هر کس میدونه بگه .

 

 

 

 

 

 

 

 

  آها ی تو ای  خدایی که می شناسیمت

واسه تظاهرم شده دوس داریمت

 

توایی که ریختی دنیاتو به پای ما

چشاتو بستی نبینی خطای ما

 

بگو چرا هدفه ما بی هدفه

کفه ترازومون همش یک طرفه

 

چرا نمیشه ادما شک بکنن

بپا میگن میخوان تورم هک بکنن

 

بگو چرا اجنه ها پری شدن

خوشگل و موشگلا یهو کریه شدن

 

دنیا چرا دور خودش پیچ میخوره

چاقو چرا دست خودشو میبره

 

مین و پوتین و گوله و موشک و خون

یه لکه ی سیاه تو خاطرمون

 

همیشه گیج و منگ مات حادثه

صدای ادما به هم نمی رسه

 

بگو چرا خون همو تف میکنیم

در خوشیو رو به هم قفل میکنیم

 

تو سر همدیگه میکوبیم ای خدا

کفشای اجنبیو هی جفت میکنیم

 

هرکی به فکر سود و سودای خودش

دوس نداره کسی بیاد جای خودش

 

اخه چرا نمی رسیم به قاعده

نفس کشیدنم شده بی فایده

 خب

میتونم تبریکات فراووون خودم رو به این نسل جوون در همین جا با امضا عرض و طول و وتر کنم   .

 

 

 

درباره ساناز سید اصفهانی

متولد 14 . 9 . 1360 در تهران ، از سن پنج سالگی وارد هنرستان عالی موسیقی شد و بعد به مدرسه ی هنر و ادبیات ِ صدا و سیما رفت . ساز تخصصی او پیانو بود که به صلاحدید خانواده از ادامه ی تحصیل در این رشته به صورت تخصصی منصرف شد و وارد رشته ی ریاضی فیزیک شد و پیانو را در کنار درس با اساتید مجرب به صورت خصوصی فرا گرفت . او دارای مدرک انیمیشن کامپیوتری از مجتمع فنی تهران میباشد و همزمان با تحصیل و کار در این رشته وارد دانشگاه سوره ی تهران شد و در رشته ی تئاتر ، گرایش ادبیات دراماتیک تحصیل کرد . همزمان با ورود به دانشگاه شروع به همکاری با مطبوعات شد . او با روزنامه هایی چون همشهری ، همشهری مناطق ، اعتماد ، اعتماد ملی ، شرق ، تهران امروز ، فرهیختگان و ماهنامه ی ادبی گلستانه ، مجله ی نقش آفرینان ، ماهنامه ی رودکی و سینما- چشم ( روح سرگردان موزه سینما )، ماهنامه ی سیاسی فرهنگی دنیای قلم . . . همکاری کرده است .

20 نظرات

  1. سلا عزیزم.
    دنیا بود. بخشید

  2. ای خدای من,چکار کنم با این همه لطف؟!
    این برام خیلی ارزش داره که عکسم میخوره توی بلاگت,خیلی.
    با رپ دنیایی داشتیم من و دوستم وقتی تو راه پیش دانشگاهی میرفتیم,صبح و بعد از ظهر,هنوز توی جو بودیم و فقط رپ میتونست ارضا کننده باشه تو اون زمان.اون بدبختا با هزار سختی میخوندن و ما راحت شنونده بودیم فقط.
    هر کسی نیامد و نچرخید نصف عمرش در فنا بود,نه چرخید و نه یک نمایش عالی دید و نه یک رپ کلا اعتراضی گوش داد,همش عالی بود چون همش رو حس کردم.اینجا میترکونه تو شعرش :‌ "چشـایی که انـگار همش هستن با همدیگه قهـرو"

    ×ببخشید دیر اومدم,میخواستم آب و تاب بیافته و اینجا یک کم خودمونی تر بشه, تا بتونم راحت تر بنویسم اون عکس خود منم,که گاهی میشکنم تو خودم,خودم از رنگ عکسها گول نمیخورم,مثل ماسک میمونه اون رنگا,ماسکی که من پشتش پنهان شدم و حتی جرات نکردم صورتم رو نشون بدم,چشمام همه چیز رو میگفت.

    مرسی

  3. نفس کشیدنم شده بی فایده ….
    وای چه کار خوبی کردی شعرارو اینجا نوشتی در به در دنبالشون بودم که تو دلم زمزمه کنم حالا اینجاست…
    ای ول دمت گرم….
    قلبگلماچبازنده

  4. نیشخندخيلي مطلب عالي بودمعلومه دخترزرنگي هستي

  5. سلام
    بعد از عید…..
    چیزی قبل عید بود که از دست دادم ایا سوال

  6. سوما؛ در مورد این که گفتی یعنی چی مصرع دوم مصرع اوله؟ باید عرض کنم من نگفتم مصرع دوم مصرع اوله. نمی شه این جا زیاد توضیح داد. کوتاه می گم. گفتن تکست رپ تو این ایام تو ایران، اکثرا به راه و روش رباعی سرایی گفته میشه. همون طور که رباعی سراها اکثرا از مصرع آخر شروع می کنن بعد می رسن به مصرع اول، تو رپ هم این شیوه متداوله. یعنی اول مصرع اخر که اوج رباعی هست رو می گن، بعد پله پله بر می گردن به عقب. تو رپ هم اکثرا مصرع دوم گفته میشه بعد مصرع اول. این دیگه به شعور و درک ترانه سرا مربوط می شه که چطور مصرع اول رو به مصرع دوم چفت و بست بده که از دل هم دیگه در اومده باشن… هرچند بی شک چه در ترانه سرایی و چه در اوج هنر، که از منظرِ من بی شک سینماست، زمانی کار به درجه شاه کار و اوج هنری می رسه که فن و ساختار ، با محتوای اثر، چنان در هم تنیده باشن که هیچ فاصله ای مابینشون نباشه. که خود خالق اثر هم موقع خلق اثر هیچ مرزی مابین محتوا و ساختار نداشته باشه. به قول ابراهیم حاتمی کیا؛ اوج اثر هنری زمانی اتفاق می افته که همه چی با هم بیاد! … همین. خشمگین نشو!!

    «یا علی مدد»

  7. دوما ؛ من به هیچ وجه نگفتم این شعر رپی که گذاشتی از مد افتاده. به هیچ وجه. اصلا مد چی چی هست؟ من گفتم تکست اش ضعیفه. کلیشه اییه. و به همین دلیل شبیه تسکت های ضعیف  5-6 سال قبل رپه. دلیل ضعف تکست های قدیمی رپ هم به این بر می گرده که رپ به طور وسیع تازه کمتر از 1 دهه است وارد ایران شده. نوپا و تازه وارده. به هیچ دلیل  یه کم طول کشید فرم و ساختار بیانی و استایلش رو به دست بیاره. ضمنا تو دنیا چیزی وجود داره به اسم "پیشرفت" . معنیِ پیشرفت یعنی حرکت رو به جلو!. این "پیشرفت" بیش از همه چیز شامل چیزهایی می شه مثل همین رپ تو ایران. چیزهای نوپا. در این جور مواقع ، حرکت ، لحظه به لحظه از نظر فرم ساختاری و بیانی رو به جلوست نه رو به عقب و گذشته های کدر و پر ضعف. این ها چه ربطی به مد و ساسی مانکن داره؟!… خشمگین نشو!

  8. من شاهین نجفی دوست دارم. من شاهین نجفی دوست دارم. من شاهین نجفی دوست دارم… توی فیس بوک هم ادت کردم. توی فیس بوک هم ادت کردم. توی فیس بوک هم ادت کردم.

  9. نه رییس، اعتماد به نفسم که کم نیست هیچ، در حد آتیشفشانه! نگرانیم فقط اینه که یه موقع حرفام بهت بر بخوره جوشی بشی اون وقت…

    اما:

    اولا؛ از تو که هنری هستی بعیده به طور ضمنی بگی فقط محتوا مهمه! و این شعر رپی که گذاشتی خوبه چون فقط محتواش مهمه! یعنی چی فقط محتوا؟ من دارم از فرم و ساختار بیانی می گم. اگه فقط محتوا مهمه، خوب این دوست ما چرا بلند نمی شه بره ستون فرهنگی جام جام مقاله ادبی بنویسه؟ یا مثلا بره معلم پرورشی راهنمایی شه. یا بنگاه مددکاری اجتماعی پست بگیره. این طوری شاید بتونه بهتر محتواش رو بروز بده!!… نه جانِ من (ادا تو رو در اوردم!) درسته که اصل و همه چیزِ آثار هنری مطلقا از "محتوا" می آد، اما قانون هر حرفه، -مخصوصا اثرِ هنری- این رو می گه که وقتی می خوای واردش شی باید مختصات و ادب اون کار رو بلد باشی. سواد اون کار رو داشته باشی. نداری بشین بیرون. نمی شه که بدونِ شناخت از چیزی واردش شد و اخر سر مقابل انتقادها و اعتراض ها بگیم ساختار ماختار و فرم و بیان و دانشِ این کار رو بی خیال! فقط محتوا مهمه! … نه جانِ من! هر کاری قانون و ادبی داره… خشمگین نشو!

  10. نه رییس، اعتماد به نفسم که کم نیست هیچ، در حد آتیشفشانه! نگرانیم فقط اینه که یه موقع حرفام بهت بر بخوره جوشی بشی اون وقت…

    اما:

    اولا؛ از تو که هنری هستی بعیده به طور ضمنی بگی فقط محتوا مهمه! و این شعر رپی که گذاشتی خوبه چون فقط محتواش مهمه! یعنی چی فقط محتوا؟ من دارم از فرم و ساختار بیانی می گم. اگه فقط محتوا مهمه، خوب این دوست ما چرا بلند نمی شه بره ستون فرهنگی جام جام مقاله ادبی بنویسه؟ یا مثلا بره معلم پرورشی راهنمایی شه. یا بنگاه مددکاری اجتماعی پست بگیره. این طوری شاید بتونه بهتر محتواش رو بروز بده!!… نه جانِ من (ادا تو رو در اوردم!) درسته که اصل و همه چیزِ آثار هنری مطلقا از "محتوا" می آد، اما قانون هر حرفه، -مخصوصا اثرِ هنری- این رو می گه که وقتی می خوای واردش شی باید مختصات و ادب اون کار رو بلد باشی. سواد اون کار رو داشته باشی. نداری بشین بیرون. نمی شه که بدونِ شناخت از چیزی واردش شد و اخر سر مقابل انتقادها و اعتراض ها بگیم ساختار ماختار و فرم و بیان و دانشِ این کار رو بی خیال! فقط محتوا مهمه! … نه جانِ من! هر کاری قانون و ادبی داره… خشمگین نشو!

  11. سلام دوست عزیزم
    خوبی؟

    همونطور که گفته بودم یه قرار برای نمایشگاه کتاب هماهنگ کردیم تا با هم به بازدید نمایشگاه کتاب بریم ، بالاخره روزش هم مشخص شد و امیدواریم که تو دوست عزیزم رو هم ببینیم :

    زمان : جمعه  16 اردیبهشت ماه 1390

    مکان : خیابان شهید بهشتی .نبش میرعماد . روبروی مصلی تهران . ساختمان گلدیس .

    ساعت : 9.30 صبح

    نکته : آوردن هر چند نفر همراه بلا مانع است !

    ****

    در صورت تمایل در وبلاگهای خودتون پستی رو قرار بدید و از دوستان خودتون دعوت کنید تا ما رو در بازدید از نمایشگاه کتاب همراهی کنند

    با تشکر
    نگار نیک نفس گل

  12. برای ما که ئنیامون زیرزمین و سقفمون روی سینه مونه!
    خط قرمز فصل نو شدن هامونه…

  13. میس جان حالا این جوری برخورد میکنی انگار هر کس نمایشی رو که شما گفتی ندیده مجرمه اما خب این ترانه ها واقعا برای من جالب وبد چرا فیلم کار های تئاتر بیرون نیست ؟در مورد استادتون هم من گرچه نمیشناختم اما از این چیزایی که توی پست پایین گذاشتید معلوم بود که آدم محترمی بودند برعکس رشته های دیگه واقعا در حق هنرمندها ظلم داره میشه این رو میدونم .نوشته های شما رو دوست دارم .

  14. ربطش اینه دنیاباعاشقان سرناسازگاری داره دنیا هم نداشته باشه ادمهاش دارن خرهنیشخند

  15. سلام
    اول از عکس اول بگم که خیلی خوب بود از صابر عزیز  مثل همیشه .
    کار دایره گچی و دیدم و لذت بردم واقعا کسی که ندید از دستش رفت در مورد رپ اخر دایره هم بگم که تاثیر ش خوب بود و واقعا تو اون فضا وقتی خونده میشد به دل میشست و یه حسی پیدا میشد  که جالب بود . در اخر بازم از دایره گچی بگم که اولش خیلی جالب و غافلگیریش عالی بود و هنوز تو ذهنمه …..

  16. آخی یادش به خیر با خوندن این شعرا یاد دایره گچی افتادم
    انقدر خوب بود که فکر نمی کنم توی دنیای واقعی اتفاق افتاده انگار خواب بود

  17. عرض سلام و ادب و احترام قلب
    بابت زحمت هایی که کشیدی ازت سپاسگزارم ساناز جان
    خسته نباشی گل

  18. سلام دوست گلم . مرررسی واقعا چه کار خوبی کردی شعرا رو گذاشتی . کلی خوشحال شدم و البته چشام تر شد . ممنون

  19. یه سوال: کامنت های من نمیاد یا تو حال نمی کنی تائیدشون کنی؟ سوال

  20. سالها با موسیقی رپ زندگی کردم. داستانی داره برای خودش…یه بار سر یه تمرین که قرار بود رپشو من هم یه تست بدم اون بنده خدا آهنگ سازه می گفت ریتمش مثل ریتم 8/7 ریتم لنگ داره باید موقع  خوندن  کلمه آخرو سکته بدی و بندازی تا از ریتم جلو نزنی و من نمی گرفتم  و  دیگه خسته شده بودم از تکرار . موقع استراحت یه گراس دست پیچ اعلا دادن کشیدم تازه اون موقع بود فهمید لنگ چیه و موج چخ جوریه… دوست دارم سبک رپ رو
     نمی دونم چرا هی این دایره گچی رو با تئاتر عشق آباد اشتباه می گیرم. حالا نه که همیشه به حرفت گوش می کنم هیچ برنامه تاتری از دست نمی دم . خب حقو به من بده بین این همه تاتری که از صدقه سر شما دیدم. موضوع ها رو قاطی کنم